ravishing

/ˈræˌvɪʃɪŋ//ˈrævɪʃɪŋ/

مسحور کننده و دلبر، دلربا، دلکش، فریبنده، جاذب، ربایش، ربودگی، زنای بعنف، هتک ناموس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: causing great delight, esp. by beauty.
مترادف: entrancing, gorgeous
متضاد: hideous
مشابه: alluring, beautiful, charming, dazzling, delightful, enchanting, pleasing, smashing

جمله های نمونه

1. a ravishing beauty
یک زیباروی دلربا

2. The film is ravishing to look at and boasts a sensuous musical score.
[ترجمه گوگل]تماشای فیلم جذاب است و دارای موسیقی حسی است
[ترجمه ترگمان]این فیلم برای نگاه کردن به یک امتیاز موسیقی سکسی، دلربا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Darling, you look simply ravishing in that dress!
[ترجمه گوگل]عزیزم، تو در آن لباس به سادگی جذاب به نظر میرسی!
[ترجمه ترگمان]عزیزم، تو توی این لباس خیلی زیبا به نظر می رسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She looked absolutely ravishing in a pale blue suit.
[ترجمه گوگل]او با یک کت و شلوار آبی کم رنگ کاملاً جذاب به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]با کت و شلوار آبی کم رنگ بسیار دلربا به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She looked ravishing/She was a ravishing sight in her wedding dress.
[ترجمه گوگل]او جذاب به نظر می رسید / او در لباس عروسش منظره ای جذاب بود
[ترجمه ترگمان]زن دلربا و دلربا در لباس عروسی او دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She wore a ravishing dress of white tulle with a wide skirt embroidered with little knots of red velvet.
[ترجمه گوگل]او لباسی جذاب از پارچه توری سفید با دامن پهنی که با گره های کوچک مخمل قرمز گلدوزی شده بود به تن داشت
[ترجمه ترگمان]پیراهن گلی سفیدی با دامن گشاد ابریشمی به تن داشت که از مخمل قرمز رنگی گلدوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her ability to combine ravishing description with incisive analysis was outstanding.
[ترجمه گوگل]توانایی او در ترکیب توصیف جذاب با تجزیه و تحلیل دقیق، فوق العاده بود
[ترجمه ترگمان]توانایی او در ترکیب شرح دلربا با تجزیه و تحلیل دقیق برجسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cynthia looked positively ravishing this evening.
[ترجمه گوگل]سینتیا در این شب بسیار جذاب به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]این شب سینتیا خیلی دلربا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This powerful and visually ravishing film should not be missed.
[ترجمه گوگل]این فیلم قدرتمند و جذاب را نباید از دست داد
[ترجمه ترگمان]این فیلم زیبا و دلربا نباید نادیده گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Manya and Hela wanted to be especially ravishing that night.
[ترجمه گوگل]مانیا و هلا می خواستند در آن شب بسیار شیفته باشند
[ترجمه ترگمان]Manya و Hela می خواستند آن شب به خصوص دلربا باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Medea, the sensual and ravishing sorceress of Greek mythology, enters the royal chambers.
[ترجمه گوگل]مدئا، جادوگر شهوانی و شیفته اساطیر یونان، وارد اتاق های سلطنتی می شود
[ترجمه ترگمان]Medea، جادوگر sensual و مسحور افسانه های یونانی، وارد مجلس سلطنتی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You certainly look ravishing tonight, darling.
[ترجمه گوگل]مطمئنا امشب جذاب به نظر میرسی عزیزم
[ترجمه ترگمان] امشب خیلی خوشگل شدی، عزیزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lisette looked ravishing in one of the firm's most successful models.
[ترجمه گوگل]لیست در یکی از موفق‌ترین مدل‌های این شرکت، جذاب به نظر می‌رسید
[ترجمه ترگمان]Lisette در یکی از موفق ترین مدل های شرکت دلربا جلوه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She has no make - up on but she is ravishing.
[ترجمه گوگل]او هیچ آرایشی ندارد اما شیفته است
[ترجمه ترگمان]اون هیچ کاری نداره اما دلربا هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fascinating, enchanting, attractive
someone or something that is ravishing is very beautiful.

پیشنهاد کاربران

adjective
🔴 very beautiful
◀️ She looked ravishing. [=stunning]
◀️ She is a ravishing beauty.
◀️ a ravishing view of the ocean
⬛ RAVISHINGLY قید
◀️ She is ravishingly beautiful
...
[مشاهده متن کامل]

⬛ RAVISH
verb
[ obj] literary
1 : to fill ( someone ) with pleasure, joy, or happiness — usually used as ( be ) ravished
◀️She was ravished by the country's beauty
◀️He was ravished by her charm
2 : to force ( a woman ) to have sex with you by using violence or the threat of violence : rape
◀️ Her beauty ravished everyone : زیبایی او دل همه را می برد
فعل Ravish دو تا معنی داره :
۱. مسحور کردن - شاد کردن - دلشاد کردن
۲. تجاوز جنسی کردن
معنی اول بیشتر استفاده میشه

ravishing is primarily used to compliment women as captivating in their looks and, sometimes, personality
این کلمه برای تحسین دلربایی و فریبندگی صورت و قیافه بانوان و گاهی اوقات شخصیت آنان استفاده می شود.
She looked ravishing/She was a ravishing sight in her wedding dress
Extremely beautiful ✅
مسحور کننده
@لَنگویچ

بپرس