ratty

/ˈræti//ˈræti/

پر از موش، موش زده، (امریکا- خودمانی) پاره پوره، ژنده، موش مانند، موشی، موش سان، موش وار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: rattier, rattiest
(1) تعریف: tattered and worn.

- Please don't wear that ratty old sweater when my mother visits.
[ترجمه گوگل] لطفاً وقتی مادرم به دیدنش می آید، آن ژاکت قدیمی را نپوشید
[ترجمه ترگمان] تو رو خدا اون پلیور قدیمی رو وقتی مادرم ملاقات می کرد رو نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or characteristic of rats; ratlike.

- He was a strange little man with ratty eyes.
[ترجمه گوگل] او مرد کوچولوی عجیبی بود با چشمان موش
[ترجمه ترگمان] او مرد کوچک اندام و عجیبی با چشمان موشی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: infested with rats.

- Those ratty buildings by the water's edge were finally torn down.
[ترجمه گوگل] آن ساختمان های موخوره کنار آب بالاخره خراب شدند
[ترجمه ترگمان] ان ساختمان های مسخره در کنار آب بالاخره پاره شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a ratty old building
ساختمان قدیمی و پرموش

2. a ratty old coat
پالتو قدیمی و ژنده

3. I feel guilty about getting ratty with the children.
[ترجمه گوگل]من احساس گناه می کنم که با بچه ها بدش می آید
[ترجمه ترگمان]احساس گناه می کنم که با بچه ها بداخلاق میشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was a bit ratty with me this morning.
[ترجمه گوگل]او امروز صبح با من کمی بداخلاق بود
[ترجمه ترگمان]امروز صبح با من کمی موش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her ratty hair hung down like seaweed.
[ترجمه گوگل]موهای ژولیده اش مثل جلبک دریایی آویزان شده بود
[ترجمه ترگمان]موهای بورش مثل جلبک روی زمین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mrs Kulass put on a ratty fur coat, a shabby felt hat, and put her hands inside an old muff.
[ترجمه گوگل]خانم کولاس یک کت خز خزدار، یک کلاه نمدی کهنه به تن کرد و دستانش را داخل یک ماف قدیمی گذاشت
[ترجمه ترگمان]خانم Kulass پالتو پوست موش را پوشید، کلاه نمدی کهنه و کثیفی بر تن کرد و دستش را درون یک دست پوش کهنه گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A red-eyed junkie in a ratty brown coat played doorman, standing outside like a homeless guy.
[ترجمه گوگل]یک معتاد چشم قرمز با یک کت قهوه‌ای نازک نقش دربان را بازی می‌کرد که مانند یک بی‌خانمان بیرون ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]یک معتاد با چشم قرمز که شبیه یک بی خانمان در بیرون ایستاده بود، در بیرون ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Philip, alone on his blanket, a ratty beach blanket of gray flannel, stood up and waved me over.
[ترجمه گوگل]فیلیپ، تنها روی پتویش، یک پتوی موز ساحلی از جنس فلانل خاکستری، ایستاد و برایم دست تکان داد
[ترجمه ترگمان]فیلیپ، تنها روی پتویش، یک پتوی پشمی خاکستری پوشیده از فلانل خاکستری، بلند شد و برایم دست تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Here's old Ratty! ' they cried as soon as they saw him. 'Come and bear a hand, Rat, and do not stand about idle!
[ترجمه گوگل]اینجا رتی پیر است! به محض دیدن او گریه کردند بیا و دستت را بگیر، موش صحرایی، و بیکار نمان!
[ترجمه ترگمان]رتی گفت: رتی پیر! همین که او را دیدند به گریه افتادند بیا و یک دستش را تحمل کن، من هم تنبل نیستم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He gets ratty if he doesn't get enough sleep.
[ترجمه گوگل]اگر به اندازه ی کافی نخوابد، خشن می شود
[ترجمه ترگمان]اگه به اندازه کافی نخوابیده با شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. 'Here's old Ratty! ' they cried as soon as they saw him. 'Come and bear a hand, Rat, and don't stand about idle! '
[ترجمه گوگل]اینجا رتی پیر است! به محض دیدن او گریه کردند بیا و دستت را بگیر، موش، و بیکار نمان! '
[ترجمه ترگمان]رتی گفت: رتی پیر! همین که او را دیدند به گریه افتادند بیا و یک دستش را تحمل کن، من هم تنبل نیستم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What are you doing, Ratty?'said the Mole.
[ترجمه گوگل]مول گفت داری چیکار میکنی؟
[ترجمه ترگمان]رتی چه می کنید؟ نگهبان گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A worthy fellow, Ratty, with many good qualities, but very little intelligence and absolutely no education.
[ترجمه گوگل]یک همکار شایسته، رتی، با بسیاری از ویژگی های خوب، اما هوش بسیار کم و مطلقاً بدون تحصیلات
[ترجمه ترگمان]آخه آخه مرد لایقی با صفات خوب، ولی هوش کمی داره و اصلا سواد ندا ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the alembic of the child's mind, the ratty old blanket became a magnificent cape.
[ترجمه گوگل]در ذهن کودک، پتوی کهنه شنی به یک شنل باشکوه تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]در the ذهن کودک، پتوی کهنه موش مانند یک شنل زیبا به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• infested with rats, teeming with rats; (slang) unfair; (slang) crummy, in bad condition (example: "he has a ratty car, looks like a wreck")
if someone is ratty, they are very irritable; an informal word.

پیشنهاد کاربران

This term describes something that is worn out, torn, or in poor condition. It is often used to describe clothing or
چیزی که فرسوده، پاره شده یا در وضعیت نامناسبی قرار دارد.
اغلب برای توصیف لباس یا پارچه ای استفاده می شود که قدیمی و فرسوده یا نخ نما شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
She wore a ratty old sweater to the party.
A person might say, “The dog chewed up my shoes, now they’re all ratty. ”
Another might comment, “The curtains in the old house were ratty and full of holes. ”

( صفتی برای وسایل مثل ماشین، لباس و غیره ) مزخرف، بدرد نخور، بی کیفیت
بداخلاق ، بدعنق ، بی اعصاب و کج خلق .
Some people get really ratty when they haven’t had enough sleep.
کج خلق و زود از کوره دررفتن

بپرس