reaching

جمله های نمونه

1. after reaching kollakchal i was utterly pooped
پس از رسیدن به کلک چال دیگر اصلا رمق نداشتم.

2. upon reaching port, we replenished the ship's tanks with water
به بندر که رسیدیم تانک های کشتی را دوباره از آب پر کردیم.

3. a snow accumulation reaching five feet and more
انباشتگی برف به ارتفاع متجاوز از پنج پا

4. just as i was reaching for one of her cigarets, she caught me red-handed
تا دستم را برای برداشتن یکی از سیگارهایش دراز کردم مچم را گرفت.

5. many men have vexed this problem without reaching a solution
مردان بسیاری بدون دستیابی به راه حل،این مساله را مکررا مورد بررسی قرار داده اند.

6. He was reaching out for the girl when she danced away from him.
[ترجمه گوگل]داشت دستش را به سمت دختر دراز می کرد که دختر دور از او رقصید
[ترجمه ترگمان]وقتی داشت از او دور می شد، دستش را به طرف دخترک دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The climbers succeeded in reaching the top of the mountain.
[ترجمه گوگل]کوهنوردان موفق شدند به بالای کوه برسند
[ترجمه ترگمان]کوهنوردان موفق شدند به بالای کوه برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Permit me to congratulate you on reaching another of these anniversary landmarks today. May each day be as happy as your birthday. Have a wonderful birthday!
[ترجمه گوگل]به من اجازه دهید به خاطر رسیدن به یکی دیگر از این مکان های دیدنی سالگرد امروز به شما تبریک بگویم باشد که هر روز به اندازه تولد شما شاد باشد تولد فوق العاده ای داشته باشید!
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید به شما تبریک بگویم که امروز به یکی از این landmarks سالگرد رسیدند ممکن است هر روز به اندازه روز تولدتان شاد باشد تولدت مبارک!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The new mayor is reaching out to the local community to involve them in his plans for the city.
[ترجمه گوگل]شهردار جدید با جامعه محلی تماس می گیرد تا آنها را در برنامه های خود برای شهر مشارکت دهد
[ترجمه ترگمان]شهردار جدید به جامعه محلی می رسد تا آن ها را در برنامه های خود برای شهر درگیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The black water swirled around his legs, reaching almost to his knees.
[ترجمه گوگل]آب سیاه دور پاهایش می چرخید و تقریباً تا زانوهایش می رسید
[ترجمه ترگمان]آب سیاه دور پاهایش می چرخید و تقریبا به زانوهایش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These negotiations are the first step toward reaching an agreement.
[ترجمه گوگل]این مذاکرات اولین گام برای دستیابی به توافق است
[ترجمه ترگمان]این مذاکرات اولین گام برای رسیدن به توافق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Reaching at the top of the mountain,he strained all his strength.
[ترجمه گوگل]با رسیدن به بالای کوه تمام توانش را به کار انداخت
[ترجمه ترگمان]چون به بالای کوه رسید تمام قوایش را جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hopes of reaching an agreement seem to be fading away.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد امیدها برای دستیابی به توافق در حال محو شدن است
[ترجمه ترگمان]امیدها برای رسیدن به توافق در حال محو شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We were reaching the limits of civilization.
[ترجمه گوگل]داشتیم به مرزهای تمدن می رسیدیم
[ترجمه ترگمان]ما به مرزه ای تمدن رسیده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• arriving; procuring, obtaining; extending the arm outward

پیشنهاد کاربران

ببخشید معنی
از آخرین بار که چشمام تو رو دیدن، فهمیدم که عشق یعنی نرسیدن
به داد کسی رسیدن
دست یابی، رسیدن
حصول
رسیدن به
دستیابی
رسیدن
reaching crisis pointرسیدن به نقطه ی بحران
برداشتن
دست یافتن
به خواسته ای دست یافتن

بدست آوردن به، رسیدن به، دستیابی به.
رسیدن به،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس