اسم ( noun )
مشتقات: reactional (adj.), reactionally (adv.)
مشتقات: reactional (adj.), reactionally (adv.)
•  (1) تعریف: a movement, action, or response in reverse direction or manner.
• مترادف: counteraction, reversal, withdrawal
• مشابه: reverse, rise
• مترادف: counteraction, reversal, withdrawal
• مشابه: reverse, rise
•  (2) تعریف: movement toward extreme political conservatism.
• مترادف: ultraconservatism
• مترادف: ultraconservatism
- The 1980s was a decade of reaction.
 [ترجمه Ed] دهه 1980 دهه ی واکنش و عکس العمل بود| 
 [ترجمه گوگل] دهه 1980 یک دهه واکنش بود[ترجمه ترگمان] دهه ۱۹۸۰ یک دهه واکنش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (3) تعریف: a response to an influence or stimulus.
• مترادف: response
• مشابه: reply, rise
• مترادف: response
• مشابه: reply, rise
- I was surprised by his calm reaction to the news of her suicide.
 [ترجمه سینا] هر عملی ارزش عکس العمل تورو نداره| 
 [ترجمه گوگل] از واکنش آرام او به خبر خودکشی او تعجب کردم[ترجمه ترگمان] از واکنش آرام او به اخبار خودکشی او شگفت زده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We all want to see her reaction when they announce the winner.
 [ترجمه گوگل] همه ما می خواهیم عکس العمل او را در هنگام اعلام برنده ببینیم
[ترجمه ترگمان] همه ما می خواهیم عکس العمل او را وقتی که برنده را اعلام می کنند ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همه ما می خواهیم عکس العمل او را وقتی که برنده را اعلام می کنند ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (4) تعریف: in chemistry, change that occurs as substances are combined.
- The substance turns blue because of a chemical reaction.
 [ترجمه گوگل] این ماده به دلیل یک واکنش شیمیایی آبی می شود
[ترجمه ترگمان] ماده به خاطر واکنش شیمیایی آبی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ماده به خاطر واکنش شیمیایی آبی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (5) تعریف: in physics, the atomic change that occurs when a nucleus is bombarded with a particle, photon, or other nucleus.
•  (6) تعریف: in mechanics, the immediate response to the application of a force, resulting in an equal and opposite force.
• مترادف: counteraction
• مترادف: counteraction