reagent

/riˈeɪdʒənt//riːˈeɪdʒənt/

معنی: معرف، موضوع ازمایش روانی
معانی دیگر: (شیمی) شناساگر، شناسگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a substance used in a chemical reaction to control or measure the reaction, analyze another substance, or produce a particular substance.

جمله های نمونه

1. Implement Reagent and volumetric solution preparation as relative SOP.
[ترجمه گوگل]آماده سازی معرف و محلول حجمی را به عنوان SOP نسبی اجرا کنید
[ترجمه ترگمان]اجرای Reagent و آماده سازی محلول حجمی به عنوان SOP نسبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Unless reagent grade sucrose is available use cane sugar.
[ترجمه گوگل]مگر اینکه ساکارز با درجه معرف در دسترس باشد، از نیشکر استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه reagent درجه sucrose از شکر نیشکر در دسترس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Use: Used as an analytical reagent, to prepare iodide, and in photographing.
[ترجمه گوگل]کاربرد: به عنوان یک معرف تحلیلی، برای تهیه یدید و در عکاسی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]استفاده: به عنوان یک معرف تحلیلی، برای آماده سازی یدید، و در عکاسی از آن استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In this paper the standardization work of reagent chemicals in China is reviewed, and on this basis suggestions for improvements in the forthcoming years are made.
[ترجمه گوگل]در این مقاله کار استانداردسازی مواد شیمیایی معرف در چین بررسی می‌شود و بر این اساس پیشنهادهایی برای بهبود در سال‌های آینده ارائه می‌شود
[ترجمه ترگمان]در این مقاله استاندارد سازی مواد شیمیایی معرف در چین مورد بررسی قرار گرفته است و در این مقاله پیشنهاداتی برای بهبود در سال های آتی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Using carubinose as standard, DNS as color developing reagent, the content of mannan in coconut shell was indirectly determined by spectrophotometry.
[ترجمه گوگل]با استفاده از کاروبینوز به عنوان استاندارد، DNS به عنوان معرف توسعه رنگ، محتوای مانان در پوسته نارگیل به طور غیر مستقیم توسط اسپکتروفتومتری تعیین شد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از carubinose به عنوان استاندارد، نام DNS به عنوان معرف توسعه رنگ، محتوای of در پوسته نارگیل به طور غیر مستقیم توسط spectrophotometry تعیین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conclusion: Bergenin was a potential protective reagent for cerebral ischemia of mice.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: برژنین یک معرف محافظ بالقوه برای ایسکمی مغزی موش‌ها بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: Bergenin یک معرف بالقوه محافظ برای ایسکمی مغزی موش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The reagent (kit) mainly comprises the following components: a buffer solution, reduced coenzyme, oxygen acid, amino acid oxidase, amino acid dehydrogenase and a stabilizer.
[ترجمه گوگل]معرف (کیت) عمدتاً شامل اجزای زیر است: محلول بافر، کوآنزیم احیا شده، اسید اکسیژن، آمینو اسید اکسیداز، اسید آمینه دهیدروژناز و یک تثبیت کننده
[ترجمه ترگمان]معرف (کیت)عمدتا شامل اجزای زیر است: محلول بافر، کاهش coenzyme، اسید اکسیژن، اسید آمینه oxidase، اسید آمینه dehydrogenase و یک تثبیت کننده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The effects of solvent of Grignard reagent, pyridine hydrochloride and boron tribromide on yield of product were investigated.
[ترجمه گوگل]اثرات حلال معرف گریگنارد، پیریدین هیدروکلراید و بور تری بروماید بر عملکرد محصول مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اثرات حلال معرف Grignard، hydrochloride و tribromide بورون بر روی محصول مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The invention relates to experiment using reagent erythrocyte long term storage technique.
[ترجمه گوگل]این اختراع مربوط به آزمایش با استفاده از روش ذخیره سازی طولانی مدت گلبول قرمز معرف است
[ترجمه ترگمان]این اختراع به آزمایش با استفاده از یک تکنیک نگهداری بلندمدت erythrocyte مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The starting reagent, p-trifluoromethylaniline, was subjected to diazotization, oximation, and hydrolyzationto synthesize p-trifluoromethyl benzaldehyde, with a total yield of 3
[ترجمه گوگل]معرف شروع کننده، p-trifluoromethylaniline، تحت دیازوتیزاسیون، اکسیماسیون و هیدرولیز قرار گرفت تا P-trifluoromethyl benzaldehyde سنتز شود، با بازده کل 3
[ترجمه ترگمان]معرف شروع، p - trifluoromethylaniline، در معرض diazotization، oximation، و hydrolyzationto بنزن دی - trifluoromethyl بنزن، با بازدهی کلی ۳ - ۳ قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A sensitive chromogenic reagent, 2 - ( 4 - chloro-2 - phosphophenylazo ) - 7 - ( 4 - dichlorophenylazo ) - 8 - dihydroxy - 6 - naphthalene disulfonic acid ( abbreviation : DC - CPA ), . . .
[ترجمه گوگل]یک معرف حساس کروموژنیک، 2 - ( 4 - chloro-2 - phosphophenylazo ) - 7 - ( 4 - dichlorophenylazo ) - 8 - dihydroxy - 6 - naphthalene disulfonic acid ( مخفف : DC - CPA )
[ترجمه ترگمان]یک معرف chromogenic حساس، ۲ - (۴ - کلرو - ۲ - phosphophenylazo)- ۷ - هیدروکسی ۵ ۸ - ۶ - هیدروکسی بنزوئیک اسید (abbreviation: DC - CPA)،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. TP reagent had significant influence on detecting magnesium, because it contented the high concentration of cupric sulfate .
[ترجمه گوگل]معرف TP تأثیر قابل توجهی در تشخیص منیزیم داشت، زیرا حاوی غلظت بالایی از سولفات مس بود
[ترجمه ترگمان]عامل TP، تاثیر قابل توجهی بر تشخیص منیزیم دارد، زیرا غلظت بالای سولفات منیزیم را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The sample is introduced on one side of the membrane, the reagent on the other side.
[ترجمه گوگل]نمونه در یک طرف غشا و معرف در طرف دیگر وارد می شود
[ترجمه ترگمان]نمونه در یک طرف غشا وارد می شود و معرف طرف دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Belinda wheeled the trolley over and helped Faye by passing her the lancet and reading the reagent strip for her.
[ترجمه گوگل]بلیندا چرخ دستی را چرخاند و با گذراندن لانست به فیه و خواندن نوار معرف برای او، به او کمک کرد
[ترجمه ترگمان]دومینیک چرخ دستی را به راه انداخت و با گذشتن از پنجره به او کمک کرد تا lancet را از کنار او رد و آن را برای او بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The labeled antigen and the antibody are part of the reagent system.
[ترجمه گوگل]آنتی ژن نشاندار شده و آنتی بادی بخشی از سیستم معرف هستند
[ترجمه ترگمان]آنتی ژن برچسب گذاری شده و آنتی بادی بخشی از سیستم معرف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معرف (اسم)
reagent

موضوع ازمایش روانی (اسم)
reagent

تخصصی

[شیمی] واکنشگر
[مهندسی گاز] عامل شیمیائی
[نساجی] معرف - معرف شیمیایی - شناساگر

انگلیسی به انگلیسی

• substance used to detect or measure another substance or to convert one substance into another by chemical reaction (chemistry)

پیشنهاد کاربران

reagent ( شیمی )
واژه مصوب: واکنشگر
تعریف: ترکیبی که مولکول یا یون یا رادیکال وارد در واکنش های شیمیایی را فراهم کند
"واکنشگر" در شیمی و به تاثیرِ آن در مکتب ساختارگرایی ( روان شناسی ) .

بپرس