raw

/ˈrɑː//rɔː/

معنی: سرد، خام، نارس، بی تجربه، نپخته، کال، جریحه دار کردن
معانی دیگر: به عمل نیامده، پرداخت نشده، پردازش نشده، ناآموخته، تازه کار، نوچه، خامدست، ناشی، (پوست بدن) خراشیده و خونین، رفته، ریش، بادکرده و دردناک، (آب و هوا) سرد و مرطوب، سوزدار، (سخن و نگارش) هرزه، رکیک، زیاده نما، وقیح، (عامیانه) غیر منصفانه، جابرانه، نامردانه، (پوست بدن) زخم، رفتگی، خراشیدگی و بادکردگی، ریشی، جریحه دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: rawer, rawest
مشتقات: rawly (adv.), rawness (n.)
(1) تعریف: being in an uncooked or unprocessed state.
مترادف: crude, uncooked, unfinished
متضاد: cooked, processed
مشابه: fresh, natural, unadulterated, unprocessed, unrefined

(2) تعریف: painfully exposed; inflamed; sore.
مترادف: inflamed, sore
مشابه: abraded, chafed, exposed, galled, irritated, reddened, skinned

- raw skin
[ترجمه امیر] گل و حشیش
|
[ترجمه Arman] پوست خان یا گوشت خان
|
[ترجمه گوگل] پوست خام
[ترجمه ترگمان] پوست خام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a raw throat
[ترجمه شیما] گلوی سوزناک
|
[ترجمه گوگل] یک گلوی خام
[ترجمه ترگمان] یک گلوی خام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: lacking refinement; crude.
مترادف: coarse, crude, uncultured, unrefined
متضاد: refined
مشابه: boorish, churlish, clumsy, crass, indecorous, indelicate, rough, rude, rugged, rustic, uncouth, unpolished, unsophisticated, vulgar

(4) تعریف: unexperienced; untrained.
مترادف: green, inexperienced, unschooled, unseasoned, untrained
متضاد: experienced
مشابه: callow, immature, inexpert, naive, undisciplined, unfledged, uninitiated, unpracticed, unskilled, untaught, untested, untried

- raw troops
[ترجمه گوگل] نیروهای خام
[ترجمه ترگمان] سربازان خام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: extremely harsh; unfair.
مترادف: unfair, unjust
مشابه: bad, biased, harsh, prejudiced, rotten

- a raw deal
[ترجمه گوگل] یک معامله خام
[ترجمه ترگمان] معامله خوبی بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: of the weather, damp and chilly.
مترادف: bitter, chilly, icy
مشابه: bleak, brisk, chill, cold, crisp, damp, freezing, harsh, inclement, nasty, nippy, wet

(7) تعریف: harshly frank.
مترادف: blunt, brutal
متضاد: idealized
مشابه: bluff, candid, crude, forthright, frank, outspoken, plain, plain-spoken, unembellished, uninhibited, unreserved

- a raw portrayal of the president
[ترجمه گوگل] تصویر خام رئیس جمهور
[ترجمه ترگمان] یک تصویر خام از رئیس جمهور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. raw data
داده های پردازش نشده

2. raw materials
مواد خام

3. raw meat
گوشت خام

4. raw onion does not sit well with me
پیاز خام به من نمی سازد.

5. raw soldiers should not be sent to the front
سربازان تازه کار را نباید به جبهه فرستاد.

6. raw statistics
آمار خام

7. raw vegetables
سبزی های خام

8. raw whiskey
ویسکی نارس

9. raw wool
پشم خام

10. a raw cut
بریدگی متورم و دردناک

11. a raw deal
معامله ی ناجوانمردانه

12. a raw irritated throat
گلوی خراشیده و آزرده

13. a raw joke
شوخی رکیک

14. a raw lump of meat
یک قلنبه گوشت خام

15. a raw spring day
یک روز بهاری سرد و مرطوب

16. a raw wind
باد سوزدار

17. after eating raw fish, i was overcome by nausea
پس از خوردن ماهی خام دچار تهوع شدم.

18. industry needs raw materials
صنعت نیاز به مواد خام دارد.

19. in the raw
1- دست نخورده،بکر،طبیعی،پردازش یا پرداخت نشده 2- لخت و پتی،عریان

20. my hands were raw with cold
دست هایم از سرما باد کرده و تیر می کشید

21. the mass of our imports consists of raw materials
بیشتر واردات ما را مواد خام تشکیل می دهد.

22. the sea is a great storehouse of raw materials
دریا منبع بزرگی از مواد خام است.

23. under these mountains repose vast quantities of raw materials
در زیر این کوه ها مقادیر عظیمی مواد خام قرار دارد.

24. as a child i used to swim in the raw
بچه که بودم لخت و پتی شنا می کردم.

25. one side of the kebab was scorched and the other side was raw
یک طرف کباب سوخته و طرف دیگر آن خام بود.

26. My remarks about divorce had unwittingly touched a raw nerve.
[ترجمه گوگل]اظهارات من در مورد طلاق ناخواسته یک اعصاب خام را تحت تأثیر قرار داده بود
[ترجمه ترگمان]remarks راجع به طلاق، ناخواسته به یک عصب خام دست زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. These fish are often eaten raw.
[ترجمه گوگل]این ماهی ها اغلب به صورت خام مصرف می شوند
[ترجمه ترگمان]این ماهی ها اغلب خام خورده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. In some parts of the country raw sewage is pumped straight in the sea.
[ترجمه گوگل]در برخی از مناطق کشور فاضلاب خام مستقیماً در دریا پمپاژ می شود
[ترجمه ترگمان]در برخی از بخش های فاضلاب کشور مستقیما به دریا تزریق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. All the raw materials are imported.
[ترجمه گوگل]تمامی مواد اولیه وارداتی می باشد
[ترجمه ترگمان]همه مواد خام وارد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Raw materials and labour come by ship, rail or road.
[ترجمه گوگل]مواد اولیه و نیروی کار از طریق کشتی، راه آهن یا جاده می آید
[ترجمه ترگمان]مواد خام و نیروی کار از طریق کشتی، راه آهن یا جاده می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرد (صفت)
algid, cold, cool, chilled, chilly, standoff, fresh, standoffish, arctic, distant, nipping, wintry, raw

خام (صفت)
rude, simple, naive, rare, green, unripe, crude, naif, raw, unfeasible, half-baked, undone, unequipped, unprepared

نارس (صفت)
premature, immature, jejune, green, unripe, raw, embryonic, sophomoric

بی تجربه (صفت)
naive, immature, green, unskilled, naif, raw, half-baked, unskillful, gun-shy, inexpert, verdant

نپخته (صفت)
raw

کال (صفت)
unripe, raw

جریحه دار کردن (فعل)
hurt, harrow, raw

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Real Action Wrestling
موضوع: ورزش
دبلیو دبلیو ای راو یا به عبارتی راو دوشنبه شب (RAW) یک برنامه تلویزیونی کشتی حرفه ای است که اکنون در غروب دوشنبه ها بطور زنده از یواس ای نتورک در ایالات متحده آمریکا پخش میشود. این برنامه اولین قسمت خود را در ۱۱ ژانویه ۱۹۹۳ به روی آنتن برد. در سپتامبر سال ۲۰۰۰ این برنامه به شبکه تی ان ان و سپس در آگوست ۲۰۰۳ وقتی تی ان ان تغییر عنوان داد به شبکه اسپایک تی وی منتقل شد. در سوم اکتبر ۲۰۰۳، راو مجدداً به یواس ای نتورک بازگشت.
راو از زمان پخش اولین قسمتش، از ۲۰۳ ورزشگاه و در ۱۰۳ شهر و منطقه و ۱۰ کشور مختلف اجرا شده است(ایالات متحده آمریکا، کانادا، بریتانیا، افغانستان در سال ۲۰۰۵، عراق در سال ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، آفریقای جنوبی، آلمان، ژاپن، ایتالیا و مکزیک). از زمان پخش هزارمین قسمت راو، این برنامه از حالت دو ساعته به سه ساعته تغییر یافت؛ فرمتی که پیش از آن برای قسمتهای ویژه (PPVs) استفاده میشد.

تخصصی

[عمران و معماری] خام - مرطوب - نمناک
[مهندسی گاز] خام، تصفیه نشده
[نساجی] خام
[ریاضیات] خام، نارس

انگلیسی به انگلیسی

• wound, injury, sore
living, alive; uncooked; unprocessed, unrefined; inexperienced, novice; painful, tender; crude, vulgar
raw food is uncooked.
a raw substance is in its natural state before being processed.
if a part of your body is raw, it is sore because the skin has been damaged.
if you describe someone as raw, you mean that they are too inexperienced to know how to behave properly.
if you have been given a raw deal, you have been treated unfairly; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

raw ( new ) . The raw office workers were not getting much done
جدید و تازه کار
چکش نخورده
نا بَلَد
خام
مثال: She ate the fish raw.
او ماهی را خام خورد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
خام. مرطوب، اولیه، نارس، کال، نپخته، بی تجربه، سرد، جریحه دار کردن، معماری: نمناک، بازرگانی: ناخالص
خام
مثلاً: مواد خام
Is that right you eat raw fish for
your lunch
?
این درسته که شما برای نهار ماهی خام/نپخته میخورید؟😳
مجروح
پوست رفته
خراشیده
Raw is a slang term that is defined as unprotected sex, having sex without a condom or birth control.
اگر صفت باشد ( adj ) : خام بی تجربه. تازه کار
اگر اسم باشد ( n ) : بی پرده و آشکارا
روراست
طبیعی و دست نخورده مثل طبیعت
فوق العاده
زیاد
بی پرده
در مورد طعم:
گس
1 -
Raw information has been collected but has not yet been studied in detail
اطلاعات خام و پردازش نشده
raw data/evidence/figures
2 -
used to refer to a person who is not trained or is without experience
...
[مشاهده متن کامل]

آموزش ندیده و بدون تجربه
I would prefer not to leave this job to John while he's still a raw recruit/beginner
3 -
used to describe weather that is very cold/ ( of weather ) cold and wet
درباره هوا/ خیلی سرد، سرد و نمناک
It was a raw, wintry day with a cold wind
a raw morning
a raw wind
The evening was cold and raw

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/raw?q=raw
مجموع کل یک چیز قبل از اینکه به اجزای کوچکتر تقسیم شود
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : raw / rawness
✅️ صفت ( adjective ) : raw
✅️ قید ( adverb ) : _
🌐 کلماتی کاربردی برای بیان هوای سرد:
✅️ bleak – very cold and grey
✅️ biting – so cold that it makes you feel uncomfortable
✅️ brisk – fairly cold and a fairly strong wind is blowing
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ crisp – cold and dry
✅️ fresh – fairly cold and the wind is blowing
✅️ frosty – cold enough to produce frost
✅️ hard – a very cold winter
✅️ harsh – extremely cold and unpleasant
✅ icy – very cold, like ice
✅ raw – cold and unpleasant
✅ snowy – covered with snow
منبع: www. writerswrite. co. za

زجر آور
raw spots
نقاط ضعف
نخراشیده ( صدا )
در مشکلات زناشویی به معنی جریحه دار، دل چرکین و لغاتی از این قبیل می باشد
خام - خالص - بکر - نیالوده
کال، نارس، خام، غیر قابل خوردن
خشونت - زمختی
[مهندسی کامپیوتر و IT] پردازش نشده
the raw materials
مواد اولیه
نارس
نرسیده
کال
raw language:
زبان خشونت آمیز
در زمینه آب و فاضلاب : تصفیه نشده
اگه را جع به اجزای بدن باشه، میتونه به معنی زخم شدن یا خراشیده شدن هم باشه.
خام. . نپخته
زخم
He'd spun stories until his throat grew raw
آنقدر داستان ها را کش میداد که گلویش زخم میشد.
) of an emotion or quality
Strong and undisguised
( برای احساسات و عواطف یا کیفیت ) قوی و آشکار
raw میتونه ب معنی چیزی که نپخته ست باشه.
مثلا گوشت نپخته
به معنی چیزی که کال هم هست میتونه باشه
○ مثال ■ معنی
■ پخته نشده - خام ( غذا )
○raw meat/vegetables
○You can eat carrots raw. = You can eat raw carrots.
■ دستکاری نشده و طبیعی ( درباره مواد بکار میره مثل raw silk یعنی ابریشم طبیعی که وارد تغییر نشده یا هنوز وارد پروسه تغییر نشده )
○raw silk/steel
○raw sewage
○Fold the raw [=unfinished] edge of the fabric under.
■ بشدت جریحه دار - زخمی و مجروح - خراشیده شده - درگیر التهاب و درد
○hands raw from windburn
○The shoes rubbed my heels raw.
○His throat was raw from the cold air.
○a raw cut بریدگی متورم و دردناک
○my hands were raw with cold دست هایم از سرما باد کرده و تیر می کشید
○ a raw irritated throat گلوی ملتهب و خراشیده شده
■ قدرتمند و کنترل ناپذیر
○I was impressed by the raw energy of his performance
○The town was destroyed by the raw power of the tornado.
○raw emotion/anger
■ خام - ناشی - کار نا بلد - غیر حرفه ای
○raw [=green] recruits/soldiers
○The team has a lot of raw talent. [=the team has a lot of talented but inexperienced players]
■ مرطوب و سرد
○A raw winter day
○A raw wind
■ ( آمریکا ) raw language یعنی کلام توهین آمیز و بی تربیتی
○ That shit ( verse - statement ) is raw man
*تمام این معانی که دیدید adjective ( صفت ) بودن
با موارد زیر اشتباه نگیرید :
Row : ردیف
Saw : اره - اره کردن
Claw : پنجه
Crow : کلاغ raven
( فکر، استعداد و. . . ) طبیعی، عمل نیامده، خدادادی
تصفیه نشده
معنیِ تازه هم میده
Their pain was very raw
لُخم ( خالص و بی شیله پیله بودن )
بی شائبه
بی پرده - رک
دوستانی که با ردیف اشتباه گرفتن اون row هستش
Raw ب معنی خام
کال
نپخته
بکر
دست نخورده
کال
خشونت امیز
خام ( حسابداری )
ردیف
کال - نارس
بِکر
دست نخورده
powerful
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٢)

بپرس