rearward

/ˈrɪəwəd//ˈrɪəwəd/

معنی: پس قراول، عقبی، عقب دار، بطرف عقب
معانی دیگر: (قدیمی) رجوع شود به: rear، به سوی عقب، به طرف عقب، به سمت عقب، پس سوی

بررسی کلمه

صفت و ( adjective, adverb )
مشتقات: rearwards (adv.)
• : تعریف: in or toward the rear.
مشابه: backward

جمله های نمونه

1. The centre of pressure moves rearward and the aeroplane becomes unbalanced.
[ترجمه گوگل]مرکز فشار به سمت عقب حرکت می کند و هواپیما نامتعادل می شود
[ترجمه ترگمان]مرکز فشارها عقب می نشیند و هواپیما نامتعادل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The evidence that some dinosaurs had larger, rearward tracts comes from the structure of the abdominal rib-cage.
[ترجمه گوگل]شواهدی مبنی بر اینکه برخی از دایناسورها دارای مجاری بزرگتر و به سمت عقب بودند، از ساختار قفسه سینه شکم ناشی می شود
[ترجمه ترگمان]شواهدی مبنی بر این که تعدادی از دایناسورها بزرگ تر از آن هستند که از ساختمان قفسه سینه قفسه سینه بیرون می ایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In addition, the rear suspension allows longitudinal rearward wheel travel in order to reduce tyre thump on poor road surfaces.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سیستم تعلیق عقب امکان حرکت طولی چرخ‌های عقب را به منظور کاهش ضربه تایر در سطوح جاده‌ای ضعیف فراهم می‌کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، تعلیق عقب باعث می شود که چرخ عقب چرخ به منظور کاهش ضربات لاستیک بر روی سطوح جاده فقیر حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Quantities of leg and headroom are generous, rearward seat travel in particular, and all-round vision is terrific.
[ترجمه گوگل]مقدار فضای پا و سر سخاوتمندانه است، مخصوصاً حرکت صندلی به عقب و دید همه جانبه فوق العاده است
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی از پا و headroom سخاوتمندانه هستند و به طور خاص حرکت می کنند و دید همه دور و دور فوق العاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The guard signals to the rearward backside observer as he passes.
[ترجمه گوگل]نگهبان هنگام عبور به ناظر عقبی علامت می دهد
[ترجمه ترگمان]نگهبان هنگام عبور از پشت ناظر به پشت سر اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He Wrked the handle, brought the bolt rearward, then drove it forward jerking the handle down.
[ترجمه گوگل]دستگیره را تکان داد، پیچ را به سمت عقب آورد، سپس آن را به سمت جلو برد و دسته را به سمت پایین تکان داد
[ترجمه ترگمان]دستگیره را گرفت و گلوله را عقب کشید، سپس آن را به جلو راند تا دستگیره را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Abnormal rearward curvature of the spine, resulting in protuberance of the upper back ; hunchback.
[ترجمه گوگل]انحنای غیرطبیعی ستون فقرات به سمت عقب که منجر به برآمدگی قسمت بالایی پشت می شود گوژپشت
[ترجمه ترگمان]انحنای غیر عادی ستون فقرات، منجر به protuberance پشتش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rein back is a rearward diagonal movement a two - beat rhythm but without a moment of suspension.
[ترجمه گوگل]Rein back یک حرکت مورب به سمت عقب با ریتم دو ضربی است اما بدون یک لحظه تعلیق
[ترجمه ترگمان]پشت (عقب)یک حرکت مورب دو ضرب است، اما بدون لحظه ای تعلیق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Come in the rearward of a conquered woe.
[ترجمه گوگل]بیا در پس وای فتح شده
[ترجمه ترگمان]ای وای بر پشت یک ناله بر woe
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She looked rearward out the window of the car.
[ترجمه گوگل]از پنجره ماشین به عقب نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]از پنجره اتومبیل به عقب نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wind tunnel tests of bound sub missiles ejected rearward into the base flow field are introduced.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌های تونل باد موشک‌های فرعی محدود شده به سمت عقب به میدان جریان پایه معرفی شده‌اند
[ترجمه ترگمان]تست های تونل باد از sub که به عقب پرتاب می شوند در میدان جریان اصلی معرفی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Move the seat to its fully rearward position, if possible.
[ترجمه گوگل]در صورت امکان صندلی را به حالت کاملاً عقب حرکت دهید
[ترجمه ترگمان]در صورت امکان جایگاه خود را به عقب و عقب خود حرکت دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Force the seal onto door flangContinue rearward until it is seated on flange.
[ترجمه گوگل]مهر و موم را به فشار روی فلنج درب فشار دهید تا زمانی که روی فلنج قرار گیرد به سمت عقب ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]درها را به عقب قفل کنید تا آن که روی flange نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Move glass carriage to vent position and remove rearward adjustment bolt from adjustment bracket.
[ترجمه گوگل]کالسکه شیشه ای را به موقعیت دریچه هوا ببرید و پیچ تنظیم عقب را از براکت تنظیم بردارید
[ترجمه ترگمان]با یک کالسکه شیشه ای به سمت محل خالی حرکت کنید و در عقب پیچ را از adjustment کنار بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پس قراول (اسم)
rearward

عقبی (صفت)
back, rearward, hind, posterior, trailing, hinder, retral

عقب دار (صفت)
rearward

بطرف عقب (قید)
abaft, rearward, astern

انگلیسی به انگلیسی

• toward the back, to the rear

پیشنهاد کاربران

بپرس