reaction

/riˈækʃn̩//rɪˈækʃn̩/

معنی: عکس العمل، انفعال، واکنش، واکنشی، انعکاس
معانی دیگر: بازگشت به روال اول، افزایش، اثر، هنایش، تاثیر، 5 - (شیمی) فعل و انفعال، کنش واکنش، کنایی، ارتجاع، واپس روی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: reactional (adj.), reactionally (adv.)
(1) تعریف: a movement, action, or response in reverse direction or manner.
مترادف: counteraction, reversal, withdrawal
مشابه: reverse, rise

(2) تعریف: movement toward extreme political conservatism.
مترادف: ultraconservatism

- The 1980s was a decade of reaction.
[ترجمه Ed] دهه 1980 دهه ی واکنش و عکس العمل بود
|
[ترجمه گوگل] دهه 1980 یک دهه واکنش بود
[ترجمه ترگمان] دهه ۱۹۸۰ یک دهه واکنش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a response to an influence or stimulus.
مترادف: response
مشابه: reply, rise

- I was surprised by his calm reaction to the news of her suicide.
[ترجمه سینا] هر عملی ارزش عکس العمل تورو نداره
|
[ترجمه گوگل] از واکنش آرام او به خبر خودکشی او تعجب کردم
[ترجمه ترگمان] از واکنش آرام او به اخبار خودکشی او شگفت زده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We all want to see her reaction when they announce the winner.
[ترجمه گوگل] همه ما می خواهیم عکس العمل او را در هنگام اعلام برنده ببینیم
[ترجمه ترگمان] همه ما می خواهیم عکس العمل او را وقتی که برنده را اعلام می کنند ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in chemistry, change that occurs as substances are combined.

- The substance turns blue because of a chemical reaction.
[ترجمه گوگل] این ماده به دلیل یک واکنش شیمیایی آبی می شود
[ترجمه ترگمان] ماده به خاطر واکنش شیمیایی آبی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: in physics, the atomic change that occurs when a nucleus is bombarded with a particle, photon, or other nucleus.

(6) تعریف: in mechanics, the immediate response to the application of a force, resulting in an equal and opposite force.
مترادف: counteraction

جمله های نمونه

1. condensation reaction
واکنش تراکمی

2. conversion reaction (or hysteria)
روان رنجوری تبدیلی (واگردی)

3. delayed reaction
واکنش با تاخیر،واکنش درنگیده

4. heterogeneous reaction
واکنش ناهمسان

5. his reaction was spontaneous rather than premeditated
واکنش او خودبه خود بود نه از پیش تعیین شده.

6. lackluster reaction
واکنش عاری از اشتیاق

7. our reaction vis-à-vis terrorism
واکنش ما در برابر تروریسم

8. the reaction between the individual and the society
اثر متقابل فرد و اجتماع

9. the reaction of acid and base
کنایی (فعل و انفعال) اسید و باز

10. the reaction of the police was restrained
واکنش پلیس ملایم بود.

11. what reaction did she show when you proposed to her?
وقتی از او خواستگاری کردی چه واکنشی از خود نشان داد؟

12. a severe reaction
واکنش شدید

13. a strong reaction in stock prices
افزایش شدید قیمت سهام

14. a visceral reaction
واکنش فطری

15. an allergic reaction
واکنش آلرژی (حساسیت)

16. his frigid reaction to our proposal
واکنش بسیار سرد او نسبت به پیشنهاد ما

17. the body's reaction to this drug
واکنش بدن در برابر این دارو

18. the people's reaction to the government's pressure
واکنش مردم نسبت به فشار دولت

19. plus or minus reaction to men with blue eyes
واکنش مثبت یا منفی نسبت به مردان آبی چشم

20. to trigger an atomic reaction
واکنش اتمی را انگیزاندن

21. to set off a chain reaction
واکنش زنجیری ایجاد کردن

22. It's an absolutely instinctive reaction—if a child falls you pick it up.
[ترجمه گوگل]این یک واکنش کاملاً غریزی است - اگر کودکی بیفتد، آن را بردارید
[ترجمه ترگمان]این یک عکس العمل غریزی است - اگر یک کودک در حال افتادن آن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. What was Jeff's reaction when you told him about the job?
[ترجمه گوگل]عکس العمل جف وقتی در مورد کار به او گفتید چه بود؟
[ترجمه ترگمان]وقتی که تو در مورد شغل بهش گفتی عکس العمل جف چی بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. This was a predictable reaction, given the bitter hostility between the two countries.
[ترجمه گوگل]این یک واکنش قابل پیش بینی با توجه به خصومت تلخ بین دو کشور بود
[ترجمه ترگمان]این یک واکنش قابل پیش بینی بود، با توجه به دشمنی تلخ بین دو کشور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Gases produced in the reaction pass through this tube and can then be collected.
[ترجمه گوگل]گازهای تولید شده در واکنش از این لوله عبور کرده و سپس می توان آنها را جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان]گازها تولید شده در واکنش از طریق این مجرا عبور می کنند و سپس می توانند جمع آوری شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The initial reaction has been excellent.
[ترجمه گوگل]واکنش اولیه عالی بوده است
[ترجمه ترگمان]واکنش اولیه عالی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The speech got a mixed reaction.
[ترجمه گوگل]این سخنرانی واکنش متفاوتی داشت
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی واکنش متفاوتی به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The heat causes the reaction to be accelerated.
[ترجمه گوگل]گرما باعث تسریع واکنش می شود
[ترجمه ترگمان]گرما باعث تسریع واکنش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. What was his reaction to the news?
[ترجمه گوگل]واکنش او به این خبر چه بود؟
[ترجمه ترگمان]عکس العمل او به اخبار چه بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Her impassive face showed no reaction at all.
[ترجمه گوگل]چهره بی حال او هیچ واکنشی نشان نمی داد
[ترجمه ترگمان]چهره تاثر ناپذیر او هیچ واکنشی نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عکس العمل (اسم)
repercussion, counteraction, reaction

انفعال (اسم)
excitation, reaction, passivity

واکنش (اسم)
response, repercussion, rebound, reaction, reactance, reflex

واکنشی (اسم)
reaction

انعکاس (اسم)
reflection, replication, repercussion, reflexion, reaction, reflectance

تخصصی

[حسابداری] واکنش
[شیمی] واکنش، فعل و انفعال
[عمران و معماری] واکنش - عکس العمل
[برق و الکترونیک] واکنش 1. عملی که یک یا چند ماده در آن به یک یا چند ماده جدید تبدیل می شوند، مانند واکنش هسته ای . 2. واژه انگلیسی بریتانیایی برای positive feedback. - واکنش
[مهندسی گاز] واکنش، عکس العمل
[نساجی] واکنش - فعل و انفعال - عکس العمل
[ریاضیات] واکنش، عکس العمل

انگلیسی به انگلیسی

• action made in response to a stimulus; return to a previous state, restoration of a past condition
your reaction to something is what you feel, say, or do because of it.
a reaction against something is a way of behaving or doing something that is deliberately different from what has been done before.
if there is a reaction against something, it becomes unpopular.
your reactions are your ability to move quickly in response to something, for example when you are in danger.
a chemical reaction is a process in which two substances combine together chemically to form another substance.
see also chain reaction.

پیشنهاد کاربران

The forces Of Reaction: نیروهای ارتجاعی
عکس العمل، واکنش
واکنش
مثال: Her reaction to the news was one of shock.
واکنش او به خبر شوک بود.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
response, answer, reply
- recoil, counteraction
- conservatism, the right
واکنش
His reaction to the news was one of surprise.
واکنش او به خبر یکی از تعجب بود.
واکنش، عکس العمل. انفعال، عکس العمل، انعکاس، واکنشی، علوم مهندسی: عکس العمل، معماری: واکنش، شیمی: واکنش، روانشناسی: واکنش، بازرگانی: عکس العمل، ورزش: پرتو، علوم هوایی: عکس العمل
واکِرد
جوابیه
انگیزه
محرک
1 - واکنش 2 - ارتجاع
کُنش در مقابل واکُنش، یا واکُنش در قبال کُنش . .
reaction ( خوردگی )
واژه مصوب: واکنش
تعریف: فرایندی که در آن دو یا چند مادۀ شیمیایی با هم ترکیب شود |||* مصوب فرهنگستان اول
واکُنِشیدن.
عکس العمل ، واکنش
According to Newton's third law, every action has a reaction
reaction ( noun ) = واکنش، عکس العمل، انفعال، پاسخ/حساسیت نشان دادن ( به محصولات یا مواد خوراکی ) /فعل و انفعال ( در واکنش های شیمیایی ) / ( مخالفت ) با روند و پروسه اصلاحات سیاسی و منجر به پیشرفت/ارتجاع ، تعصب، واپسگرایی/تغییر ( در طرز فکر، شرایط، عملکرد )
...
[مشاهده متن کامل]

Definition =رفتار ، احساس یا عملی که نتیجه مستقیم چیز دیگری است/اثر ناخوشایند ناشی از خوردن چیزهای خاص یا مصرف داروهای خاص/وضعیتی که دو یا چند ماده با هم واکنش نشان داده و تغییر می کنند/اعتقاد یا اصل عدم تغییر اجتماعی یا سیاسی و تلاش برای جلوگیری از وقوع چنین تغییری/همچنین تغییری است که با نظر یا رفتار پیشین مخالف است/همچنین می تواند یک اثر ناخوشایند بر بدن باشد که در نتیجه خوردن یا مصرف چیزی مانند یک دارو ایجاد می شود/واکنش شیمیایی تغییری است که هنگام ترکیب دو یا چند ماده با یکدیگر اتفاق می افتد/
مترادف با کلمه : response ( noun )
an allergic reaction = یک واکنش یا حساسیت آلرژیک
Have an allergic reaction to tomato = به گوجه فرنگی حساسیت آلرژیک نشان دادن
gut reaction = عکس العمل اولیه و غریزی
examples:
1 - What was his reaction to the news?
واکنش او به این خبر چه بود؟
2 - When chlorine and ammonia are mixed, the chemical reaction causes chlorine gas.
هنگامی که کلر و آمونیاک مخلوط می شوند ، فعال و انفعال شیمیایی باعث ایجاد گاز کلر می شود.
3 - There has been an immediate/widespread/hostile reaction against the government's proposed tax increases.
یک واکنش فوری/گسترده/خصمانه علیه افزایش مالیات پیشنهادی دولت وجود داشته است.
4 - I love to watch people's reactions when I say who I am.
من دوست دارم وقتی می گویم کی هستم واکنش مردم را ببینم.
5 - Reactions to the proposal so far have been adverse/favourable/mixed.
واکنش ها نسبت به این پیشنهاد تاکنون نامطلوب/مطلوب/متفاوت بوده است.
6 - had a bad reaction after i eat eggplant
بعد از خوردن بادمجان حساسیت بدی نشان دادم.
7 - The committee kept the results of the survey to itself, fearing a bad public reaction.
این کمیته از ترس واکنش بد عمومی ، نتایج این نظرسنجی را برای خود نگه داشت.
8 - Young people's reactions to world events are often at variance with those of their parents.
واکنش جوانان نسبت به رویدادهای جهان اغلب با والدین آنها متفاوت است.
9 - Some people have an allergic reaction to shellfish.
برخی از افراد نسبت به صدف ها واکنش آلرژیک نشان می دهند.
10 - We must not allow reaction to stand in the way of progress.
ما نباید اجازه دهیم مخالفت مانع راه پیشرفت شود.
11 - Senator, what is your reaction to the proposal to cut Medicare benefits?
سناتور ، عکس العمل شما در برابر پیشنهاد کاهش مزایای مراقبت های پزشکی چیست؟
12 - His art is a reaction against photographic realism.
هنر او واکنشی در برابر رئالیسم عکاسی است.
13 - We've seen little market reaction to the latest inflation figures.
ما واکنش بازار نسبت به آخرین آمار تورم را اندکی مشاهده کرده ایم.
14 - Her reaction completely stunned me.
عکس العمل او کاملاً مرا متحیر کرد.

عکس العمل
The work you do when s. one says some thing ( noun ) or you see s. th
عکسالعمل ( اسم )
⬅️I dont know what would be her reaction

واکنش
عکس العمل
واکنش پذیری
ریشه کلمات
واکنش
بازخورد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس