reasoned

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: marked by a process of reasoning.
متضاد: instinctive
مشابه: sound

- a carefully reasoned argument
[ترجمه گوگل] یک استدلال با دقت استدلال شده
[ترجمه ترگمان] با دقت استدلال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she reasoned out a new plan
او نقشه ی جدیدی را تدبیر کرد.

2. we reasoned her out of buying a new car
ما او را متقاعد کردیم که ماشین نو نخرد.

3. he can't be reasoned with
او حرف حساب سرش نمی شود.

4. The employer reasoned from his opinion of the workers and decided to increase their pay.
[ترجمه گوگل]کارفرما از نظر خود در مورد کارگران استدلال کرد و تصمیم گرفت حقوق آنها را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]کارفرما از نظر خود درباره کارگران استدلال کرد و تصمیم گرفت حقوق خود را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I have reasoned him out of his wish to go to America.
[ترجمه گوگل]من او را به دلیل تمایلش برای رفتن به آمریکا توجیه کردم
[ترجمه ترگمان]من او را از آرزوی او برای رفتن به آمریکا در نظر گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He reasoned that since she had not answered his letter she must have left here.
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که چون به نامه او پاسخ نداده است، حتماً اینجا را ترک کرده است
[ترجمه ترگمان]او استدلال می کرد که چون نامه او را جواب نداده است باید از اینجا بیرون رفته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We have reasoned her out of her wish to be married to a foreigner.
[ترجمه گوگل]ما او را به دلیل تمایل او به ازدواج با یک خارجی استدلال کردیم
[ترجمه ترگمان]ما او را از آرزوی او برای ازدواج با یک بیگانه استدلال کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I reasoned that somebody important must have been at the other end of the line.
[ترجمه گوگل]من استدلال کردم که یک فرد مهم باید در آن طرف خط بوده باشد
[ترجمه ترگمان]من استدلال کردم که یک نفر مهم باید آخر خط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Several pages of closely reasoned argument preface her account of the war.
[ترجمه گوگل]چندین صفحه از استدلال مستدل مقدمه روایت او از جنگ است
[ترجمه ترگمان]چندین صفحه بحث و استدلال منطقی، شرح جنگ را شرح می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is something he can be reasoned into, given time.
[ترجمه گوگل]این چیزی است که او می تواند در مورد آن استدلال کند، با دادن زمان
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که او می توان آن را به زمان ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He reasoned that if we start at now, we could arrive before noon.
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که اگر از الان شروع کنیم، می توانیم قبل از ظهر برسیم
[ترجمه ترگمان]او استدلال کرد که اگر از الان شروع کنیم، می توانیم قبل از ظهر به آنجا برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The workers have reasoned out that the real power is in their own hands.
[ترجمه گوگل]کارگران استدلال کرده اند که قدرت واقعی در دستان آنهاست
[ترجمه ترگمان]کارگران استدلال کرده اند که قدرت واقعی در دست خودشان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She reasoned that she must have left her bag on the train.
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که حتما کیفش را در قطار جا گذاشته است
[ترجمه ترگمان]او استدلال کرد که باید کیف دستیش را در قطار جا گذاشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I reasoned with her for hours about the danger, but she would not change her mind.
[ترجمه گوگل]من ساعت ها با او در مورد خطر بحث کردم، اما او نظرش را تغییر نداد
[ترجمه ترگمان]ساعت ها در فکر خطر بودم، اما او تصمیمش را عوض نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• prudent, carefully considered
a reasoned argument or explanation is based on sensible reasons, rather than on feelings.

پیشنهاد کاربران

معقول
عقیده داشت
به نتیجه رسیدن
فکر می کرد
متقاعد کننده، مستدل
دلیل و برهان آوردن
based on sound reasoning or information

بپرس