reaffirmation

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of affirmation.
متضاد: contradiction

جمله های نمونه

1. Holidays are a reaffirmation of our families, and reminders of their imperfections.
[ترجمه گوگل]تعطیلات تأییدی دوباره بر خانواده های ما و یادآوری نقص آنها است
[ترجمه ترگمان]تعطیلات، \"reaffirmation\" خانواده ما و reminders از imperfections هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. One is the defiant reaffirmation of dogma.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها تایید مجدد سرکشی جزم است
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها، \"reaffirmation defiant\" [ dogma ] است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The painting is but a reaffirmation of what was captured in the original photo.
[ترجمه گوگل]این نقاشی فقط تأییدی دوباره بر آنچه در عکس اصلی ثبت شده است است
[ترجمه ترگمان]نقاشی آن چیزی است که به آنچه در عکس اصلی گرفته شده است، تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Government's value choice and target reaffirmation are the critical premise of governmental dutifulness and undutifulness during land expropriation.
[ترجمه گوگل]انتخاب ارزش دولت و تاکید مجدد هدف، پیش‌فرض حیاتی وظیفه‌پذیری و بی‌وظیفه‌گری دولت در خلال سلب مالکیت زمین است
[ترجمه ترگمان]انتخاب ارزش دولت و تایید مجدد هدف اصلی of دولتی و undutifulness در طول سلب مالکیت زمین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's like a reaffirmation of the world of intelligence.
[ترجمه گوگل]این مانند تایید مجدد دنیای هوش است
[ترجمه ترگمان]مثل a از دنیای جاسوسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We must secure from the British unequivocal reaffirmation.
[ترجمه گوگل]ما باید از تایید مجدد صریح بریتانیا مصون بمانیم
[ترجمه ترگمان]ما باید از انگلیسی ها و reaffirmation به این کار دست بکشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The words of reaffirmation are what Palestinian leaders have been hoping to hear from nations around the world as they seek international support for Palestinian statehood.
[ترجمه گوگل]سخنان تأیید مجدد همان چیزی است که رهبران فلسطینی امیدوارند از کشورهای سراسر جهان بشنوند، زیرا آنها به دنبال حمایت بین المللی برای تشکیل کشور فلسطین هستند
[ترجمه ترگمان]کلمات تایید مجدد همان چیزی هستند که رهبران فلسطینی امیدوارند که از کشورهای دور دنیا بشنوند، چرا که به دنبال حمایت بین المللی از دولت مستقل فلسطین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our major conclusion is simply a reaffirmation of the general statement that perceptual organization is powerfully determined by expectations built upon past commerce with the environment.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری اصلی ما صرفاً تأیید مجدد این بیانیه کلی است که سازمان ادراکی قویاً توسط انتظارات ایجاد شده بر اساس تجارت گذشته با محیط تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری اصلی ما تنها تایید مجددی از بیانیه عمومی است که سازمان ادراکی با انتظارات و انتظارات بر تجارت گذشته با محیط تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The reaffirmation of the transparency also means that we desire the transparency.
[ترجمه گوگل]تایید مجدد شفافیت به این معناست که ما شفافیت را می خواهیم
[ترجمه ترگمان]تایید مجدد شفافیت همچنین به این معنی است که ما خواهان شفافیت هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Drama as catharsis, as release, as reaffirmation of the power of the spirit.
[ترجمه گوگل]درام به عنوان کاتارسیس، به عنوان رهایی، به عنوان تأیید مجدد قدرت روح
[ترجمه ترگمان]درام به عنوان تطهیر، به عنوان آزادی، به عنوان تهی بودن از قدرت روح
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Separatism is an exhausting act of faith, and because of insistent pressure on you to repent, it requires almost daily reaffirmation.
[ترجمه گوگل]جدایی طلبی یک عمل ایمانی طاقت فرسا است و به دلیل فشار مداوم بر شما برای توبه، تقریباً نیاز به تأیید مجدد روزانه دارد
[ترجمه ترگمان]Separatism یک عمل خسته کننده و exhausting است، و به سبب فشار مداوم بر شما برای توبه، نیاز به تایید و تایید هر روز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The country's foreign ministry issued a communique on its Sovereignty Reaffirmation Day.
[ترجمه گوگل]وزارت امور خارجه این کشور به مناسبت روز تایید مجدد حاکمیت خود بیانیه ای صادر کرد
[ترجمه ترگمان]وزارت امور خارجه این کشور اعلامیه ای را در روز استقلال ملی این کشور صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Adoption of such an approach would also be a reaffirmation of the importance of clinical investigation.
[ترجمه گوگل]اتخاذ چنین رویکردی نیز تأییدی دوباره بر اهمیت تحقیقات بالینی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]فرزند خواندگی چنین روشی همچنین تایید مجدد اهمیت تحقیقات بالینی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Everything that China achieved in so little time should be viewed by the Western world as the proud reaffirmation of China's strong historical presence throughout millenniums.
[ترجمه گوگل]هر آنچه چین در این مدت اندک به دست آورد، باید توسط جهان غرب به عنوان تأیید مجدد غرورآفرین حضور تاریخی قدرتمند چین در طول هزاره ها تلقی شود
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که چین در آن زمان به دست آورد باید توسط دنیای غرب به عنوان \"تایید افتخار\" حضور تاریخی قوی چین در طول میلیونها سال در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• reconfirmation, recertification, renewed affirmation

پیشنهاد کاربران

بپرس