• : تعریف: having a bony, thinly fleshed body; gaunt; lean. • مشابه: angular, gaunt, lank, spare
انگلیسی به انگلیسی
• skinny, thin, gaunt someone who is raw-boned is very thin.
پیشنهاد کاربران
Raw - boned /ˈrɔːˈbəʊnd/ ( adj ) – meaning: having a lean bony physique. دارای هیکل استخوانی و لاغر؛ Example 1: 👇 Several others were rawboned with pale faces, as if they had been beaten upon by all sorts of rough weather. ... [مشاهده متن کامل]
بنظر می رسید که آب و هوای متلاطم و بد چند نفر دیگر که لاغر واستخوانی و رنگ پریده بودند را کاملا تحت تأثیر قرار داده بود. Example 2: 👇 Issachar is a rawboned donkey lying down between two saddle bags. ایسکارا، الاغِ لاغر مردنی، بین دو کیسه ی زین قرار گرفته بود. Example 3: 👇 Captain Davis, rawboned and brown - faced, waved a welcome to them from the side door. کاپیتان دیویس، استخوانی و با صورت قهوه ای، از در کناری با تکان دادن دست به آنها خوشامد گفت. Example 4: 👇 Her aristocratic sister, Elizabeth, could not understand what Mary saw in this raw - boned frontiersman, but Mary saw in him the satisfaction of her own frustrated yearnings. * Abe Lincoln in Illinois - Robert E. Sherwood, eNote خواهر اشرافی اش، الیزابت، نمی توانست بفهمد مری در این مردِ مرزنشینِ استخوانی چه می بیند، اما مری در این مرد، ارضای آرزوهای ناکام ِ خود را می دید. * متن انتخابی از سایت: ای نُتس، نقد نمایشنامه ی #آبراهام لینکن در ایلینوی، # اثر رابرت شِروود