1. He'd like to see a fundamental reappraisal of the way unions operate.
[ترجمه گوگل]او مایل است که ارزیابی مجدد اساسی از نحوه عملکرد اتحادیه ها را ببیند
[ترجمه ترگمان]او دوست دارد یک ارزیابی اساسی اساسی از نحوه عملکرد اتحادیه ها را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Britain's worst jail riot will force a fundamental reappraisal of prison policy.
[ترجمه گوگل]بدترین شورش در زندان بریتانیا باعث ارزیابی مجدد سیاست زندان خواهد شد
[ترجمه ترگمان]بدترین آشوب زندان ها باعث تجدید نظر اساسی در سیاست زندان خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. They have undertaken a reappraisal of pupils'needs.
[ترجمه گوگل]آنها یک ارزیابی مجدد از نیازهای دانش آموزان انجام داده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها ارزیابی مجدد نیازهای دانش آموزان را تقبل کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A good night's sleep leads to a reappraisal.
[ترجمه گوگل]یک خواب خوب شبانه منجر به ارزیابی مجدد می شود
[ترجمه ترگمان]خواب خوب شبانه مرا دوباره ارزیابی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The reappraisal undertaken in this section seeks, inpart, to examine the validity of this claim.
[ترجمه گوگل]ارزیابی مجدد انجام شده در این بخش، بخشی از آن به دنبال بررسی اعتبار این ادعا است
[ترجمه ترگمان]ارزیابی مجدد انجام شده در این بخش به دنبال بررسی اعتبار این ادعا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. However, there is some evidence of a recent reappraisal of this entrenched attitude.
[ترجمه گوگل]با این حال، شواهدی مبنی بر ارزیابی مجدد اخیر از این نگرش ریشه دار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، شواهدی از ارزیابی مجدد اخیر این رویکرد مستحکم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Our relations with Japan needed a reappraisal.
[ترجمه گوگل]روابط ما با ژاپن نیاز به ارزیابی مجدد داشت
[ترجمه ترگمان]روابط ما با ژاپن به یک ارزیابی مجدد نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The 20 th century saw a reappraisal of function word ( FW ) in English by grammarians.
[ترجمه گوگل]قرن بیستم شاهد ارزیابی مجدد کلمه تابع (FW) در انگلیسی توسط دستور زبانها بود
[ترجمه ترگمان]در قرن بیستم، یک ارزیابی مجدد از کلمه وظیفه (FW)به زبان انگلیسی توسط دستور زبان (FW)مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. However, reappraisal and acceptance were more effective than suppression, and reappraisal seemed to be especially effective.
[ترجمه گوگل]با این حال، ارزیابی مجدد و پذیرش مؤثرتر از سرکوب بود و به نظر می رسید ارزیابی مجدد به ویژه مؤثر باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، ارزیابی مجدد و پذیرش بسیار موثرتر از سرکوب بود و ارزیابی مجدد به نظر بسیار موثر می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A more lenient reappraisal of Alister Hardy's aquatic origins theory might help.
[ترجمه گوگل]یک ارزیابی مجدد ملایمتر از نظریه منشأ آبزی آلیستر هاردی میتواند کمک کند
[ترجمه ترگمان]ارزیابی lenient تری از نظریه اصالت آبی Alister هاردی ممکن است به آن کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It is a time for quiet analysis and reappraisal.
[ترجمه گوگل]زمان تجزیه و تحلیل آرام و ارزیابی مجدد است
[ترجمه ترگمان]این زمانی برای آنالیز آرام و ارزیابی مجدد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A radical reappraisal of our trade with China.
[ترجمه گوگل]یک ارزیابی مجدد بنیادی از تجارت ما با چین
[ترجمه ترگمان]ارزیابی اساسی تجارت ما با چین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The time has come for serious reappraisal of some long - held views.
[ترجمه گوگل]زمان ارزیابی مجدد جدی برخی از دیدگاه های دیرینه فرا رسیده است
[ترجمه ترگمان]زمان برای ارزیابی مجدد برخی دیدگاه های بلند مدت آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. More than a reappraisal of Pauline, the restored version of A Moveable Feast is an illustration of the torture Hemingway felt over loving two women at once.
[ترجمه گوگل]نسخه بازسازی شده ضیافت متحرک بیش از ارزیابی مجدد پائولین، تصویری از شکنجه ای است که همینگوی بر سر دوست داشتن دو زن در آن واحد احساس کرد
[ترجمه ترگمان]بیش از یک ارزیابی مجدد پول ین، نسخه بازسازی شده of Moveable یک نمونه از شکنجه شدید همینگوی بود که در یک لحظه بیش از دو زن را دوست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید