ravage

/ˈrævɪdʒ//ˈrævɪdʒ/

معنی: ویرانی، تاخت و تاز، یغما، ویران کردن، غارت کردن، تاخت و تاز کردن، بلا زده کردن
معانی دیگر: نابودسازی، تباهگری، انهدام، نابودی، ویرانگری، دمار، (جمع) اثرات تخریبی، ویرانگری ها، ویرانگری کردن، تباهگری کردن، (باخشونت و خون ریزی) تخریب کردن، چاپیدن و کشتن، تخریب کردن، به حال زار درآوردن، غارت، ستمگری

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ravages, ravaging, ravaged
• : تعریف: to damage or destroy, as by violent action.
مترادف: destroy, devastate, lay waste, ruin, waste, wreck
مشابه: blight, consume, damage, demolish, desolate, harry, prey, rape, tear

- The invaders ravaged the village.
[ترجمه گوگل] مهاجمان روستا را ویران کردند
[ترجمه ترگمان] مهاجمان روستا را ویران کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The forest fire ravaged the hillside.
[ترجمه گوگل] آتش سوزی جنگل دامنه تپه را ویران کرد
[ترجمه ترگمان] آتش سوزی جنگل را ویران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to cause damage or destruction, as by violent action; ruin.
مشابه: destroy, lay waste
اسم ( noun )
مشتقات: ravagement (n.), ravager (n.)
(1) تعریف: (usu. pl.) the result of destruction; ruin.
مترادف: destruction, devastation, ruins

- the ravages of the bombing
[ترجمه گوگل] ویرانی های بمباران
[ترجمه ترگمان] ضربه انفجار بمب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: action that is ruinous; destruction.
مشابه: depredation

- the ravages of cancer
[ترجمه گوگل] ویرانی های سرطان
[ترجمه ترگمان] دچار حمله سرطان میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the house was saved from ravage by fire
خانه را از نابودی توسط حریق نجات دادند.

2. they completed their victory with ravage
پیروزی خود را با ویرانگری کامل کردند.

3. The forest was ravaged by fire.
[ترجمه گوگل]جنگل در آتش سوخت
[ترجمه ترگمان]جنگل توسط آتش نابود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bands of soldiers ravaged the countryside.
[ترجمه گوگل]دسته های سربازان روستاها را ویران کردند
[ترجمه ترگمان]دسته های سربازان روستا را ویران کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The area has been ravaged by drought/floods/war.
[ترجمه گوگل]این منطقه توسط خشکسالی / سیل / جنگ ویران شده است
[ترجمه ترگمان]این منطقه توسط خشکسالی \/ سیل \/ جنگ ویران شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The same can not withstand the ravages of time, emotion, to the time it will cool.
[ترجمه گوگل]همین نمی تواند در برابر تلفات زمان، احساسات، تا زمانی که خنک شود، مقاومت کند
[ترجمه ترگمان]مثل این نیست که در برابر حملات زمان و احساس، مقاومت در برابر آن زمان مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For two decades the country has been ravaged by civil war and foreign intervention.
[ترجمه گوگل]دو دهه است که کشور توسط جنگ داخلی و مداخله خارجی ویران شده است
[ترجمه ترگمان]دو دهه است که این کشور براثر جنگ داخلی و مداخله خارجی ویران شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His health was gradually ravaged by drink and drugs.
[ترجمه بهنام] سلامت او بر اثر نوشیدنی های الکلی وموادمخدر تدریجا نابود شد.
|
[ترجمه گوگل]سلامتی او به تدریج توسط نوشیدنی و مواد مخدر ویران شد
[ترجمه ترگمان]سلامتی او بتدریج از طریق نوشیدن و مواد مخدر ویران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The whole area was ravaged by forest fires.
[ترجمه گوگل]تمام منطقه توسط آتش سوزی جنگل ها ویران شد
[ترجمه ترگمان]کل منطقه در اثر آتش سوزی جنگل ویران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The countryside has been ravaged by pollution.
[ترجمه گوگل]روستاها در اثر آلودگی ویران شده است
[ترجمه ترگمان]ییلاقات اطراف این منطقه آلوده به آلودگی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ravages of the fire showed in the splintered woodwork and blistered paint of the houses.
[ترجمه گوگل]ویرانی های آتش سوزی در چوب های خرد شده و رنگ های تاول زده خانه ها نمایان شد
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش در آن قسمت از چوب خرد شده و از دست زدن خانه ها به هم ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My native village was ravaged seriously in the war.
[ترجمه گوگل]روستای زادگاه من در جنگ به شدت ویران شد
[ترجمه ترگمان]روستای بومی من در جنگ به شدت ویران شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Inside appeared a dark labyrinth of ravaged shelves behind plate glass still festooned with the posters advertising special Christmas bargains.
[ترجمه گوگل]در داخل هزارتوی تاریکی از قفسه‌های ویران شده در پشت شیشه بشقاب ظاهر شد که هنوز با پوسترهایی که تبلیغات ویژه کریسمس را تبلیغ می‌کردند، مزین شده بود
[ترجمه ترگمان]داخل قفسه های پر از پر از قفسه های غارت شده در پشت شیشه هنوز تزیین شده بود و آگهی حراج ویژه کریسمس را تبلیغ می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Not content with ravaging postmen, our canine friends, it seems, now rate runners' legs high on the menu.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که دوستان سگ ما که به پستچی های وحشی راضی نیستند، اکنون به پاهای دونده ها در منو امتیاز می دهند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ما با ravaging ravaging، دوست سگ مان، راضی نیستیم حالا به نظر می رسد که پای runners در منوی غذا بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ویرانی (اسم)
ruin, desolation, ravage, destruction, demolition, downcast, ruination, destruct, dilapidation

تاخت و تاز (اسم)
onset, attack, invasion, raid, ravage, incursion, inroad

یغما (اسم)
spoil, ravage, sack, booty, pillage, plunder, despoliation

ویران کردن (فعل)
desolate, destroy, harry, ravage, rubble, throw, demolish, havoc, raze, devastate, ruinate, kayo, knockout

غارت کردن (فعل)
rob, despoil, harry, ravage, ransack, sack, harrow, raven, pillage, plunder, pirate, loot, foray, maraud, spoliate, reave

تاخت و تاز کردن (فعل)
ravage, foray, overrun

بلا زده کردن (فعل)
ravage

انگلیسی به انگلیسی

• destruction, ruin, devastation
rob, plunder, pillage; destroy, ruin, demolish
to ravage something means to harm or damage it so that it is almost destroyed.
the ravages of the weather, time, or war are the bad effects these things have.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To cause severe damage or destruction 🌪️
🔍 مترادف: Devastate
✅ مثال: The hurricane ravaged the coastal town, leaving destruction in its wake
War - ravaged
جنگ زده
جرت میدم =ravage you
revage you
جرت میدم
مثال؛
The hurricane ravaged the coastal town, leaving behind a path of destruction.
In a war zone, a journalist might report, “The bombings have ravaged the city, reducing it to rubble. ”
A person discussing the aftermath of a natural disaster might say, “The earthquake ravaged the infrastructure, leaving the community in ruins. ”
...
[مشاهده متن کامل]

ویران کردن
تخریب کردن
formal : to damage or harm ( something ) very badly
بطور وحشتناک و خیلی سختی آسیب و خسارت و ضرر رساندن
⁦✔️⁩ویران کردن، به حال زار درآوردن
North Korea’s economy is ravaged by sanctions and pandemic isolation. Kim is lashing out
The Washington Post@
ravages = اثرات مخرب

بپرس