• : تعریف: to make a second or fresh assessment of; reconsider, reevaluate, or rethink. • مشابه: review
جمله های نمونه
1. People began to reappraise their values.
[ترجمه علی] مردم شروع به بازیابی ارزشهای خود کردند.
|
[ترجمه گوگل]مردم شروع به ارزیابی مجدد ارزش های خود کردند [ترجمه ترگمان]مردم شروع به reappraise کردن مقادیر خود کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It made me reappraise my attitudes to oppression and the politics of domination and subordination.
[ترجمه گوگل]این باعث شد که نگرش خود را نسبت به ظلم و ستم و سیاست سلطه و تبعیت دوباره ارزیابی کنم [ترجمه ترگمان]این باعث شد که من نگرش های مرا نسبت به ظلم و ستم و تبعیت از آن سرکوب کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Marketing management must continually reappraise its channels of distribution in an attempt to effect cost savings.
[ترجمه گوگل]مدیریت بازاریابی باید به طور مستمر کانال های توزیع خود را در تلاش برای کاهش هزینه ها ارزیابی مجدد کند [ترجمه ترگمان]مدیریت بازاریابی باید به طور مستمر از کانال های توزیع خود در تلاش برای تاثیرگذاری بر صرفه جویی در هزینه ها استفاده کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The athletes request that the judges reappraise them.
[ترجمه گوگل]ورزشکاران درخواست می کنند که داوران آنها را مورد ارزیابی مجدد قرار دهند [ترجمه ترگمان]ورزش کاران درخواست کردند که داوران آن ها را اخراج کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We must take care to reappraise the historical data we use to estimate the regression equation.
[ترجمه گوگل]ما باید مراقب باشیم که داده های تاریخی را که برای تخمین معادله رگرسیون استفاده می کنیم، دوباره ارزیابی کنیم [ترجمه ترگمان]ما باید مراقب داده های تاریخی باشیم که از آن برای تخمین معادله رگرسیون استفاده می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This research will help people to reappraise the smoke fatalness.
[ترجمه گوگل]این تحقیق به افراد کمک می کند تا میزان کشندگی ناشی از دود را دوباره ارزیابی کنند [ترجمه ترگمان]این تحقیق به مردم کمک می کند تا دود سیگار را تخلیه کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In the name of humanity I ask the government to reappraise this important issue.
[ترجمه گوگل]به نام انسانیت از دولت می خواهم که این موضوع مهم را دوباره ارزیابی کند [ترجمه ترگمان]من به نام انسانیت از دولت می خواهم که این مساله مهم را حل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It did not persuade them to abandon the war but it did force them to reappraise their strategy.
[ترجمه گوگل]آنها را متقاعد نکرد که جنگ را رها کنند، اما آنها را مجبور به ارزیابی مجدد استراتژی خود کرد [ترجمه ترگمان]این کشور آن ها را متقاعد نکرد که جنگ را رها کنند، اما آن ها را وادار به اجرای استراتژی خود کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The courses give teachers of adults an opportunity to reappraise the theory and practice of continuing education.
[ترجمه گوگل]این دوره ها به معلمان بزرگسال فرصتی می دهد تا تئوری و عمل آموزش مداوم را ارزیابی کنند [ترجمه ترگمان]این دوره ها به معلمان افراد بالغ فرصت می دهند تا تئوری و عمل ادامه تحصیل را از بین ببرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. For some of these people the time is past when they could reappraise their stance.
[ترجمه گوگل]برای برخی از این افراد، زمانی گذشته است که می توانند موضع خود را دوباره ارزیابی کنند [ترجمه ترگمان]برای برخی از این افراد زمان گذشته است که آن ها می توانند موضع خود را تغییر دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. At last, collect the performance of the EPS, analyze the data reappraise the EPS ICM.
[ترجمه گوگل]در نهایت، عملکرد EPS را جمع آوری کنید، داده ها را تجزیه و تحلیل کنید و EPS ICM را مجددا ارزیابی کنید [ترجمه ترگمان]سرانجام، عملکرد EPS را جمع آوری، تجزیه و تحلیل داده های ICM را تجزیه و تحلیل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It is the inevitable outcome that complies with new natural view to reappraise natural value.
[ترجمه گوگل]این نتیجه اجتناب ناپذیر است که با دیدگاه طبیعی جدید برای ارزیابی مجدد ارزش طبیعی مطابقت دارد [ترجمه ترگمان]این نتیجه غیرقابل اجتناب است که با دیدگاه طبیعی جدید به ارزش طبیعی reappraise مطابقت دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• reevaluate, estimate again, reassess if you reappraise something such as an idea, you carefully consider it in order to decide whether to change what you think about it; a formal word.