rationalism

/ˈræʃnəlɪzəm//ˈræʃnəlɪzəm/

معنی: عقل گرایی، فلسفه عقلانی
معانی دیگر: (فلسفه) خردگرایی، اصالت عقل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: rationalistic (adj.), rationalistically (adv.), rationalist (n.)
(1) تعریف: the principle or practice of valuing reason over other faculties such as emotion, sensation, or intuition.

(2) تعریف: in philosophy, the doctrine that all knowledge comes from logical reasoning.

(3) تعریف: in theology, the doctrine that the rational human mind is sufficient for acquiring full religious truth.

جمله های نمونه

1. In rejecting the reductionism of rationalism, the counterculture was so deeply anti-intellectual that it forfeited access to its own history.
[ترجمه گوگل]در رد تقلیل گرایی عقل گرایی، ضد فرهنگ چنان عمیقا ضد روشنفکر بود که دسترسی به تاریخ خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]در رد و بدل کردن reductionism، the چنان ضد فکری بود که دسترسی به تاریخ خود را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The morality of aseptic rationalism has superseded that of spiritual regeneration.
[ترجمه گوگل]اخلاق عقل گرایی آسپتیک جانشین اخلاق بازآفرینی معنوی شده است
[ترجمه ترگمان]اخلاق خردگرایی (aseptic)جایگزین تجدید حیات معنوی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Viewed through the lens of material rationalism, this was a clear improvement.
[ترجمه گوگل]از دریچه عقل گرایی مادی، این یک پیشرفت آشکار بود
[ترجمه ترگمان]با نگاه از دیدگاه خردگرایی (خردگرایی)مادی، این یک بهبود واضح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Both are born of rationalism, and both are equally wrong and finally destructive of true faith.
[ترجمه گوگل]هر دو زاییده عقل گرایی هستند و هر دو به یک اندازه نادرست و در نهایت ویرانگر ایمان واقعی هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو از rationalism زاده می شوند و هر دو به همان اندازه اشتباه می کنند و در نهایت مخرب ایمان حقیقی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The immediate effects of that philosophical rationalism were felt only by the intelligentsia.
[ترجمه گوگل]تأثیرات فوری آن عقل گرایی فلسفی را فقط روشنفکران احساس کردند
[ترجمه ترگمان]تاثیرات آنی این خردگرایی (خردگرایی)فیلسوف، تنها توسط روشنفکران، احساس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The importance of reason in rationalism needs no further elaboration; our concern here is the equally important role assigned to doubt.
[ترجمه گوگل]اهمیت عقل در عقل گرایی نیازی به توضیح بیشتر ندارد نگرانی ما در اینجا نقش به همان اندازه مهمی است که به شک اختصاص داده شده است
[ترجمه ترگمان]اهمیت عقل در خردگرایی نیازی به پیچیدگی بیشتر ندارد؛ نگرانی ما در اینجا نقش مهمی است که به شک اختصاص دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rationalism of this kind has encouraged the growth of more and more nebulous deism.
[ترجمه گوگل]عقل گرایی از این نوع باعث رشد هرچه بیشتر دئیسم مبهم شده است
[ترجمه ترگمان]Rationalism این نوع، رشد of و more nebulous را تشویق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The errors of constructivist rationalism stem from the belief that reason alone enables human beings to construct society anew.
[ترجمه گوگل]خطاهای عقل گرایی برساخت گرا ناشی از این باور است که عقل به تنهایی انسان ها را قادر می سازد تا جامعه را از نو بسازند
[ترجمه ترگمان]اشتباه ات of constructivist ناشی از اعتقاد به این باور است که منطق به تنهایی قادر به ساخت جامعه جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But cognitive theories' rationalism is male-identified, drawing on dominant conceptions of the masculine nature of logical, coherent thought.
[ترجمه گوگل]اما عقل‌گرایی نظریه‌های شناختی با هویت مردانه شناخته می‌شود و بر مفاهیم غالب از ماهیت مردانه تفکر منطقی و منسجم تکیه می‌کند
[ترجمه ترگمان]اما نظریه های شناختی rationalism مذکر هستند، که بر مفاهیم غالب ماهیت مذکر، تفکر منسجم و منسجم عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The distinction between rationalism and empiricism relates to a distinction between knowledge acquired by reason and knowledge acquired by the senses.
[ترجمه گوگل]تمایز بین عقل گرایی و تجربه گرایی به تمایز بین دانش حاصل از عقل و دانش حاصل از حواس مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]تمایز بین خردگرایی و تجربه گرایی به تمایز بین دانش بدست آمده از طریق عقل و دانش بدست آمده توسط حواس مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nor, I contend, does rationalism have anything whatsoever to do with those who see saucers in the sky.
[ترجمه گوگل]به عقیده من، عقل گرایی با کسانی که نعلبکی در آسمان می بینند، هیچ ارتباطی ندارد
[ترجمه ترگمان]من ادعا می کنم که این مساله هیچ گونه ارتباطی با کسانی ندارد که بشقاب پرنده ها را در آسمان می بینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Irrationalism is opposite to traditional rationalism.
[ترجمه گوگل]عقل گرایی در مقابل عقل گرایی سنتی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]irrationalism مخالف خردگرایی سنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The overdeveloped industrialism also results hi rationalism, which in turn further suppresses the inner Nature of man.
[ترجمه گوگل]صنعت گرایی بیش از حد توسعه یافته همچنین عقل گرایی را به دنبال دارد که به نوبه خود ماهیت درونی انسان را بیشتر سرکوب می کند
[ترجمه ترگمان]The صنعتی شدن (overdeveloped)نیز نتایج hi دارند که به نوبه خود طبیعت درونی انسان را سرکوب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The first characteristic follows the tradition of practical rationalism, an all-embracing but selective fusion of cultures.
[ترجمه گوگل]اولین ویژگی از سنت عقل گرایی عملی پیروی می کند، تلفیقی همه جانبه اما گزینشی از فرهنگ ها
[ترجمه ترگمان]اولین ویژگی، سنت خردگرایی عملی را دنبال می کند که شامل ادغام تمام فرهنگ ها، اما ترکیب گزینشی فرهنگ های دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Modern rationalism, characterized of limitness, imperfectness and tragic consciousness, reflects a kind of human world's inside mechanism and the existence of the inside humanity spirit.
[ترجمه گوگل]عقل گرایی مدرن که مشخصه آن محدودیت، ناقصی و آگاهی تراژیک است، نوعی مکانیسم درونی جهان انسانی و وجود روح درونی انسانیت را منعکس می کند
[ترجمه ترگمان]خردگرایی مدرن، که از limitness، imperfectness و آگاهی تراژیک است، نشان دهنده نوعی از مکانیزم درونی انسان و وجود روح انسان در داخل انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عقل گرایی (اسم)
rationalism

فلسفه عقلانی (اسم)
rationalism

تخصصی

[ریاضیات] عقل گرایی

انگلیسی به انگلیسی

• practice of accepting reason as the supreme authority in determining conduct or opinion; doctrine that the mind is the source of all knowledge (philosophy)
rationalism is the belief that your life should be based on reason and not on emotions or religious beliefs.

پیشنهاد کاربران

خرد ورزی، اینو در مقابل Rationality قرار می دن. هر دو با خرد و پرسشگری همراست. اما در اولی به نتیجه میرسه در حالیکه در دومی به تناقض وتضاد. مثلا 'ما وجود داریم' . حالا اگه یکی برسه 'چرا وجود داریم؟' سوال طوری هست که اون فرض اول زیرسوال میره. چون به هر حال هر کس به یه منظوری و معنایی وجود داره. اماممکنه سوال کننده بگه زندگی هیچ معنایی نداره. و دوباره سوال جدیدمطرح میشه و باز تناقض.
...
[مشاهده متن کامل]

ولی در رشنالیسم، سوال بر اساس یه قاعده هست تا به تضادنرسه بلکه به نتیجه برسه.
از سایت کیورا:
. Rationalism is linear, rationality is dialectical.
Rationalism means you start with some axioms, derive their conclusions, then conclusions of those conclusions, and so on, ad infinitum.
Rationality means that there is a premise, but it leads to a question. This question contradicts the premise, and the contradiction is resolved by an answer. But this answer produces yet another question, problem, and contradiction.
The fundamental process of rationalism is consistency and the fundamental process of rationality is contradiction.
For example, the premise can be that “I exist” and the question can be: Why do I exist? This question contradicts the premise because we suppose that if something exists, then it must have a purpose. But one can deny such a purpose: we exist for no particular reason. That would not, however, put an end to questions; the questions will simply be changed. For instance, the question can be: How can I continue to exist? Or survive eternally?
Given this choice in questions, rationality doesn’t move deterministically. The problems that follow a premise are not universal. And the human process of rational evolution is different from the purely deterministic process of rationality.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : rationalize
✅️ اسم ( noun ) : rationalization / rationality / rationale / rationalism / rationalist / rationalistic
✅️ صفت ( adjective ) : rational / rationalist
✅️ قید ( adverb ) : rationally
راسیونالیسم
عقل گرایی
خِرَدگرایی
مکتب اصالت عقل
دقیقا نقطه مقابل خردگراییه.
عقل و خرد با هم تفاوت دارن.
خردگرایی

بپرس