1. Any specific requests from the taxpayer regarding reallocations must be honoured by the collector.
[ترجمه گوگل]هر گونه درخواست خاص از مالیات دهندگان در مورد تخصیص مجدد باید توسط جمع کننده رعایت شود
[ترجمه ترگمان]هر گونه درخواست خاص از مالیات دهندگان در مورد reallocations باید توسط جمع آوری کنندگان مورد تقدیر قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هر گونه درخواست خاص از مالیات دهندگان در مورد reallocations باید توسط جمع آوری کنندگان مورد تقدیر قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. In some cases, such as the regional development grant, there was little scope for re-allocation as spending was demand-led.
[ترجمه گوگل]در برخی موارد، مانند کمک هزینه توسعه منطقه ای، زمینه کمی برای تخصیص مجدد وجود داشت زیرا هزینه ها بر اساس تقاضا انجام می شد
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد، مانند کمک توسعه منطقه ای، حوزه کمی برای تخصیص مجدد به عنوان هزینه مورد نیاز وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد، مانند کمک توسعه منطقه ای، حوزه کمی برای تخصیص مجدد به عنوان هزینه مورد نیاز وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. There will also have a significant reallocation of resources from domestic consumption to tradeable goods manufacturing.
[ترجمه گوگل]همچنین تخصیص مجدد قابل توجهی از منابع از مصرف داخلی به تولید کالاهای قابل مبادله خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]همچنین تخصیص مجدد قابل توجهی از منابع مصرف داخلی به تولید کالاهای مصرفی خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همچنین تخصیص مجدد قابل توجهی از منابع مصرف داخلی به تولید کالاهای مصرفی خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This avoids incurring a large reallocation cost for a relatively small gain.
[ترجمه گوگل]این امر از متحمل شدن هزینه تخصیص مجدد بزرگ برای سود نسبتاً کوچک جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]این امر مانع ایجاد یک هزینه تخصیص مجدد بزرگ برای یک منفعت نسبتا کوچک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این امر مانع ایجاد یک هزینه تخصیص مجدد بزرگ برای یک منفعت نسبتا کوچک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. These adjustments could quickly accelerate into a meaningful reallocation of government spending.
[ترجمه گوگل]این تعدیلها میتوانند به سرعت به تخصیص مجدد معنیدار مخارج دولت تسریع کنند
[ترجمه ترگمان]این تعدیلات ممکن است به سرعت تبدیل به تخصیص مجدد معنی دار هزینه های دولت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این تعدیلات ممکن است به سرعت تبدیل به تخصیص مجدد معنی دار هزینه های دولت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It is suggested that resource reallocation should be improved to enhance technological progress and innovation.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد می شود که تخصیص مجدد منابع برای افزایش پیشرفت فناوری و نوآوری بهبود یابد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد می شود که تخصیص مجدد منابع باید بهبود یابد تا پیشرفت فن آوری و نوآوری را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد می شود که تخصیص مجدد منابع باید بهبود یابد تا پیشرفت فن آوری و نوآوری را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Case study shows that the resource reallocation model considering schedule risk factors is reasonable.
[ترجمه گوگل]مطالعه موردی نشان می دهد که مدل تخصیص مجدد منابع با در نظر گرفتن عوامل خطر برنامه معقول است
[ترجمه ترگمان]مطالعه موردی نشان می دهد که الگوی تخصیص مجدد منابع با در نظر گرفتن عوامل ریسک زمان بندی منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مطالعه موردی نشان می دهد که الگوی تخصیص مجدد منابع با در نظر گرفتن عوامل ریسک زمان بندی منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. And he made it clear that he wasn't talking about regular reallocation of senior positions in the Church.
[ترجمه گوگل]و او به صراحت گفت که در مورد تخصیص مجدد منظم پست های ارشد در کلیسا صحبت نمی کند
[ترجمه ترگمان]و او این موضوع را روشن کرد که در مورد تخصیص مجدد منظم مشاغل ارشد در کلیسا صحبت نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و او این موضوع را روشن کرد که در مورد تخصیص مجدد منظم مشاغل ارشد در کلیسا صحبت نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It would force consumers with high time costs to reallocate high-value time to the study of consumer products, at a cost and a cost of this reallocation that might exceed the cost of regulation.
[ترجمه گوگل]مصرفکنندگان با هزینههای زمانی بالا را مجبور میکند که زمان با ارزش بالا را به مطالعه محصولات مصرفی مجدد اختصاص دهند، با هزینه و هزینهای که این تخصیص مجدد ممکن است از هزینه مقررات فراتر رود
[ترجمه ترگمان]این امر مصرف کنندگان را با هزینه های زمان بالا برای تخصیص زمان با ارزش بالا به مطالعه محصولات مصرفی، با هزینه و هزینه این تخصیص مجدد که ممکن است از هزینه مقررات تجاوز کند، مجبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این امر مصرف کنندگان را با هزینه های زمان بالا برای تخصیص زمان با ارزش بالا به مطالعه محصولات مصرفی، با هزینه و هزینه این تخصیص مجدد که ممکن است از هزینه مقررات تجاوز کند، مجبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In this way, companies can put the surplus labour reallocation to other departments to enhance productivity.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، شرکتها میتوانند نیروی کار مازاد را برای افزایش بهرهوری به بخشهای دیگر تخصیص دهند
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، شرکت ها می توانند تخصیص مجدد کار مازاد را به بخش های دیگر اختصاص دهند تا بهره وری را افزایش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، شرکت ها می توانند تخصیص مجدد کار مازاد را به بخش های دیگر اختصاص دهند تا بهره وری را افزایش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Returns the number of elements the container may contain without reallocation.
[ترجمه گوگل]تعداد عناصری که ظرف ممکن است بدون تخصیص مجدد داشته باشد را برمیگرداند
[ترجمه ترگمان]عودت تعداد عناصری که ظرف ممکن است شامل تخصیص مجدد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عودت تعداد عناصری که ظرف ممکن است شامل تخصیص مجدد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Using the method of positioned testing, this paper made a study of the effects of rainfall reallocation on the nutrient dynamic of Liquidambar formosana plantation in Changsha suburbs.
[ترجمه گوگل]با استفاده از روش تست موقعیت، این مقاله به بررسی اثرات تخصیص مجدد بارندگی بر پویایی مواد مغذی مزارع Liquidambar Formosana در حومه چانگشا پرداخت
[ترجمه ترگمان]با استفاده از روش آزمون موقعیت، این مقاله مطالعه اثرات reallocation بارش بر روی پویایی مواد مغذی در مزرعه Liquidambar formosana در حومه Changsha را مورد مطالعه قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از روش آزمون موقعیت، این مقاله مطالعه اثرات reallocation بارش بر روی پویایی مواد مغذی در مزرعه Liquidambar formosana در حومه Changsha را مورد مطالعه قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Formation mechanics of microporosity is coincident with the model of gas forming and the law of solute reallocation; therefore it can verify microporosity forming mechanism of hydrogen evolution.
[ترجمه گوگل]مکانیک تشکیل ریز تخلخل با مدل تشکیل گاز و قانون تخصیص مجدد املاح همزمان است بنابراین می تواند مکانیسم تشکیل ریز تخلخل تکامل هیدروژن را تأیید کند
[ترجمه ترگمان]مکانیک تشکیل microporosity همزمان با مدل تشکیل گاز و قانون حل مجدد تخصیص مجدد است؛ در نتیجه می تواند مکانیسم تشکیل پیوند هیدروژنی را تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مکانیک تشکیل microporosity همزمان با مدل تشکیل گاز و قانون حل مجدد تخصیص مجدد است؛ در نتیجه می تواند مکانیسم تشکیل پیوند هیدروژنی را تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. However, the rise was due to a special factor relating to the reallocation of a mortgage portfolio between authorised institutions. Underlying growth remained sluggish.
[ترجمه گوگل]با این حال، این افزایش به دلیل یک عامل خاص مربوط به تخصیص مجدد سبد وام مسکن بین مؤسسات مجاز بود رشد زیربنایی کند باقی ماند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این افزایش به دلیل یک عامل ویژه مربوط به تخصیص مجدد یک پورتفولیوی وام بین موسسات مجاز بود رشد اساسی راکد مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، این افزایش به دلیل یک عامل ویژه مربوط به تخصیص مجدد یک پورتفولیوی وام بین موسسات مجاز بود رشد اساسی راکد مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید