reading

/ˈredɪŋ//ˈriːdɪŋ/

معنی: مطالعه، قرائت
معانی دیگر: خواندن، مطالعه (مطالعات)، خوانش، برداشت، تفسیر، خواندنی، ویژه ی خواندن، نمایش قرائت شعر (یا قطعات ادبی)، خوانش بزم، میزان یا شماره ای که کنتور (برق و آب و غیره) نشان می دهد، میزان مصرف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the action or activity of examining and comprehending written language.

- As her eyesight has worsened, reading has become increasingly difficult.
[ترجمه Dam] همانطور که بینایی او بد تر شده خواندن به طور فزاینده ای دشوار شده
|
[ترجمه گوگل] همانطور که بینایی او بدتر شده است، خواندن به طور فزاینده ای دشوار شده است
[ترجمه ترگمان] از آنجا که بینایی او بدتر شده است، خواندن به صورت فزاینده ای دشوار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Reading is my favorite pasttime.
[ترجمه گوگل] مطالعه سرگرمی مورد علاقه من است
[ترجمه ترگمان] خواندن کتاب مورد علاقه من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Students are assigned a great deal of reading in college.
[ترجمه گوگل] دانش‌آموزان در کالج مطالعه زیادی دارند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان برای خواندن مطالب زیادی در کالج تدریس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an oral recitation of something written.

(3) تعریف: an interpretation of a particular text.

- conflicting readings of a poem
[ترجمه گوگل] خوانش متناقض یک شعر
[ترجمه ترگمان] قرائت غزل در برابر خواندن یک شعر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an interpretation, through performance, of a piece of music or a character in a drama.
مشابه: rendition

(5) تعریف: the point indicated by a gauge or graded instrument.

- a high reading on the thermometer
[ترجمه گوگل] مقدار بالای دماسنج
[ترجمه ترگمان] یک مطالعه زیاد روی دماسنج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: an interpretation of an event, person, or the like, esp. with regard to motive or cause.

- What's your reading of his actions?
[ترجمه گوگل] خواندن شما از اقدامات او چیست؟
[ترجمه ترگمان] مطالعه درباره اعمال او چه طور است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: used for reading.

- a reading lamp
[ترجمه گوگل] یک چراغ مطالعه
[ترجمه ترگمان] یک چراغ مطالعه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: relating to those who read.

- the reading audience
[ترجمه گوگل] مخاطب مطالعه
[ترجمه ترگمان] مخاطبین قرائت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. reading engages his spare time
مطالعه اوقات فراغت او را پر می کند.

2. reading his handwriting is quite a task
خواندن خط او کاملا دشوار است.

3. reading is not his cup of tea
خواندن را دوست ندارد.

4. reading materials
مواد یا چیزهای خواندنی

5. reading matter
مطالب خواندنی،چیزهای ویژه خواندن

6. after reading her letter, i concluded that she is against their marriage
پس از خواندن نامه اش به این نتیجه رسیدم که با ازدواج آنها مخالف است.

7. after reading the koran, he had dinner
پس از قرائت قرآن شام خورد.

8. desultory reading
خواندن سرسری

9. diagnostic reading tests
آزمون های تشخیصی (بازشناختی) خواندن

10. light reading
مطلب خواندنی ساده

11. remedial reading
آموزش جبرانی مهارت های خواندن،بازآموزی قرائت

12. speed reading
تند خوانی

13. stop reading all this junk; read good books!
از خواندن این مزخرفات دست بردار و کتاب خوب بخوان !

14. the reading of a long story
خواندن یک داستان طولانی

15. a learned reading of hafez' poetry
تفسیر فاضلانه ای از اشعار حافظ

16. a responsive reading in church
قرائت پاسخ دار در کلیسا

17. cyrus is reading history at cambridge
سیروس در دانشگاه کمبریج تاریخ می خواند.

18. julie enjoys reading travels
جولی از خواندن سفر نامه لذت می برد.

19. please resume reading
لطفا به خواندن ادامه بدهید.

20. the book reading public musters 60% of the population
افراد کتاب خوان 60 درصد جمعیت را تشکیل می دهند.

21. the cursory reading of a text
قرائت سرسری متن

22. to finish reading a book
خواندن کتاب را به پایان رساندن

23. his addiction to reading
عادت او به کتاب خوانی

24. his disinclination to reading arose early in life
بی میلی او به کتاب خواندن از همان اوایل عمرش آغاز شد.

25. the joy of reading books
لذت کتاب خوانی

26. they have been reading since ten o'clock
از ساعت ده مشغول خواندن بوده اند.

27. truths learned from reading
حقایق آموخته شده از (راه) خواندن

28. a man of vast reading
مردی دارای مطالعات زیاد

29. a man of wide reading
مردی با مطالعات گسترده

30. a steady diet of reading and writing
برنامه ی مداوم خواندن و نوشتن

31. her only relaxation is reading books
یگانه تفریح او خواندن کتاب است.

32. this book is worth reading
این کتاب ارزش خواندن را دارد.

33. he needs to improve his reading skills
نیاز به این دارد که توانایی های خواندن خود را بهتر کند.

34. my son, john, delights in reading detective stories
پسرم جان از خواندن داستان های پلیسی لذت می برد.

35. she beguiled her days with reading
او روزهای خود را با مطالعه (خواندن) سپری می کرد.

36. we must sell children on reading
باید کودکان را به خواندن ترغیب کنیم.

37. do not abuse your eyes by reading in the dark
با خواندن در تاریکی به چشم های خود صدمه نزن.

38. he was crunching dried bread and reading a book
او قرچ قرچ کنان نان خشک می خورد و کتاب می خواند.

39. increased knowledge inclines one to further reading
دانش فزاینده انسان را متمایل به مطالعه ی بیشتر می کند.

40. it was the only book worth reading
آن تنها کتابی بود که ارزش خواندن را داشت.

41. none of those books is worth reading
هیچیک از آن کتابها ارزش خواندن ندارد.

42. this room has been designated for reading
این اتاق برای قرائت تخصیص داده شده است.

43. don't interfere with him while he is reading
وقتی که دارد می خواند سر به سرش نگذار.

44. he was reclining on a pillow and reading a book
روی بالش لم داده بود و کتاب می خواند.

45. he was sitting in a nook and reading
او درکنجی نشسته و کتاب می خواند.

46. she had no scruples about opening and reading others' letters
از بازکردن و خواندن نامه های دیگران ابا نداشت.

47. the jingle of the verse he was reading
آهنگ تکراری در شعری که او می خواند.

48. she dozed off in the middle of her reading
در حین خواندن به خواب رفت.

49. it was dark, so i could not go on reading
هوا تاریک بود بنابراین نمی توانستم به خواندن ادامه بدهم.

50. he had couched himself comfortably on the bed and was reading a book
او با آسودگی روی بستر قرار گرفته بود و کتاب می خواند.

51. he did not like the company of his fellows and hoped by way of reading to become like ancient romans
او از مصاحبت همنوعان خود خوشش نمی آمد و می خواست از راه مطالعه همانند رومی های باستان بشود.

مترادف ها

مطالعه (اسم)
study, etude, reading, perusal

قرائت (اسم)
reading, readership

تخصصی

[عمران و معماری] سنجش دستگاه - قرائت دستگاه
[برق و الکترونیک] قرائت 1. نمایش نشان داده شده با ابزار . 2. مشاهده قرائتهای دو یا چند ابزار.

انگلیسی به انگلیسی

• act of viewing written letters and converting them into words which have meaning; interpretation; scholarship, education, degree of learnedness; act of measuring with meters or other instruments alike
reading is the activity of reading books.
a poetry reading is a social event at which poetry is read to an audience.
the reading on a meter or gauge is the figure or measurement that it shows.
see also read.

پیشنهاد کاربران

1. خواندن. قرائت 2. دانش. مطالعات 3. تعبیر. برداشت 4. خوانش 5. مواد خواندنی
مثال:
her interests include reading
علایق او شامل خواندن و قرائت است.
Reading: شهری در انگلستان. تلفظ به صورت "رِدینگ".
این واژه خیلی کاربرد دارد .
ساده ترینش همان خوانش معمولی است که تمام دوستان گفتند.
ولی . . . . . ولی . . . . ولی
به برگردان پریا تابعی خیلی توجه کنید.
معنی ( گزارش ) هم خیلی کاربرد دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

در مکالمات پلیس پشت فرستنده و گیرنده ی جیبی شنیده می شود.
از فیلم Coma , وقتی حراست پشت فرستنده از بقیه پلیس ها که در جستجوی شخص فراری هستند ، اینچنین می پرسد:
Any readings trom outside
گزارشی از بیرون نداریم ؟

خواندن
مثال: She enjoys reading novels in her free time.
او لذت می برد کتاب های رمان را در وقت آزادش بخواند.
گزارش
میزان یا شماره ای که کنتور ( برق و آب و غیره ) نشان می دهد
the way in which you understand something/ understanding
راهی که شما از طریق آن چیزی را درک می کنید، درک، فهم، برداشت
My reading of the situation is that John wanted any excuse to resign
...
[مشاهده متن کامل]

As a teacher, I always remind my students that reading means understanding, not just decoding words on a page

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/reading
نام شهری در انگلستان می باشد
یک چیزی رو خوندن
به معنی" مضمون " هم می شود
درک/ برداشت
در دیالوگ های انیمیشن شاهزاده و قورباغه2009:
Tarot readings
خواندن فال تاروت
یاد کردن
با توجه به متن امکان داره"گزارش" معنی بشه
سطح، میزان، درجه
a figure or amount shown by a meter or other measuring instrument.
radiation readings were taken every hour
اسم reading به معنای مطالعه و خواندن
معادل فارسی اسم reading مطالعه و خواندن است. reading یا مطالعه، به عمل مطالعه کتاب، مقاله و روزنامه و . . . توسط یک فرد اشاره می کند. البته خواندن نیز به همین مفهوم است ولی معادل خواندن در فارسی به مهارت و توانایی خواندن شکل نوشتاری یک زبان نیز اشاره می کند. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. i did a lot of reading while i was on vacation ( وقتی در تعطیلات بودم خیلی مطالعه کردم. )
. both children find writing difficult but their reading is fine ( نوشتن برای هر دو کودک سخت است اما خواندن آنها خوب است. )
منبع: سایت بیاموز

reading: مطالعه
readings: مطالعات
Further readings: مطالعات بیشتر
قرائت
قرائت کردن
مطالعه. روخوانی. برداشت. خواندن
روخوانی
رقم، میزان، عدد
خواندن$مطالعه
خواندن
بنام خدا
با سلام، نام زندان مخوف انگلیسیها در قرن نوزدهم. با تشکر.
مطالعه
می خواند
خوانندگی🐞
خواندن یک چیزی مثل روز نامه
مطالعه
adj. given to reading
n. the act or activity of one that reads
منابع خواندنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس