reader

/ˈriːdər//ˈriːdə/

معنی: خواننده، قاری، کتاب قرائتی
معانی دیگر: قرائت کننده، (آموزش) کتاب قرائت، جنگ ادبی، مجموعه، کتاب درس، گلچین، ... خوان، (موسسه ی انتشاراتی - کسی که کتب پیشنهادی برای چاپ را می خواند و نظر می دهد) ارزیاب متن، (دستگاه خواندن داده ها) خوانشگر، (مخفف: proof reader) غلطگیر، مصحح، لغزش گیر، (شرکت برق یا گاز و غیره) خواننده ی کنتور (meter reader هم می گویند)، (انگلیس) دانشیار، دستیار استاد (که اوراق امتحانی را به جای استاد ارزیابی می کند)، کف بین، فال گیر، غلط گیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who reads.

(2) تعریف: a textbook used in teaching writing or reading.

(3) تعریف: one who reads or recites before an audience, esp. literary works.

(4) تعریف: a person employed to evaluate manuscripts for publication.
مشابه: critic

(5) تعریف: a teaching assistant at a university or college who is hired to read examination papers.

جمله های نمونه

1. a byron reader
گلچینی از بایرون

2. a conscientious reader
خواننده ی موشکاف

3. a french reader
کتاب آموزش فرانسه

4. a great reader
مشتاق خواندن،علاقمند به مطالعه

5. a third-grade reader
کتاب کلاس سوم

6. an avid reader
بسیار علاقمند به خواندن

7. an omnivorous reader
خوره ی کتاب های گوناگون،همه چیز خوان

8. an uncritical reader
خواننده ای که دید انتقادی ندارد

9. from the reader he only educes pity
او از خواننده فقط جلب ترحم می کند.

10. to obfuscate one's reader
خواننده ی خود را دچار سر در گمی کردن

11. to situate the reader in the main currents of news
خواننده را در جریان اصلی اخبار قرار دادن

12. he is a fast reader but i am a slow reader
او تندخوان است ولی من آهسته خوان هستم.

13. a tale that intrigues the reader
حکایتی که خواننده را شیفته می کند

14. readily accessible to the non-professional reader
به آسانی قابل درک برای خوانندگان غیرمتخصص

15. a tale calculated to mislead the reader
داستانی که منظور آن گمراه کردن خواننده است

16. his writings disturb and dishearten the reader
نوشته های او خواننده را نگران و مایوس می کند.

17. the book has a deep and immediate impact on the reader
آن کتاب خواننده را تحت تاءثیر ژرف و فوری قرار می دهد.

18. The index refers the reader to pages in the text.
[ترجمه گوگل]نمایه خواننده را به صفحاتی در متن ارجاع می دهد
[ترجمه ترگمان]این شاخص خواننده را به صفحات در متن ارجاع می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. A reader lives a thousand lives before he dies. The man who never reads lives only one. George R. R. Martin
[ترجمه گوگل]یک خواننده قبل از مرگ هزاران زندگی می کند مردی که هرگز نمی خواند فقط یک نفر زندگی می کند جورج آر آر مارتین
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بمیره هزاران نفر زندگی می کنن مردی که هرگز کسی را نمی خواند فقط یک نفر \"جورج آر\" ر - - - - - - - مارتین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. A newspaper reader can select what he is interested in and skip what he thinks is boring or irrelevant.
[ترجمه گوگل]یک خواننده روزنامه می تواند آنچه را که به آن علاقه دارد انتخاب کند و از آنچه که فکر می کند کسل کننده یا نامربوط است صرف نظر کند
[ترجمه ترگمان]یک خواننده روزنامه می تواند آنچه را که به آن علاقه دارد را انتخاب کند و از چیزی که فکر می کند خسته کننده یا بی ربط است صرف نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The difference is scarcely perceptible to the average reader.
[ترجمه گوگل]این تفاوت برای خواننده معمولی به ندرت قابل درک است
[ترجمه ترگمان]این تفاوت برای خواننده متوسط چندان محسوس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Alan is a Reader in History at Dublin University.
[ترجمه گوگل]آلن خواننده تاریخ در دانشگاه دوبلین است
[ترجمه ترگمان]آلن یک خواننده در تاریخ دانشگاه دوبلین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. She's an avid reader of historical novels.
[ترجمه گوگل]او خواننده مشتاق رمان های تاریخی است
[ترجمه ترگمان]او طرفدار پروپا قرص رمان تاریخی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Don't labour the reader with unnecessary detail.
[ترجمه گوگل]خواننده را با جزئیات غیرضروری زحمت ندهید
[ترجمه ترگمان]با جزئیات غیر ضروری به خواننده زحمت نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. He had an intuitive sense of what the reader wanted.
[ترجمه گوگل]او حس شهودی از آنچه خواننده می‌خواست داشت
[ترجمه ترگمان]او حسی درونی از چیزی که خواننده می خواست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Thanks to that job I became an avid reader.
[ترجمه گوگل]به لطف آن کار، به یک خواننده مشتاق تبدیل شدم
[ترجمه ترگمان]از این شغل به خواننده علاقمند شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خواننده (اسم)
chanter, reader, singer, vocalist, reciter, declaimer

قاری (اسم)
reader, elocutionist

کتاب قرائتی (اسم)
reader

تخصصی

[سینما] دستگاه بازبینی (فیلم )
[کامپیوتر] خوانده، هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد .

انگلیسی به انگلیسی

• one who reads; proofreader, one who reads documents and corrects errors; book containing a collection of passages for use in a lesson
the readers of a newspaper, magazine, or book are the people who read it.

پیشنهاد کاربران

شماس
خواننده، قاری
مثال: The magazine has millions of readers worldwide.
مجله میلیون ها خواننده در سراسر جهان دارد.
مخاطب ( در رسانه ها و وبسایت ها )
مخاطب
Fast reader➖ تند خوان
slow reader➖ کندخوان
کتاب کمک آموزشی
The fourth edition of this classic reader has been substantially revised and
updated.
در رده بندی دانشگاهی شبه جزیره معادل دانشیار در سیستم ایرانی است.
فرا خواندن، صدا زدن یا پیج کردن
بازخوان
کارت خوان - دستگاه پوز فروشگاهی
خوانشگر
مقاله
کتاب خوان
خواننده، خوان
خوانش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس