real world

جمله های نمونه

1. Books were a form of escapism from the real world.
[ترجمه گوگل]کتاب نوعی فرار از دنیای واقعی بود
[ترجمه ترگمان]کتاب ها شکلی از دنیای واقعی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As a student you're cocooned against/from the real world.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک دانش آموز، شما در برابر/از دنیای واقعی پیله دارید
[ترجمه ترگمان]به عنوان دانش آموزی که شما را از دنیای واقعی جدا می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the real world things don't always happen like they do in books.
[ترجمه گوگل]در دنیای واقعی همه چیز همیشه آنطور که در کتاب ها اتفاق می افتد، اتفاق نمی افتد
[ترجمه ترگمان]در دنیای واقعی همیشه این اتفاق نمی افتد که آن ها در کتاب ها چه کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The fashion world does not mind what the real world thinks.
[ترجمه Zak] دنیای مد نمی داند که جهان واقعی چه فکری می کند.
|
[ترجمه گوگل]دنیای مد اهمیتی نمی دهد که دنیای واقعی چه فکر می کند
[ترجمه ترگمان]دنیای مد اهمیتی ندارد که دنیای واقعی چه فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the real world, things are never quite so simple.
[ترجمه گوگل]در دنیای واقعی، همه چیز هرگز به این سادگی نیست
[ترجمه ترگمان]در دنیای واقعی، چیزها هرگز خیلی ساده نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They are a couple in the real world as well as in the movie.
[ترجمه گوگل]آنها در دنیای واقعی و همچنین در فیلم یک زوج هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها زوج در دنیای واقعی و نیز در فیلم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most lose interest once they enter the real world and find work in other areas.
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها پس از ورود به دنیای واقعی و یافتن کار در زمینه های دیگر علاقه خود را از دست می دهند
[ترجمه ترگمان]اغلب آن ها زمانی که وارد دنیای واقعی می شوند و در مناطق دیگر کار پیدا می کنند علاقه خود را از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the real world things are more complex.
[ترجمه گوگل]در دنیای واقعی همه چیز پیچیده تر است
[ترجمه ترگمان]در دنیای واقعی چیزهای پیچیده تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. First, Temple confronted the life of the real world in all its complexity.
[ترجمه گوگل]ابتدا، تمپل با زندگی دنیای واقعی با تمام پیچیدگی آن روبرو شد
[ترجمه ترگمان]اول، تمپل با تمام پیچیدگی اش با زندگی دنیای واقعی روبرو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was living in the real world beyond my contorting imagination.
[ترجمه گوگل]او فراتر از تصور من در دنیای واقعی زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]او در دنیای واقعی فراتر از تصورات contorting زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But in the real world, you couldn’t really just split a family down the middle, mom on one side, dad the other, with the child equally divided between. It was like when you ripped a piece of paper into two: no matter how you tried, the seams never fit exactly right again. It was what you couldn't see, those tiniest of pieces, that were lost in the severing, and their absence kept everything from being complete. Sarah Dessen
[ترجمه گوگل]اما در دنیای واقعی، واقعاً نمی‌توان خانواده‌ای را از وسط تقسیم کرد، مادر در یک طرف، پدر در طرف دیگر، و کودک به طور مساوی بین آنها تقسیم شده است مثل زمانی بود که یک تکه کاغذ را به دو قسمت تقسیم کردید: مهم نیست که چقدر تلاش کردید، درزها هرگز دقیقاً درست نمی شوند این چیزی بود که نمی توانستی ببینی، آن ریزترین قطعات، که در قطع شدن گم شدند، و نبودشان باعث می شد همه چیز کامل نباشد سارا دسن
[ترجمه ترگمان]اما در دنیای واقعی، تو واقعا نمی تونی یه خانواده رو از وسط نصف کنی، مادر در یک طرف، پدر اون یکی مثل وقتی که یک تکه کاغذ را به دو تکه کردی: مهم نیست که چه طور تلاش کرده ای، درزه ای درز نمی کند این چیزی بود که شما نمی توانید ببینید، آن تکه های کوچک، که در جدا شدن از دست رفته بودند، و نبودن آن ها همه چیز را از دست داده بود \" سارا Dessen \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The real world becomes the world above and beyond what I touch, smell, taste, feel, and see.
[ترجمه گوگل]دنیای واقعی به دنیایی فراتر و فراتر از آنچه من لمس می کنم، بو می کنم، می چشم، احساس می کنم و می بینم تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]دنیای واقعی بالاتر و فراتر از چیزی است که من لمس می کنم، بو، چشایی، احساس، و می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the real world, poetic justice is not so easily achieved.
[ترجمه گوگل]در دنیای واقعی، عدالت شاعرانه به این راحتی محقق نمی شود
[ترجمه ترگمان]در دنیای واقعی عدالت شاعرانه به آسانی به دست نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Politicians seem to be out of touch with the real world.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که سیاستمداران با دنیای واقعی ارتباط ندارند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران ظاهرا از تماس با دنیای واقعی خارج هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When they eventually leave the school they will be totally ill-equipped to deal with the real world.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها در نهایت مدرسه را ترک می کنند، برای مقابله با دنیای واقعی کاملاً مجهز نیستند
[ترجمه ترگمان]وقتی آن ها در نهایت مدرسه را ترک می کنند، کاملا مجهز خواهند شد تا با دنیای واقعی سر و کار داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if you talk about the real world, you are referring to the world and life in general, usually in contrast to a particular person's own life or ideas when these seem untypical or unrealistic.

پیشنهاد کاربران

انکار ناپذیر undeniable
real - world costs
هزینه های انکارناپذیر
آکسفورد:
the existing state of things, as opposed to one that is imaginary, simulated, or theoretical
مثال:
"we live in the real world of limited financial resources"
واقعی
واقعیت
جهان واقعی
واقعی، دنیای واقعی
زندگی واقعی
دنیای واقعی، جهان راستین
واقعی
مثال: real - world crisis
بحران واقعی
واقعی
برای مثال:
real - world needs
نیازهای واقعی

بپرس