rattrap


معنی: تله موش، دام بلا
معانی دیگر: تله ی موش، مخمصه، گرفتاری، دام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a device for catching and killing rats.

(2) تعریف: a building or place that is filthy or severely run-down.

جمله های نمونه

1. Suddenly he found himself in a rattrap .
[ترجمه گوگل]ناگهان خود را در تله ای دید
[ترجمه ترگمان]ناگهان خود را در rattrap یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In this decadent city, living in a rattrap.
[ترجمه گوگل]در این شهر منحط، زندگی در یک تله خروس
[ترجمه ترگمان]در این شهر منحط، زندگی در a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "In the rattrap, sir" replied the boy.
[ترجمه گوگل]پسر پاسخ داد: "در راتله آقا "
[ترجمه ترگمان]پسر جواب داد: در the قربان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lady Chatterley describes the disaggregation of love which Connie and Meilors obtained by breaking through various obstacles. It also displays the ethical rattrap of love, sexual love and marriage.
[ترجمه گوگل]لیدی چاترلی تفکیک عشقی را که کانی و مایلورز با شکستن موانع مختلف به دست آوردند را توصیف می کند همچنین تله اخلاقی عشق، عشق جنسی و ازدواج را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]لیدی Chatterley the عشقی را شرح می دهد که کنی و Meilors با شکستن موانع گوناگون به دست می آیند همچنین the اخلاقی عشق، عشق و ازدواج را نمایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With advanced culture, prosperous enterprises will be more prosperous, and the enterprises in hot-water can quickly escape from rattrap.
[ترجمه گوگل]با فرهنگ پیشرفته، شرکت‌های رونق رونق بیشتری خواهند داشت و شرکت‌های آب گرم می‌توانند به سرعت از تله‌ها فرار کنند
[ترجمه ترگمان]با فرهنگ پیشرفته، شرکت های مرفه بیشتر رونق خواهند یافت و شرکت ها در آب داغ می توانند به سرعت از rattrap فرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The current literary understratum has developed promptly, however, it is still a tough problem how to get rid of the cultural rattrap and to rationally describe the understratum.
[ترجمه گوگل]زیر لایه ادبی کنونی به سرعت توسعه یافته است، با این حال، چگونه می توان از شر تله فرهنگی خلاص شد و زیر لایه را به طور منطقی توصیف کرد، هنوز یک مشکل دشوار است
[ترجمه ترگمان]با این حال، understratum ادبی اخیر بسرعت توسعه پیدا کرده است، با این حال، هنوز هم یک مشکل جدی است که چگونه از شر rattrap فرهنگی خلاص شویم و به طور منطقی the را توصیف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تله موش (اسم)
rattrap

دام بلا (اسم)
ravel, rattrap

انگلیسی به انگلیسی

• device used to catch rats; difficult situation with no escape

پیشنهاد کاربران

در دیکشنری زیر سه معنا برای این لغت در نظر گرفته شده است. در بین معانی پیشنهادی بر روی سایت، به دو معنی اشاره شده است ولی یکی از معناها مطرح نشده است.
* New Oxford American Dictionary ⬇️
1. A device for catching rats.
...
[مشاهده متن کامل]

تله موش
Example: 👇
I will go and see if there is any rat in the rattrap.
میرم ببینم آیا موشی در تله موش افتاده یا نه.
2. shabby, squalid, or ramshackle building or establishment.
ساختمان یا تأسیسات فرسوده ، کثیف یا نیمه مخروبه
Example:👇
Just consider my situation, living in a rattrap in this decadent city. Marvelous, isn’t it?
فقط وضعیت من رو در نظر بگیر، زندگی در یک ساختمان فرسوده ( نیمه مخروبه ) در این شهر منحط ( رو به زوال و نابودی ) . شگفت انگیزه، اینطور نیست؟
3. a difficult, involved, or entangling situation.
یک موقعیت دشوار، درگیر کننده و یا گرفتار کننده؛ مخمصه؛ کلاف سر در گم.
Example 1: 👇
It displays the ethical rattrap of love, sexual love and marriage.
این شرائط، موقعیت دشوار ( مخمصه ی ) عشق، روابط جنسی و ازدواج را نشان می دهد
Example 2: 👇
RICHARD: May we ask the meaning of all this?
SIR CLAUDE: I'm about to explain. To begin with, as you know, those two doors are locked on the outside. From my study there is no way out except through this room. The windows are locked with a patent device of my own. This place is a rat trap. ( He rises and looks at his watch. ) It is now ten minutes to nine. At a few minutes past nine the rat - catcher will arrive.
* Black Coffee - a play by Agatha Christie
ریچارد: ممکنه معنی این کارها رو بدونیم؟
سر کلود: توضیح میدم. برای شروع، همانطور که می دونید، این دو در از بیرون قفل هستند. از اتاق کارم راهی جز این اتاق نیست. پنجره ها با دستگاه ثبت اختراع خودم قفل شده اند. این مکان الان یک تله ( دام ) است. ( از جایش بلند می شود و به ساعتش نگاه می کند. ) الان ده دقیقه به نه است. چند دقیقه از نُه که بگذره، تله گیر ( موش گیر ) خواهد آمد. [که منظور او موسیو پوآر است که کاراگاه این داستان است. ]
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #قهوه ی تلخ، # اثر آگاتا کریستی

rattrap

بپرس