• : تعریف: land, including the natural resources and permanent buildings on it. • مشابه: property
جمله های نمونه
1. Patriotism is a arbitrary veneration of real estate above principles.
[ترجمه گوگل]میهن پرستی تکریم خودسرانه املاک و مستغلات بالاتر از اصول است [ترجمه ترگمان]Patriotism یک احترام اختیاری نسبت به املاک و مستغلات بالاتر از اصول است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. By investing in real estate, he was one of the richest men in the United States.
[ترجمه گوگل]با سرمایه گذاری در املاک، او یکی از ثروتمندترین مردان ایالات متحده بود [ترجمه ترگمان]با سرمایه گذاری در املاک و مستغلات، او یکی از ثروتمندترین مردان ایالات متحده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He is a real estate agent.
[ترجمه کامران شاهینی] او یک نماینده معاملات ملکی است
|
[ترجمه گوگل]او یک مشاور املاک است [ترجمه ترگمان]او یک بنگاه معاملات ملکی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The government levies taxes on real estate and personal property.
[ترجمه گوگل]دولت بر املاک و مستغلات و اموال شخصی مالیات وضع می کند [ترجمه ترگمان]دولت مالیات بر املاک و املاک و مستغلات را مالیات می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Tom is a real estate developer.
[ترجمه گوگل]تام یک توسعه دهنده املاک و مستغلات است [ترجمه ترگمان]تام یه developer real [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. That year, Japanese investment in American real estate totaled $ 0billion.
[ترجمه گوگل]در آن سال، سرمایه گذاری ژاپنی ها در املاک و مستغلات آمریکا بالغ بر 0 میلیارد دلار بود [ترجمه ترگمان]در آن سال، سرمایه گذاری ژاپنی ها در املاک و مستغلات آمریکا بالغ بر ۰ میلیارد دلار بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He'll look for bargains after the real estate market shakes out.
[ترجمه E] او بعد از اینکه بازار املاک و مستغلات تکان بخورد، به دنبال معامله های با تخفیف است
|
[ترجمه گوگل]او پس از تکان دادن بازار املاک و مستغلات به دنبال معامله خواهد بود [ترجمه ترگمان]بعد از اینکه بازار معاملات املاک به لرزه افتاد، حسابی دنبال خرید و فروش رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. My father commissioned a real estate agent to sell our house.
[ترجمه گوگل]پدرم به یک مشاور املاک سفارش داد تا خانه ما را بفروشد [ترجمه ترگمان]پدرم یه دلال معاملات املاک رو مامور کرده که خونه ما رو بفروشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He struck it rich in real estate.
[ترجمه گوگل]او آن را از نظر املاک و مستغلات غنی کرد [ترجمه ترگمان] اون توی معاملات املاک خیلی پول دار بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Real estate lending has become the biggest growth area for American banks.
[ترجمه گوگل]اعطای وام املاک و مستغلات به بزرگترین حوزه رشد بانک های آمریکایی تبدیل شده است [ترجمه ترگمان]وام مسکن به بزرگ ترین منطقه رشد برای بانک های آمریکایی تبدیل شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It was his custom in buying real estate to offer a rather low price.
[ترجمه گوگل]رسم او در خرید املاک و مستغلات این بود که قیمت نسبتاً پایینی ارائه دهد [ترجمه ترگمان]رسم خرید املاک و مستغلات برای عرضه یک قیمت نسبتا پایین بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He made a fortune in real estate.
[ترجمه گوگل]او در املاک و مستغلات ثروت زیادی به دست آورد [ترجمه ترگمان] اون توی معاملات املاک ثروتی به هم زده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We're going to buy a piece of real estate.
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم یک قطعه ملک بخریم [ترجمه ترگمان]ما می خواهیم یک بنگاه معاملات واقعی بخریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Hire someone with experience, someone who knows about real estate.
[ترجمه گوگل]فردی با تجربه، شخصی که در مورد املاک و مستغلات می داند استخدام کنید [ترجمه ترگمان]یه نفر رو با تجربه استخدام کن کسی که در مورد املاک و املاک بدونه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
اموال (اسم)
estate, real estate
عقار (اسم)
realty, real estate, fixture, immovables, premises
تخصصی
[حسابداری] اموال غیر منقول [عمران و معماری] ملک [کامپیوتر] سرمایه ی واقعی - ( اصطلاحی عامیانه) فضای اشغال شده توسط کامپیوتر بر روی یک میز کاری یا مؤلفه الکترونیکی روی یک تخته مدار ( مقایسه کنید با footprint ) . [حقوق] مستغلات، اموال غیر منقول، ملک [ریاضیات] اموال غیر منقول، املاک، دارایی غیر منقول، مستغلات
انگلیسی به انگلیسی
• permanent lands and the attached buildings real estate is property in the form of buildings and land; used in american english.
پیشنهاد کاربران
املاک و مستغلات
بُنگاه I'm an estate agent and I work in my real estate office من بنگاهی هستم و تو بنگاهم کار میکنم.
املاکی، مشاور املاک
بنگاه مشاور املاک
Real estate
estate agency بنگاه Real estate املاک و مستغلات. معاملات املاک
املاک ؛ مشاور املاک # invest in real estate # My father sold real estate # He works in real estate # He drove a hard bargain with the real estate agent
۱. ملک ۲. مشاور املاک ( Real estate agency هم میشه گفت )
محدوده ساخت و ساز ، مثل شهرکهای صنعتی ( مباحث سرمایه گذاری )