🔸 معادل فارسی:
تحقیر کردن / له کردن با کلام / افشاگری تند / رسوا کردن
در زبان محاوره ای:
زدش زمین با حرفاش، لهش کرد، رسواش کرد، با زبونش نابودش کرد
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( انتقادی – افشاگرانه ) :
بی رحمانه و دقیق کسی رو نقد کردن، تمام ایرادها و ضعف هاشو رو کردن—اغلب با زبان تند و تحقیرآمیز
مثال: She read him for filth after he lied to her.
بعد از اینکه بهش دروغ گفت، با حرفاش لهش کرد.
2. ( طنزآمیز – نمایشی ) :
در فرهنگ پاپ یا درَگ، اشاره به لحظه ای که کسی با شوخی، طعنه، و دقت بالا، شخصیت یا ظاهر طرف مقابل رو زیر سؤال می بره
مثال: The queen read her for filth on stage and the crowd went wild.
اون درَگ کوئین وسط اجرا با زبونش نابودش کرد و جمعیت ترکید.
3. ( رسانه ای – عمومی ) :
در فضای مجازی یا رسانه ای، اشاره به افشاگری یا نقد تند و دقیق که باعث شرمندگی یا رسوایی طرف مقابل می شه
مثال: The influencer read the brand for filth over their fake promises.
اون اینفلوئنسر برند رو به خاطر وعده های دروغینشون رسوا کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
drag – roast – call out – expose – tear apart – shame – humiliate
تحقیر کردن / له کردن با کلام / افشاگری تند / رسوا کردن
در زبان محاوره ای:
زدش زمین با حرفاش، لهش کرد، رسواش کرد، با زبونش نابودش کرد
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( انتقادی – افشاگرانه ) :
بی رحمانه و دقیق کسی رو نقد کردن، تمام ایرادها و ضعف هاشو رو کردن—اغلب با زبان تند و تحقیرآمیز
مثال: She read him for filth after he lied to her.
بعد از اینکه بهش دروغ گفت، با حرفاش لهش کرد.
2. ( طنزآمیز – نمایشی ) :
در فرهنگ پاپ یا درَگ، اشاره به لحظه ای که کسی با شوخی، طعنه، و دقت بالا، شخصیت یا ظاهر طرف مقابل رو زیر سؤال می بره
مثال: The queen read her for filth on stage and the crowd went wild.
اون درَگ کوئین وسط اجرا با زبونش نابودش کرد و جمعیت ترکید.
3. ( رسانه ای – عمومی ) :
در فضای مجازی یا رسانه ای، اشاره به افشاگری یا نقد تند و دقیق که باعث شرمندگی یا رسوایی طرف مقابل می شه
مثال: The influencer read the brand for filth over their fake promises.
اون اینفلوئنسر برند رو به خاطر وعده های دروغینشون رسوا کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها: