فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ravishes, ravishing, ravished
مشتقات: ravisher (n.), ravishment (n.)
حالات: ravishes, ravishing, ravished
مشتقات: ravisher (n.), ravishment (n.)
• (1) تعریف: to overwhelm with emotion or sensation; enrapture.
• مترادف: enrapture, transport
• مشابه: captivate, delight, electrify, enchant, enthrall, entrance, excite, overwhelm, titillate
• مترادف: enrapture, transport
• مشابه: captivate, delight, electrify, enchant, enthrall, entrance, excite, overwhelm, titillate
- He was ravished by the beauty of the choir's singing.
[ترجمه گوگل] او از زیبایی آواز گروه کر مجذوب شد
[ترجمه ترگمان] از زیبایی آواز گروه کر محروم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از زیبایی آواز گروه کر محروم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to overcome and carry away by force.
• مترادف: abduct
• مشابه: kidnap, overwhelm, seize, snatch, usurp
• مترادف: abduct
• مشابه: kidnap, overwhelm, seize, snatch, usurp
- The lord sent men to ravish the daughter of his rival so that he could hold her as a hostage.
[ترجمه گوگل] ارباب مردانی را فرستاد تا دختر رقیب خود را تسخیر کنند تا بتواند او را به عنوان گروگان نگه دارد
[ترجمه ترگمان] خداوند مردان را برای تجاوز به دختر رقیب خود فرستاد تا او را به عنوان گروگان نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خداوند مردان را برای تجاوز به دختر رقیب خود فرستاد تا او را به عنوان گروگان نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to rape.
• مترادف: deflower, rape, violate
• مشابه: abuse, assault, defile, molest
• مترادف: deflower, rape, violate
• مشابه: abuse, assault, defile, molest
- The pirates looted the vessel and ravished the women on board.
[ترجمه گوگل] دزدان دریایی کشتی را غارت کردند و زنان سرنشین را به ستوه آوردند
[ترجمه ترگمان] دزدان دریایی کشتی را غارت کردند و زنان را از کشتی دور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دزدان دریایی کشتی را غارت کردند و زنان را از کشتی دور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید