real estate agent

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one whose job is to help clients buy, sell, lease or manage real estate.

جمله های نمونه

1. He is a real estate agent.
[ترجمه معلم] او یک مشاور املاک است.
|
[ترجمه M.H] او یک مشاور بنگاه خوب و عالی هست ( real به معنای واقعی در اینجا یعنی خوب )
|
[ترجمه گوگل]او یک مشاور املاک است
[ترجمه ترگمان]او یک بنگاه معاملات ملکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. My father commissioned a real estate agent to sell our house.
[ترجمه محسن سرخی] پدرم خانه مارا برای فروش به یک مشاور املاک پیشنهاد داد.
|
[ترجمه گوگل]پدرم به یک مشاور املاک سفارش داد تا خانه ما را بفروشد
[ترجمه ترگمان]پدرم یه دلال معاملات املاک رو مامور کرده که خونه ما رو بفروشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "I'm sorry," he told the real estate agent, "but we really must go now. "
[ترجمه گوگل]او به مشاور املاک گفت: متاسفم، اما ما واقعاً باید الان برویم
[ترجمه ترگمان]او به نماینده املاک گفت: \" متاسفم، اما ما واقعا باید برویم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The real estate agent said one thing.
[ترجمه گوگل]مشاور املاک یک چیز گفت
[ترجمه ترگمان]مامور املاک گفت یه چیزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An experienced real estate agent will be able to avoid legal hassles.
[ترجمه گوگل]یک مشاور املاک با تجربه می تواند از مشکلات قانونی جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]یک آژانس املاک و مستغلات با تجربه می تواند از مشکلات قانونی اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Call a real estate agent in a town with a major university where you would like to live.
[ترجمه گوگل]با یک مشاور املاک در شهری با دانشگاه بزرگی که می خواهید در آن زندگی کنید تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]با یک بنگاه معاملات بزرگ در شهری که دوست دارید زندگی کنید، تماس بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The real estate agent showed them house after house, but they couldn't find one they liked.
[ترجمه گوگل]مشاور املاک خانه به خانه به آنها نشان داد، اما آنها نتوانستند یکی را که دوست داشته باشند پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]بنگاه معاملات املاک بعد از خانه آن ها را به آن ها نشان داد، اما آن ها نمی توانستند کسی را پیدا کنند که دوست داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Once again the real estate agent stamped out of the room, muttering angrily.
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر مشاور املاک از اتاق بیرون رفت و با عصبانیت زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر دلال معاملات املاک از اتاق بیرون آمد و با عصبانیت زیر لب گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Find a real estate agent who will be a cheerleader for your property.
[ترجمه گوگل]یک مشاور املاک پیدا کنید که تشویق کننده ملک شما باشد
[ترجمه ترگمان]یه مامور املاک پیدا کن که برای your یه تشویق کننده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Herndon, a successful Rancho Bernardo real estate agent, works 12 hours a day.
[ترجمه گوگل]هرندون، یک مشاور املاک موفق رانچو برناردو، 12 ساعت در روز کار می کند
[ترجمه ترگمان]Herndon، یک نماینده موفق به نام estate برناردو، ۱۲ ساعت در روز کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. "Middle man" jobs like car salesman and real estate agent will slowly be replaced by cheaper-to-use Web-based alternatives.
[ترجمه گوگل]مشاغل "مرد وسط" مانند فروشنده خودرو و مشاور املاک به تدریج با جایگزین های مبتنی بر وب ارزان تر جایگزین خواهند شد
[ترجمه ترگمان]کاره ای \"مرد میانی\" مانند فروشنده ماشین و عامل املاک و مستغلات با استفاده از جایگزین های کم هزینه جایگزین خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is yesterday's news received a real estate agent to the Advertising messages.
[ترجمه گوگل]این خبر دیروز دریافت یک مشاور املاک به پیام های تبلیغاتی است
[ترجمه ترگمان]این خبر دیروز یک نماینده املاک و مستغلات را به پیام های تبلیغاتی وارد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her best anecdote is about picking a real estate agent.
[ترجمه گوگل]بهترین حکایت او در مورد انتخاب یک مشاور املاک است
[ترجمه ترگمان]بهترین قصه او در مورد انتخاب یک بنگاه معاملات املاک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One typically signed on with a real estate agent to get listed in the multiple listing services.
[ترجمه گوگل]یکی معمولاً با یک نماینده املاک و مستغلات امضا می‌کند تا در فهرست خدمات چندگانه فهرست شود
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها به طور معمول با یک آژانس املاک و مستغلات به امضا رسید تا فهرست چندین سرویس فهرست بندی شده را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Party A agrees to pay to the real estate agent upon signing this agreement.
[ترجمه گوگل]طرف الف موافقت می کند که پس از امضای این قرارداد به عامل املاک و مستغلات پرداخت کند
[ترجمه ترگمان]حزب A موافقت می کند که به آژانس املاک و مستغلات پس از امضای این قرارداد بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• realtor, real-estate broker, one who creates ties between people selling a property to potential buyers for a percentage of the sale

پیشنهاد کاربران

مشاور املاک
بنگاه
کارگزار املاک
بنگاهی کسی که برای فروش مسکن یا زمین به پیش او می رویم ^ _ ^
دلال مسکن، بنگاهی

بپرس