• : تعریف: to discern implied meaning from what is actually said or written. • مترادف: infer • مشابه: assume, extrapolate
جمله های نمونه
1. Frequently it is necessary to read between the lines.
[ترجمه گوگل]اغلب لازم است بین سطرها خوانده شود [ترجمه ترگمان]اغلب خواندن بین خطوط لازم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. So beware: if we were able to read between the lines that easily, so too can your family and friends!
[ترجمه بهزاد عظیمی] پس مراقب باشید: اگر ما توانستیم که به معنای ضمنی پیام پی ببریم، خانواده و دوستان شما نیز خواهند توانست.
|
[ترجمه گوگل]بنابراین مراقب باشید: اگر ما توانستیم بین خطوط را به همین راحتی بخوانیم، خانواده و دوستان شما نیز می توانند! [ترجمه ترگمان]بنابراین مراقب باشید: اگر ما قادر بودیم که بین این دو خط را به راحتی بخوانیم، خانواده و دوستان تان نیز می توانند این کار را بکنند! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Read between the lines when signing contracts.
[ترجمه بهرام انجم روز] هنگام امضای قراردادها به معنی کلمات و بار حقوقی آنها توجه کنید.
|
[ترجمه گوگل]هنگام امضای قراردادها بین خطوط را بخوانید [ترجمه ترگمان]هنگام امضای قرارداد بین خطوط بخوانید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. As you look at this poem, be sure read between the lines.
[ترجمه گوگل]وقتی به این شعر نگاه می کنید، حتما بین سطرها بخوانید [ترجمه ترگمان]همانطور که به این شعر نگاه می کنید، حتما بین این دو سطر بخوانید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. If you read between the lines, you can detect his contrived explanation.
[ترجمه گوگل]اگر بین خطوط بخوانید، می توانید توضیحات ساختگی او را تشخیص دهید [ترجمه ترگمان]اگر بین این خطوط مطالعه کنید، می توانید توضیح contrived او را تشخیص دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Lu Xun's works are very abstruse. You must read between the lines.
[ترجمه گوگل]آثار لو ژون بسیار مضحک است باید بین سطرها بخوانید [ترجمه ترگمان]آثار لو شون خیلی پیچیده هستند شما باید بین این دو سطر بخوانید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. You must read between the lines in order to get his full meanig.
[ترجمه مترجم] شما باید بتوانید معانی پنهان در نوشته را دریابید تا معنا کامل شود.
|
[ترجمه گوگل]شما باید بین سطرها بخوانید تا معنای کامل او را به دست آورید [ترجمه ترگمان]شما باید بین این خطوط کتاب بخوانید تا meanig کامل شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. When reading the letter, he read between the lines.
[ترجمه گوگل]هنگام خواندن نامه، بین سطرها می خواند [ترجمه ترگمان]وقتی نامه را خواندم، بین خطوط کتاب خواندن را خواند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Let's read between the lines and not jump to conclusions.
[ترجمه گوگل]بین سطرها بخوانیم و عجولانه نتیجه نگیریم [ترجمه ترگمان]اجازه دهید بین خطوط خوانده شود و به نتیجه گیری برسیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. No need to read between the lines, spelled out for you.
[ترجمه گوگل]نیازی به خواندن بین سطرها نیست که برای شما نوشته شده است [ترجمه ترگمان]نیازی نیست بین خط ها چیزی بخونی، برات هجی می شه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. While appreciating poetry, you must learn to read between the lines.
[ترجمه گوگل]هنگام قدردانی از شعر، باید یاد بگیرید که بین سطرها بخوانید [ترجمه ترگمان]در حالی که شعر را تحسین می کنید، باید یاد بگیرید که بین این دو سطر بخوانید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Tom: You have to read between the lines.
[ترجمه گوگل]تام: باید بین سطرها بخوانی [ترجمه ترگمان] تو باید بین اون خط ها کتاب بخونی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. To understand poetry, one has to read between the lines.
[ترجمه گوگل]برای فهمیدن شعر باید بین سطرها خواند [ترجمه ترگمان]برای درک شعر، باید بین خطوط خوانده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We tried to read between the lines.
[ترجمه گوگل]سعی کردیم بین سطرها بخوانیم [ترجمه ترگمان] سعی کردیم بین خط ها همدیگه رو بخونیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They could read between the lines that she was a little homesick.
[ترجمه گوگل]می توانستند بین سطرها بخوانند که او کمی دلتنگ است [ترجمه ترگمان]آن ها می توانستند بین the که دلش برای خانه تنگ شده بود بخوانند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• detect the underlying or hidden meaning
پیشنهاد کاربران
وجناتِ کسی را خواندن نگاه یا چشمانِ طرف را خواندن قصه ی نانموده و نامه ی ناگشوده خواندن فعلِ کسی که وقتی الف را بشنود، تا ی را می خواند
Read Between the Lines ✔️ Perceive what is not explicitly stated ✔️ look for or discover a meaning that is implied rather than explicitly stated 👈🏿 "reading between the lines, I think Clare needs money" ... [مشاهده متن کامل]
✔️ To pay attention to what is implied in writing or in speech read between the lines idiom ✔️ to try to understand someone's real feelings or intentions from what they say or write 👈🏿 Reading between the lines, I'd say he isn't happy with the situation ✔️ to find meanings that are intended but that are not directly expressed in something said or written 👈🏿 She said she could afford it, but reading between the lines I don't think she has enough money ❇️PROVERB ❇️SAYING ❇️IDIOM
درک محتوا
( نقل از فرهنگ هزاره ) معانی ضمنی مطلب را فهمیدن، به نکات ناگفته پی بردن ، از فحوای کلام متوجه شدن ، مو را از ماست کشیدن
فهمیدن کنایه، کنایه زدن، فردی برای فهماندن چیزی به شخص دیگر کنایه میزند تا منظورش را برساند
درک معنای پنهانی یک چیزی
مفهوم ضمنی رو درک کردن
فرامتن را فهمیدن
کشف معنا کردن
تلاش کردن برای فهمیدن احساسات کسی باتوجه به چیزی که گفته
آیه رو خوندن، نگفته منظور طرف رو فهمیدن Reading between the lines, I'd say he isn't happy with the situation. از روی ظاهر قضیه می گم که اون از این وضعیت خوشحال نیس.
چیزی را در لفافه گفتن
فحوای کلام را دریافتن
عبارتی است که بین مردم رایج است، یعنی دریافتن محتوای نهفته در زیر کلام یا جمله یا هر چیزی که خیلی صریح بیان نشده. look for or discover a meaning that is hidden or implied rather than explicitly stated