reassuring

جمله های نمونه

1. It was reassuring to hear John's familiar voice.
[ترجمه Foad] آن قوت قلبی بود که صدای آشنای جان را بشنویم
|
[ترجمه آذر] شنیدن صدای آشنای" جان"دلگرم کننده بود.
|
[ترجمه گوگل]شنیدن صدای آشنای جان آرامش بخش بود
[ترجمه ترگمان]شنیدن صدای آشنا جان مرا مطمئن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He smiled at me in a reassuring way.
[ترجمه گوگل]به شکلی آرامش بخش به من لبخند زد
[ترجمه ترگمان]او به طرزی اطمینان بخش به من لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was constantly reassuring himself that he had acted for the best.
[ترجمه گوگل]او دائماً به خود اطمینان می داد که بهترین عملکرد را داشته است
[ترجمه ترگمان]پیوسته به خود اطمینان می داد که بهترین کار را کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's reassuring that we've got the money if necessary.
[ترجمه گوگل]این مایه اطمینان است که اگر لازم باشد پول داریم
[ترجمه ترگمان]مطمئن است که اگر لازم باشد پول را به دست بیاوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He gave her a reassuring pat on the shoulder.
[ترجمه گوگل]به شانه اش آرام زد
[ترجمه ترگمان]دستی به شانه او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's reassuring to know that problems are rare.
[ترجمه Amirreza] اطمینان حاصل کنید که آن مشکلات نادر و بسیار کم هستند
|
[ترجمه گوگل]این اطمینان بخش است که بدانید مشکلات نادر هستند
[ترجمه ترگمان]مطمئن است که این مشکلات نادر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Often parents simply need reassuring that their children are happy at school.
[ترجمه گوگل]اغلب والدین به سادگی نیاز دارند که اطمینان حاصل کنند که فرزندانشان در مدرسه خوشحال هستند
[ترجمه ترگمان]والدین اغلب به سادگی نیاز به اطمینان دارند که کودکانشان در مدرسه خوشحال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I liked her way of reassuring you with a squeeze of the hand.
[ترجمه گوگل]از روش او برای اطمینان دادن به شما با فشار دادن دست خوشم آمد
[ترجمه ترگمان]از او خوشم می آمد که با فشار دست به تو دلگرمی بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He replied, with a reassuring smile, "Oh, you don't need to worry about them. ".
[ترجمه گوگل]او با لبخندی اطمینان بخش پاسخ داد: "اوه، لازم نیست نگران آنها باشید "
[ترجمه ترگمان]او با لبخندی اطمینان بخش گفت: \" اوه، لازم نیست نگران آن ها باشید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He gave me a reassuring pat on the shoulder.
[ترجمه گوگل]او ضربه ای آرام بر شانه ام زد
[ترجمه ترگمان]دستی به شانه من زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For more than half a century, the reassuring tones of BBC newscasters have informed British television viewers about world events.
[ترجمه گوگل]برای بیش از نیم قرن، لحن اطمینان‌بخش گویندگان بی‌بی‌سی بینندگان تلویزیون بریتانیا را از رویدادهای جهان آگاه کرده است
[ترجمه ترگمان]برای بیش از نیم قرن، لحن اطمینان بخش اخبار تلویزیونی بی بی سی به بینندگان تلویزیونی بریتانیا در مورد رویداده ای جهانی خبر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With a reassuring pat on her arm, he left.
[ترجمه گوگل]با نوازشی اطمینان‌بخش روی بازویش، او را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]با حالتی اطمینان بخش دستش را نوازش کرد و از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. John was constantly reassuring me that we were meant to be together.
[ترجمه گوگل]جان مدام به من اطمینان می داد که قرار است با هم باشیم
[ترجمه ترگمان]جان مدام به من اطمینان می داد که ما با هم خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was cocooned in a reassuring network of friends and relatives.
[ترجمه گوگل]او در یک شبکه اطمینان بخش از دوستان و اقوام پیله شده بود
[ترجمه ترگمان]او از دنیایی پر از دوستان و اقوام دور شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• someone or something that is reassuring helps you not to worry.

پیشنهاد کاربران

با اطمینان دادن به
اطمینان بخش
خاطر جمع
خیال راحت کُنک
اطمینان بخش
دل خوش کُنک
اطمینان بخش
خدا قوت😧🚫
making you feel less worried
( باعث قوت قلب و اطمینان خاطر )
دلگرم کننده
باعث دلگرمی
قوت قلب دادن
اطمینان بخشیدن

بپرس