raucous

/ˈrɒkəs//ˈrɔːkəs/

معنی: ناهنجار، خشن، زمخت، خیلی نامرتب
معانی دیگر: پر سروصدا، پر جنجال، (صدا) خشن، گوشخراش، hoarse : خشن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: raucously (adv.), raucousness (n.)
(1) تعریف: loud, sharp, and rasping, as, at times, a bird's call or a human's voice or laugh.
مترادف: grating, shrill, strident
متضاد: dulcet, soft
مشابه: noisy, rasping, screeching, sharp

- The crow gave a raucous cry.
[ترجمه گوگل] کلاغ فریاد سختی کشید
[ترجمه ترگمان] کلاغ به سختی گریه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: loud and disorderly.
مترادف: boisterous, rowdy
مشابه: clamorous, disorderly, disruptive, loud, noisy, obstreperous, riotous, unruly

- He enjoys attending these raucous political gatherings, but she prefers more orderly events.
[ترجمه گوگل] او از شرکت در این گردهمایی های سیاسی پر سر و صدا لذت می برد، اما او رویدادهای منظم تری را ترجیح می دهد
[ترجمه ترگمان] او از شرکت در این گردهمایی های سیاسی خشن لذت می برد، اما او رویداده ای منظم تری را ترجیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a raucous shout
فریاد گوشخراش

2. our neighbor's raucous party
مهمانی پر سروصدای همسایه های ما

3. They heard a bottle being smashed, then more raucous laughter.
[ترجمه گوگل]آنها صدای شکستن یک بطری و سپس خنده های شدیدتر را شنیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها شنیدند که یک بطری خرد شده و بعد صدای قهقهه دیگری به گوش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I heard the raucous call of the crows.
[ترجمه گوگل]صدای تند کلاغ ها را شنیدم
[ترجمه ترگمان]صدای ناهنجار کلاغ ها را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I heard sounds of raucous laughter upstairs.
[ترجمه گوگل]صدای خنده های تند را از طبقه بالا شنیدم
[ترجمه ترگمان]صدای خنده ناهنجاری از طبقه بالا به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Raucous laughter came from the next room.
[ترجمه گوگل]از اتاق بغلی صدای خنده‌ای بلند شد
[ترجمه ترگمان]صدای خنده Raucous از اتاق مجاور به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They told dirty jokes and sang raucous ballads.
[ترجمه گوگل]آنها جوک های کثیف می گفتند و تصنیف های پر سر و صدا می خواندند
[ترجمه ترگمان]آن ها به لطیفه های کثیف می گفتند و اشعار خشن را می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The party was becoming rather raucous.
[ترجمه گوگل]حزب در حال تبدیل شدن به تندی بود
[ترجمه ترگمان]مهمانی نسبتا شلوغ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I recognized him by his raucous, penetrating laugh.
[ترجمه گوگل]من او را از خنده ی تند و نافذش شناختم
[ترجمه ترگمان]با صدای خشن و نافذ او او را شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They grew more and more raucous as the evening went on.
[ترجمه گوگل]هر چه غروب می گذشت، آنها بیشتر و بیشتر خشمگین می شدند
[ترجمه ترگمان]همان طور که شب ادامه داشت، بیشتر و بدتر می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Seagulls swooped and planed overhead laying raucous claim to some scrap of food in the possession of one of them.
[ترجمه گوگل]مرغ‌های دریایی خیز برداشتند و در بالای سرشان برنامه‌ریزی کردند و ادعای طوفانی برای داشتن مقداری غذا در اختیار یکی از آنها داشتند
[ترجمه ترگمان]مرغان نوروزی بر بالای سرشان فرود امدند و رنده کشیدند و با ظاهری خشن ادعا کردند که بخشی از غذا در تملک یکی از آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Each new revelation was greeted with raucous shouts of impatience.
[ترجمه گوگل]هر مکاشفه جدید با فریادهای طاقت فرسا بی صبری مورد استقبال قرار می گرفت
[ترجمه ترگمان]هر یک از این افشاگری جدید با فریادهای ناشی از بی حوصلگی استقبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No one turned a hair at your raucous laughter.
[ترجمه گوگل]هیچ کس از خنده های تند تو یک موی سرش را برنمی گردانید
[ترجمه ترگمان]کسی با صدای ناهنجار شما موی سر هم نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One raucous speech by Michael Portillo at a Conservative party conference undoes a dozen quiet constructive ones.
[ترجمه گوگل]یک سخنرانی پر سر و صدا توسط مایکل پورتیلو در کنفرانس حزب محافظه کار، ده ها سخنرانی سازنده آرام را خنثی می کند
[ترجمه ترگمان]یکی از سخنرانی های خشونت آمیز مایکل Portillo در یک کنفرانس حزب محافظه کار، بیش از دوازده طرح سازنده آرام را به تصویر می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناهنجار (صفت)
abnormal, malformed, raucous, dissonant, rough, maladaptive, abnormous, coarse, incult, maladroit, backhand, lumpy, unkempt, scruffy, cacophonous, gruff, incondite, inelegant, uncouth, surly

خشن (صفت)
raucous, rough, harsh, coarse, randy, rude, sore, tough, high, brutish, brute, wooden, blatant, stark, impolite, bearish, churlish, caddish, unkempt, blowsy, blowzy, boorish, indelicate, ragged, brusque, stocky, gruff, hoarse, plebeian, offish, crusty, scabrous, woolly, ungracious, iron-bound, rough-and-ready, rowdy, scraggy, truculent, unmannered

زمخت (صفت)
hard, raucous, rough, coarse, gross, rude, tough, incult, rugged, impolite, churlish, blowsy, blowzy, crude, clumsy, heavyset, hoarse, crass

خیلی نامرتب (صفت)
raucous, hoarse

انگلیسی به انگلیسی

• hoarse, gruff, rasping; noisy, clamorous, boisterous, rowdy
a raucous voice is loud and harsh.

پیشنهاد کاربران

صدادریده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : raucousness
✅️ صفت ( adjective ) : raucous
✅️ قید ( adverb ) : raucously
بلند و پرسر و صدا
جنجالی
شدید
صدای ناهنجار و زننده

بپرس