razor

/ˈreɪzər//ˈreɪzə/

معنی: تیغ صورت تراشی، با تیغ تراشیدن
معانی دیگر: تیغ (ریش تراشی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an instrument that has a very sharp, replaceable blade or blades and is used for shaving away body or facial hair.

(2) تعریف: a very sharp-edged square-ended blade with a folding handle, used for shaving.

(3) تعریف: an electrical device for the same purpose; shaver.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: razors, razoring, razored
• : تعریف: to remove with or as if with a razor.

جمله های نمونه

1. razor blade
تیغ ریش تراشی

2. electric razor
ریش تراش برقی

3. safety razor
تیغ خودتراش

4. straight razor
تیغ سلمانی،تیغ دلاکی

5. the razor cut my face in three places
تیغ ریش تراشی صورتم را در سه جا برید.

6. the razor has a bad nick
تیغ ریش تراشی دندانه ی بدی دارد.

7. a blunt razor blade
تیغ ریش تراش کند

8. a steeled razor
تیغ ریش تراشی پولادی پوش

9. I forgot to pack my razor.
[ترجمه A.A] فراموش کردم تیغ صورت تراشی ام را ببندم
|
[ترجمه گوگل]یادم رفت تیغم را جمع کنم
[ترجمه ترگمان]یادم رفت razor رو جمع کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was honing his razor although it's very sharp.
[ترجمه گوگل]داشت تیغش را تراش می داد، هرچند که بسیار تیز است
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه خیلی تیزه، داشت تیغ رو باز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He pared away the excess glue with a razor blade.
[ترجمه گوگل]چسب اضافی را با تیغ پاک کرد
[ترجمه ترگمان]او چسب اضافی را با تیغه تیغ مقایسه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A new razor gives a close shave.
[ترجمه A.A] یک تیغ نو از ته میتراشه
|
[ترجمه گوگل]یک تیغ جدید اصلاح نزدیکی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]یه تیغ جدید تیغ رو اصلاح می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Politically we are on a razor edge.
[ترجمه گوگل]از نظر سیاسی ما روی لبه تیغ هستیم
[ترجمه ترگمان]از لحاظ سیاسی لبه تیغ داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The razor slipped while he was shaving and he cut himself.
[ترجمه گوگل]تیغ در حین اصلاح سر خورد و خودش را برید
[ترجمه ترگمان]تیغ وقتی داشت اصلاح می کرد لیز خورد و او خودش را برید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Have you packed me a razor?
[ترجمه گوگل]برام تیغ بسته ای؟
[ترجمه ترگمان]تا حالا منو تیغ زدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. An electric razor doesn't really shave as close as a blade.
[ترجمه A.A] یک ریش تراش برقی واقعا مثل یک تیغ از ته نمی تراشد
|
[ترجمه گوگل]یک تیغ برقی واقعاً به اندازه یک تیغ اصلاح نمی شود
[ترجمه ترگمان]تیغ برقی واقعا به اندازه یک تیغ ریش ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. His attacker cut at him with a razor.
[ترجمه گوگل]مهاجم او را با تیغ برید
[ترجمه ترگمان]مهاجم با یک تیغ او را برید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. A sharp razor gives a close shave.
[ترجمه گوگل]یک تیغ تیز اصلاح نزدیکی به شما می دهد
[ترجمه ترگمان]یک تیغ تیز او را اصلاح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیغ صورت تراشی (اسم)
razor

با تیغ تراشیدن (فعل)
razor

انگلیسی به انگلیسی

• bladed tool used for shaving hair
a razor is a tool used for shaving.

پیشنهاد کاربران

razor 4 ( n ) electric razor
razor
razor 3 ( n ) straight razor
razor
razor 2 ( n ) disposable razor ( dɪˈspoʊzəbl reɪzər )
razor
razor 1 ( n ) ( reɪzər ) safety razor =an instrument that is used for shaving
razor
ژیلت
خودتراش
a small device with a sharp blade for removing hair, especially from the face or legs
تیغ ریش تراشی

ریش تراش

بپرس