1. Where there is a personality clash, the learner should be re-allocated to another clinical teacher.
[ترجمه گوگل]در جایی که تضاد شخصیتی وجود دارد، یادگیرنده باید دوباره به معلم بالینی دیگری اختصاص داده شود
[ترجمه ترگمان]در جایی که یک برخورد شخصیتی وجود دارد، یاد گیرنده باید به یک معلم بالینی دیگر تخصیص داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Therefore, improvements in health can be achieved only if existing resources are re-allocated into policies more productive of health.
[ترجمه گوگل]بنابراین، بهبود در سلامت تنها در صورتی امکانپذیر است که منابع موجود مجدداً به سیاستهای مولدتر سلامت تخصیص داده شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، پیشرفت در سلامت تنها در صورتی می تواند به دست آید که منابع موجود دوباره به سیاست ها تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. These debates were also useful in reallocating resources in order to set up and build an infrastructure in some specific areas.
[ترجمه گوگل]این بحث ها همچنین در تخصیص مجدد منابع به منظور راه اندازی و ایجاد زیرساخت در برخی مناطق خاص مفید بود
[ترجمه ترگمان]این بحث ها در تخصیص مجدد منابع به منظور ایجاد زیرساخت در برخی مناطق خاص مفید بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Small firms provide a useful channel for re-allocating labour from large firms without increasing official unemployment rates.
[ترجمه گوگل]شرکت های کوچک کانال مفیدی را برای تخصیص مجدد نیروی کار از بنگاه های بزرگ بدون افزایش نرخ رسمی بیکاری فراهم می کنند
[ترجمه ترگمان]شرکت های کوچک کانالی مناسب برای تخصیص مجدد کار از شرکت های بزرگ بدون افزایش نرخ بیکاری رسمی فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Through government spending on goods, society tends to reallocate resources from private to public goods consumption.
[ترجمه گوگل]از طریق مخارج دولت برای کالاها، جامعه تمایل دارد منابع را از مصرف کالاهای خصوصی به عمومی تخصیص دهد
[ترجمه ترگمان]جامعه از طریق هزینه های دولت بر روی کالاها، منابع را از بخش خصوصی به مصرف کالاهای عمومی تخصیص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The second priority is to manage the demand for water and re-allocate it to the most profitable uses.
[ترجمه گوگل]اولویت دوم مدیریت تقاضای آب و تخصیص مجدد آن به سودآورترین مصارف است
[ترجمه ترگمان]اولویت دوم مدیریت تقاضا برای آب و تخصیص مجدد آن به سودمندترین مصارف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. For one thing, they would reallocate profit ratio and require media to reduce discounts, and then ask advertisers for higher service charges.
[ترجمه گوگل]برای یک چیز، آنها نسبت سود را مجدداً تخصیص میدهند و از رسانهها میخواهند که تخفیفها را کاهش دهند، و سپس از تبلیغکنندگان برای هزینههای خدمات بالاتر درخواست میکنند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک چیز، آن ها نسبت سود را تخصیص داده و به رسانه ها نیاز دارند تا تخفیف را کاهش دهند و سپس از آگهی دهندگان برای هزینه های خدمات بالاتر سوال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Bankruptcy is the most effective way to reallocate assets from managers who no longer can use them profitably to new owners who can.
[ترجمه گوگل]ورشکستگی مؤثرترین راه برای تخصیص مجدد داراییها از مدیرانی است که دیگر نمیتوانند از آنها سودآور استفاده کنند به مالکان جدیدی که میتوانند
[ترجمه ترگمان]Bankruptcy موثرترین راه برای تخصیص دارایی ها از مدیرانی است که دیگر نمی توانند از آن ها به سود مالکان جدید استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. You can also use Attribute Refunds to reallocate your attribute points at any time.
[ترجمه گوگل]همچنین میتوانید از بازپرداخت ویژگی برای تخصیص مجدد امتیازات خود در هر زمان استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]همچنین می توانید از مشخصه Attribute برای تخصیص نقاط مشخصه خود در هر زمان استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The question is whether to increase defence spending, reallocate existing resources or scale back national ambitions; and that raises the deeper question of what kind of country Britain wants to be.
[ترجمه گوگل]سوال این است که آیا باید هزینه های دفاعی را افزایش داد، منابع موجود را مجددا تخصیص داد یا جاه طلبی های ملی را کاهش داد؟ و این سوال عمیق تری را مطرح می کند که بریتانیا می خواهد چه نوع کشوری باشد
[ترجمه ترگمان]سوال این است که آیا هزینه های دفاعی را افزایش داده، منابع موجود را تخصیص می دهد یا جاه طلبی های ملی را کاهش می دهد؛ و این سوال عمیق تر را مطرح می کند که چه نوع کشوری می خواهد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. These can respond to market signals to reallocate exposures automatically as volatility rises.
[ترجمه گوگل]اینها می توانند به سیگنال های بازار پاسخ دهند تا با افزایش نوسانات، به طور خودکار قرارها را مجدداً تخصیص دهند
[ترجمه ترگمان]این ها می توانند به سیگنال های بازار واکنش نشان دهند تا میزان exposure را به طور خودکار بازیابی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Not enough memory to reallocate headers. Close other applications and documents and try again.
[ترجمه گوگل]حافظه کافی برای تخصیص مجدد سرصفحه ها کافی نیست سایر برنامه ها و اسناد را ببندید و دوباره امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]حافظه کافی برای تخصیص headers به حافظه کافی نیست بستن برنامه ها و مدارک دیگر و تلاش مجدد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Thus, there is no need to reallocate the container for each new element.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نیازی به تخصیص مجدد ظرف برای هر عنصر جدید نیست
[ترجمه ترگمان]بنابراین، نیازی به تخصیص کانتینر برای هر عنصر جدید وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. U. S. Transportation Secretary Ray LaHood acted quickly to reallocate those funds — dividing up more than $1 billion among California, Florida and 12 other states.
[ترجمه گوگل]وزیر حمل و نقل ایالات متحده، ری لاهود، به سرعت برای تخصیص مجدد این بودجه اقدام کرد - بیش از یک میلیارد دلار بین کالیفرنیا، فلوریدا و 12 ایالت دیگر تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]u S وزیر حمل و نقل، ری لاهود، به سرعت اقدام به تخصیص مجدد این سرمایه ها کرد - تقسیم بیش از ۱ میلیارد دلار در میان کالیفرنیا، فلوریدا و ۱۲ ایالت دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. So if there is a sell-off, we can reallocate that cash into the relevant sectors.
[ترجمه گوگل]بنابراین در صورت فروش، میتوانیم آن پول نقد را به بخشهای مربوطه تخصیص دهیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین اگر یک فروش فروش وجود داشته باشد، ما می توانیم آن پول نقد را به بخش های مربوطه تخصیص دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید