• (2)تعریف: the return of a spacecraft or rocket into the earth's atmosphere.
• (3)تعریف: legal repossesion under a right reserved in an earlier property transaction.
جمله های نمونه
1. The house has been barred and bolted to prevent re-entry.
[ترجمه گوگل]خانه برای جلوگیری از ورود مجدد مسدود و پیچ و مهره شده است [ترجمه ترگمان]خانه مسدود شده است و چفت شده است تا از ورود مجدد جلوگیری شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The capsule gets very hot on re-entry.
[ترجمه محمد] این کپسول به محض بازگشت به جو زمین، گرم می شود.
|
[ترجمه گوگل]کپسول با ورود مجدد بسیار داغ می شود [ترجمه ترگمان]کپسول به محض ورود دوباره گرم می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The station would burn up on re-entry into the earth's atmosphere.
[ترجمه گوگل]این ایستگاه با ورود مجدد به جو زمین می سوزد [ترجمه ترگمان]ایستگاه به جای ورود به اتمسفر زمین در حال سوختن بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She feared she would not be granted re-entry into Britain.
[ترجمه گوگل]او می ترسید که اجازه ورود مجدد به بریتانیا را نداشته باشد [ترجمه ترگمان]او می ترسید که از ورود مجدد به بریتانیا برخوردار نشود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The spacecraft made a successful reentry into the earth's atmosphere.
[ترجمه گوگل]این فضاپیما با موفقیت دوباره به جو زمین رفت [ترجمه ترگمان]سفینه های فضایی دوباره به اتمسفر زمین باز شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The satellite burned up on re-entry.
[ترجمه گوگل]ماهواره در ورود مجدد سوخت [ترجمه ترگمان]ماهواره وارد ورودی شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The spaceship made a successful reentry into the Earth's atmosphere.
[ترجمه گوگل]سفینه فضایی با موفقیت دوباره به جو زمین وارد شد [ترجمه ترگمان]سفینه فضایی یک reentry موفق را به جو زمین تبدیل کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This leads to the Divest decision and re-entry into the network.
[ترجمه گوگل]این منجر به تصمیم Divest و ورود مجدد به شبکه می شود [ترجمه ترگمان]این امر منجر به تصمیم divest و ورود مجدد به شبکه می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Beneath them the underside of the command module comprised a specially designed shield that protected them from the heat of re-entry.
[ترجمه گوگل]در زیر آنها، قسمت زیرین ماژول فرمان شامل یک سپر مخصوص طراحی شده بود که آنها را از گرمای ورود مجدد محافظت می کرد [ترجمه ترگمان]زیر آن ها قسمت زیرین ماژول فرمان شامل یک سپر طراحی شده ویژه بود که آن ها را از گرمای ورود مجدد محافظت می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The space shuttle uses specially designed ceramic tiles with very high thermal resistances to prevent conduction during re-entry.
[ترجمه گوگل]شاتل فضایی از کاشی های سرامیکی با طراحی ویژه با مقاومت حرارتی بسیار بالا برای جلوگیری از هدایت در هنگام ورود مجدد استفاده می کند [ترجمه ترگمان]شاتل فضایی از کاشی های سرامیک طراحی شده ویژه ای با مقاومت حرارتی بسیار بالا برای جلوگیری از ورود دوباره استفاده می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. These include returning: Via a back to nursing or re-entry programme organised by your local health board or district health authority.
[ترجمه گوگل]اینها عبارتند از بازگشت: از طریق برنامه بازگشت به پرستاری یا ورود مجدد که توسط هیئت بهداشت محلی یا مقام بهداشت منطقه شما سازماندهی شده است [ترجمه ترگمان]این موارد عبارتند از بازگشت: از طریق یک بازگشت به برنامه پرستاری یا بازگشت مجدد که توسط هیات سلامت محلی یا اداره بهداشت ناحیه شما ترتیب داده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. If there was a re-entry in the present case, it was not effected by the changing of the lock.
[ترجمه گوگل]اگر در مورد حاضر ورود مجدد وجود داشته باشد، با تغییر قفل انجام نشده است [ترجمه ترگمان]اگر در حال حاضر جوابی وجود داشت، اثر تغییر در قفل نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The re-entry path was flown automatically by the on-board computer using the command module's thrusters to steer.
[ترجمه گوگل]مسیر ورود مجدد به طور خودکار توسط رایانه سواری با استفاده از رانشگرهای ماژول فرمان برای هدایت انجام شد [ترجمه ترگمان]مسیر ورود مجدد به طور خودکار توسط کامپیوتر سوار بر روی صفحه با استفاده از ماژول فرمان هدایت می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Regular support meetings for new staff and course tutors can be arranged informally when a re-entry programme has been completed.
[ترجمه گوگل]جلسات پشتیبانی منظم برای کارکنان جدید و مدرسان دوره را می توان به صورت غیر رسمی پس از تکمیل برنامه ورود مجدد ترتیب داد [ترجمه ترگمان]جلسات حمایت منظم برای کارکنان و مربیان جدید، هنگامی که برنامه ورود مجدد تکمیل شده باشد، می توان آن ها را به طور غیر رسمی تنظیم کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. An express proviso for re-entry contained in the head lease.
[ترجمه گوگل]شرط صریح برای ورود مجدد موجود در اجاره نامه سر [ترجمه ترگمان]یه شرط سریع السیر برای اینکه توی اجاره نامه نوشته شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• re-entry is the act of returning to a place that you have left, especially a country. re-entry is also used to refer to the moment when a spacecraft comes back into the earth's atmosphere after being in space. act of entering again, act of going in again, act of coming in again
پیشنهاد کاربران
This term refers to the act of returning to a place or activity after being away for a period of time. It can also refer to a person’s return to society after being incarcerated or isolated. بازگشتن به یک مکان یا فعالیت پس از مدتی دوری. ... [مشاهده متن کامل]
همچنین می تواند به بازگشت فرد به جامعه پس از حبس یا انزوا اشاره کند. مثال؛ After a long vacation, it’s always hard to adjust to reentry into your daily routine. In a discussion about prison reform, a person might argue for better support systems for reentry into society.
بازگشت به جو ( هوافضا )
ورود مجدد
ورود مجدد، اعاده تصرف ( حقوق ) ، باز آمد ( فضا پیما و. . . )
یک نوع ناهنجاری ریتم قلبی را توصیف میکند در رینتری یا ورود مجدد پتانسیل عمل به صورت یک حلقه بسته منتشر میشود که یک نوع اختلال در هدایت ایمپالس است بنابراین یک نوع آریتموژنز را توصیف میکند و از اختلالات تولید ایمپالس مانند اتوماتیسیته متمایز میشود .