فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reads, reading, read
حالات: reads, reading, read
• (1) تعریف: to examine and comprehend the meaning of (something written).
- I usually read magazines during my commute on the train.
[ترجمه سمانه] من در سفرم در قطار معمولا مجلات می خوانم|
[ترجمه مهدی فیروزی] در رفت وآمدهایم با قطار، معمولاً مجله می خوانم.|
[ترجمه miss _ amin] من معمولا مجلات را در حین سفرم در قطار میخوانم.|
[ترجمه گوگل] من معمولا در طول رفت و آمدم در قطار مجله می خوانم[ترجمه ترگمان] من معمولا توی commute توی قطار، مجله ها رو میخوندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I read that novel last year and loved it.
[ترجمه گوگل] من آن رمان را پارسال خواندم و دوستش داشتم
[ترجمه ترگمان] من آن رمان را در سال گذشته خواندم و آن را دوست داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من آن رمان را در سال گذشته خواندم و آن را دوست داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to process and grasp from examining written material.
- I read in the news this morning that another jet has been hijacked.
[ترجمه issac] در خبرهای صبح، از دزدیده شدن یک جت دیگر باخبر شدم.|
[ترجمه گوگل] امروز صبح در اخبار خواندم که یک جت دیگر ربوده شده است[ترجمه ترگمان] امروز صبح توی اخبار خوندم که یه جت دیگه دزدیده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to speak aloud (something written); recite.
• مشابه: dictate
• مشابه: dictate
- The teacher read a story to the children, and they listened carefully.
[ترجمه سمانه] معلم داستان را برای بچه ها خواند وبا دقت به ان گوش دادند|
[ترجمه issac] بچه ها بادقت به داستانی که معلم برای آنها خواند گوش دادند.|
[ترجمه گوگل] معلم برای بچه ها داستان خواند و آنها با دقت گوش دادند[ترجمه ترگمان] معلم برای بچه ها داستانی خواند و آن ها با دقت گوش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I read her the whole book while she was in the hospital.
[ترجمه Bad girl] من تمام کتاب را برای او وقتی در بیمارستان بود، خواندم|
[ترجمه گوگل] وقتی او در بیمارستان بود، تمام کتاب را برای او خواندم[ترجمه ترگمان] من کل کتاب رو وقتی تو بیمارستان بود خوندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to understand the nature or meaning of.
- He read his wife's signals, and they prepared to leave the party.
[ترجمه گوگل] او سیگنال های همسرش را خواند و آنها آماده شدند تا مهمانی را ترک کنند
[ترجمه ترگمان] علایم همسرش را خوانده بود و آماده بودند که مهمانی را ترک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] علایم همسرش را خوانده بود و آماده بودند که مهمانی را ترک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to determine the mood, intention, or thoughts of.
- She can be hard to read sometimes.
[ترجمه گوگل] گاهی اوقات خواندن او دشوار است
[ترجمه ترگمان] بعضی وقت ها خواندن خیلی سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بعضی وقت ها خواندن خیلی سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You read my mind! That's exactly what I was thinking!
[ترجمه گوگل] تو ذهن من را خواندی! دقیقا منم به همین فکر میکردم!
[ترجمه ترگمان] تو ذهنم رو خوندی این دقیقا همون چیزیه که فکر می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو ذهنم رو خوندی این دقیقا همون چیزیه که فکر می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: to predict or foresee.
- We can't read the future.
[ترجمه گوگل] ما نمی توانیم آینده را بخوانیم
[ترجمه ترگمان] ما نمی توانیم آینده را بخوانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما نمی توانیم آینده را بخوانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: to indicate; show.
• مشابه: register, say
• مشابه: register, say
- The clock read eight.
[ترجمه گوگل] ساعت هشت را نشان می داد
[ترجمه ترگمان] زنگ ساعت هشت را خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زنگ ساعت هشت را خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: to infer from what is read or heard (usu. fol. by into).
- They read humor into his remarks.
[ترجمه گوگل] آنها در سخنان او طنز خواندند
[ترجمه ترگمان] They را در سخنان او خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] They را در سخنان او خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (9) تعریف: to accomplish by reading.
- She read the children to sleep.
[ترجمه حمیدرضا] او بچه ها را برای خواب صدا کرد|
[ترجمه گوگل] بچه ها را می خواند تا بخوابند[ترجمه ترگمان] بچه ها را برای خواب خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (10) تعریف: (chiefly British) to study a subject at a university.
- He read anthropology at Oxford.
[ترجمه گوگل] او انسان شناسی را در آکسفورد خواند
[ترجمه ترگمان] اون انسان شناسی رو تو آکسفورد خوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون انسان شناسی رو تو آکسفورد خوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to examine or comprehend something written.
- I always read when I'm on the train.
[ترجمه گوگل] من همیشه وقتی در قطار هستم می خوانم
[ترجمه ترگمان] من همیشه وقتی توی قطار هستم کتاب می خوانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من همیشه وقتی توی قطار هستم کتاب می خوانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to be intently occupied in doing so.
- Don't interrupt the child now; she's reading.
[ترجمه گوگل] حالا حرف کودک را قطع نکنید او می خواند
[ترجمه ترگمان] حالا دیگر حرف بچه را قطع نکن، دارد می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حالا دیگر حرف بچه را قطع نکن، دارد می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to speak aloud something written.
- Her eyesight is poor now, but her husband often reads to her.
[ترجمه گوگل] اکنون بینایی او ضعیف است، اما شوهرش اغلب برای او کتاب می خواند
[ترجمه ترگمان] اکنون بینایی او ضعیف است، اما شوهرش اغلب برای او می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اکنون بینایی او ضعیف است، اما شوهرش اغلب برای او می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to have a particular wording.
• مشابه: go
• مشابه: go
- The passage reads this way.
[ترجمه گوگل] متن به این صورت خوانده می شود
[ترجمه ترگمان] راهرو این طرف را می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] راهرو این طرف را می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to have a particular meaning.
- As the agreement reads, we are bound to finish by next year.
[ترجمه گوگل] همانطور که در توافق آمده است، ما موظف هستیم تا سال آینده به پایان برسانیم
[ترجمه ترگمان] همانطور که این توافقنامه می گوید، ما ملزم هستیم تا سال آینده آن را به پایان برسانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همانطور که این توافقنامه می گوید، ما ملزم هستیم تا سال آینده آن را به پایان برسانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: having knowledge gained through reading (usu. used in combination).
- my well-read brother
( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of read