1. You can't realistically expect to win the whole competition.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید به طور واقع بینانه انتظار داشته باشید که در کل رقابت برنده شوید
[ترجمه ترگمان]تو واقعا نمی تونی انتظار داشته باشی کل مسابقه رو ببری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تو واقعا نمی تونی انتظار داشته باشی کل مسابقه رو ببری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We need to think realistically about the task ahead.
[ترجمه گوگل]ما باید واقع بینانه در مورد کار پیش رو فکر کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید در مورد وظیفه ای که در پیش رو داریم فکر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما باید در مورد وظیفه ای که در پیش رو داریم فکر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Realistically, we're not going to get this finished this week.
[ترجمه گوگل]واقع بینانه، ما قرار نیست این هفته را به پایان برسانیم
[ترجمه ترگمان]Realistically، ما قرار نیست این هفته را تموم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Realistically، ما قرار نیست این هفته را تموم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. As an adult, you can assess the situation realistically.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک بزرگسال، می توانید موقعیت را واقع بینانه ارزیابی کنید
[ترجمه ترگمان]در بزرگسالی می توانید وضعیت را به طور واقع بینانه ارزیابی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در بزرگسالی می توانید وضعیت را به طور واقع بینانه ارزیابی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Although there are five candidates, realistically it is a two - horse race.
[ترجمه گوگل]اگرچه پنج نامزد وجود دارد، اما در واقع مسابقه دو اسب است
[ترجمه ترگمان]اگرچه پنج نامزد وجود دارد، اما در واقع این یک مسابقه دو اسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگرچه پنج نامزد وجود دارد، اما در واقع این یک مسابقه دو اسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We should treat the theme realistically.
[ترجمه گوگل]ما باید با موضوع واقع بینانه برخورد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید این موضوع را به طور واقع بینانه بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما باید این موضوع را به طور واقع بینانه بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Kate spoke realistically about the task ahead.
[ترجمه گوگل]کیت به طور واقع بینانه در مورد کار پیش رو صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]کیت در مورد این ماموریت به طور جدی حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کیت در مورد این ماموریت به طور جدی حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He attacked the problem realistically.
[ترجمه گوگل]او واقع بینانه به مشکل حمله کرد
[ترجمه ترگمان]او به طور واقع بینانه به این مشکل حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به طور واقع بینانه به این مشکل حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The film starts off realistically and then develops into a ridiculous fantasy.
[ترجمه گوگل]فیلم به طور واقع گرایانه شروع می شود و سپس به یک فانتزی مضحک تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]فیلم به طور واقع بینانه شروع می شود و سپس به یک فانتزی مسخره تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فیلم به طور واقع بینانه شروع می شود و سپس به یک فانتزی مسخره تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. How many can you realistically hope to sell?
[ترجمه گوگل]چقدر می توانید به طور واقع بینانه به فروش امیدوار باشید؟
[ترجمه ترگمان]چند نفر می توانند به طور واقع بینانه امید به فروش داشته باشند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چند نفر می توانند به طور واقع بینانه امید به فروش داشته باشند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Realistically, there is little prospect of a ceasefire.
[ترجمه گوگل]در واقع، دورنمای کمی برای آتش بس وجود دارد
[ترجمه ترگمان]Realistically، چشم انداز کمی از آتش بس وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Realistically، چشم انداز کمی از آتش بس وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was made up very realistically to look like an old woman.
[ترجمه گوگل]او بسیار واقع بینانه آرایش شده بود تا شبیه یک پیرزن به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]درست به نظر می رسید که او درست شبیه یک پیرزن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]درست به نظر می رسید که او درست شبیه یک پیرزن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Realistically speaking, he hadn't a hope, but that didn't stop him trying.
[ترجمه گوگل]از نظر واقع بینانه، او امیدی نداشت، اما این مانع تلاش او نشد
[ترجمه ترگمان]او امیدوار نبود، اما این کار او را متوقف نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او امیدوار نبود، اما این کار او را متوقف نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Realistically, there is never one right answer.
[ترجمه گوگل]در واقع، هرگز یک پاسخ درست وجود ندارد
[ترجمه ترگمان] Realistically \"، هیچوقت جواب درست رو پیدا نمی کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Realistically \"، هیچوقت جواب درست رو پیدا نمی کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Singing was fun, but realistically, I knew I had to choose something more respectable.
[ترجمه گوگل]آواز خواندن سرگرم کننده بود، اما واقع بینانه، می دانستم که باید چیزی قابل احترام تر انتخاب کنم
[ترجمه ترگمان]من می دانستم که باید چیز دیگری را انتخاب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من می دانستم که باید چیز دیگری را انتخاب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید