reassurance

/ˌriəˈʃʊrəns//ˌrɪəˈʃuːrəns/

معنی: بیمه اتکایی، اطمینان مجدد، بیمه ثانوی
معانی دیگر: اطمینان مجدد، بیمه اتکایی، بیمه ثانوی

جمله های نمونه

1. Parents are looking for reassurance about their children's safety.
[ترجمه شان] والدین نگران کسب اطمینان از امنیت کودکان خود هستند.
|
[ترجمه گوگل]والدین به دنبال اطمینان در مورد امنیت فرزندان خود هستند
[ترجمه ترگمان]والدین در جستجوی اطمینان از امنیت کودکان خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Continual calm reassurance should be given.
[ترجمه گوگل]باید به آرامش مداوم اطمینان داد
[ترجمه ترگمان]اطمینان مداوم و مداوم باید داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Immediately, Daniel cut in on Joanne's attempts at reassurance.
[ترجمه گوگل]بلافاصله، دنیل از تلاش های جوآن برای اطمینان خاطر کوتاهی کرد
[ترجمه ترگمان]بلافاصله، دنیل با تلاش \"جووان s\" به او اطمینان خاطر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He drew reassurance from the enthusiastic applause.
[ترجمه گوگل]او از تشویق های پرشورش اطمینان خاطر گرفت
[ترجمه ترگمان]او از تشویق پرشوری که در دست داشت، اطمینان خاطر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Teenagers need love, encouragement and reassurance from their parents.
[ترجمه گوگل]نوجوانان نیازمند محبت، تشویق و اطمینان والدین خود هستند
[ترجمه ترگمان]نوجوانان به عشق، تشویق و اطمینان از والدین خود نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My teacher gave me a nod of reassurance and I began.
[ترجمه گوگل]معلمم به من سر اطمینان داد و من شروع کردم
[ترجمه ترگمان]معلم مرا به علامت تایید تکان داد و من شروع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She found reassurance in the high attendance at her lectures.
[ترجمه گوگل]او از حضور زیاد در سخنرانی‌هایش اطمینان یافت
[ترجمه ترگمان]او به حضور بالا در سخنرانی های خود اطمینان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He glanced at her, seeking reassurance.
[ترجمه گوگل]نگاهی به او انداخت و به دنبال اطمینان بود
[ترجمه ترگمان]او به او نگاه کرد و سعی کرد به او اطمینان خاطر بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She needed reassurance that she belonged somewhere.
[ترجمه گوگل]او نیاز به اطمینان داشت که به جایی تعلق دارد
[ترجمه ترگمان]او به اطمینان خاطر نیاز داشت که به جایی تعلق داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are offering practical help and reassurance.
[ترجمه گوگل]آنها کمک عملی و اطمینان خاطر ارائه می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به آن ها کمک عملی و اطمینان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I patted her shoulder in reassurance.
[ترجمه گوگل]برای اطمینان به شانه اش زدم
[ترجمه ترگمان]با اطمینان شانه او را نوازش کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He held onto her hand for reassurance.
[ترجمه گوگل]برای اطمینان دستش را گرفت
[ترجمه ترگمان]دستش را برای اطمینان به طرف او دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A system of beliefs can bring you reassurance at times of stress.
[ترجمه گوگل]سیستمی از باورها می تواند در مواقع استرس به شما اطمینان دهد
[ترجمه ترگمان]یک سیستم از عقاید می تواند شما را در زمان استرس به شما اطمینان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ministry tried to offer reassurance on the safety of eating beef.
[ترجمه گوگل]این وزارتخانه سعی کرد در مورد ایمنی خوردن گوشت گاو اطمینان خاطر ارائه کند
[ترجمه ترگمان]این وزارتخانه تلاش کرده است تا از امنیت گوشت گاو اطمینان حاصل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیمه اتکایی (اسم)
coinsurance, reinsurance, reassurance

اطمینان مجدد (اسم)
reassurance

بیمه ثانوی (اسم)
reassurance

انگلیسی به انگلیسی

• restoration of confidence, act of assuring again
reassurances are things you say to stop someone worrying.

پیشنهاد کاربران

بیمه
آرامش
باز اطمینان
مثال:
The Parliament should serve as a center for spreading and bringing calm and reassurance to the public’s thinking in the country.
مجلس باید به عنوان یک مرکز برای گسترش و صدور آرامش و اطمینان بخشی به افکار عمومی کشور خدمت کند.
دلگرمی، پشتگرمی، دل آسودگی
اطمینان، اطمینان خاطر، دلگرمی، پشت گرمی
اطمینان بخشی - اطمینان آفرینی

دلگرمی_ پشت گرمی
اطمینان خاطر
دل داری
اطمینان مجدد. بیمه اتکا. بیمه ثانوی
قوت قلب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس