rationalisation

جمله های نمونه

1. A striking example of rationalisation was the wholesale closure of the Severn Tunnel Junction marshalling yard complex in November 198
[ترجمه گوگل]یک مثال بارز از منطقی‌سازی، بسته شدن عمده‌فروشی مجتمع حیاط مارشالینگ Severn Tunnel Junction در نوامبر 198 بود
[ترجمه ترگمان]مثال قابل توجه of، بسته شدن عمده فروشی تونل Severn در complex در سال ۱۹۸ میلادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Perhaps the rationalisation the person devises for coping with the first loss is shattered by the second loss.
[ترجمه گوگل]شاید منطقی که فرد برای کنار آمدن با ضایعه اول در نظر می گیرد با ضرر دوم از بین برود
[ترجمه ترگمان]شاید the که برای مقابله با اولین تلفات کنترل می کند از دست دادن دوم شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is the last part of the rationalisation that took place after the merger of Beecham and SmithKline Beckman in 198
[ترجمه گوگل]این آخرین بخش از منطقی سازی است که پس از ادغام بیچم و اسمیت کلاین بکمن در سال 198 صورت گرفت
[ترجمه ترگمان]این آخرین بخش of است که بعد از ادغام of و SmithKline بکمن در ۱۹۸ مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The enlarged Group provides enhanced opportunities for portfolio rationalisation through sales and asset swaps.
[ترجمه گوگل]گروه بزرگ‌شده فرصت‌های بیشتری را برای منطقی‌سازی پرتفوی از طریق فروش و مبادله دارایی‌ها فراهم می‌کند
[ترجمه ترگمان]گروه بزرگ فرصت های بیشتری را برای rationalisation پورتفولیو از طریق فروش و مبادله دارایی فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Sugar is ploughing on with the rationalisation announced last year.
[ترجمه گوگل]آقای شکر با منطقی سازی اعلام شده در سال گذشته تلاش می کند
[ترجمه ترگمان]آقای قند در حال شخم زدن با rationalisation است که سال گذشته اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Eight maids a-milking Rationalisation is not finished yet in the Northern Ireland dairy industry.
[ترجمه گوگل]هشت خدمتکار در دوشش عقلانی سازی هنوز در صنعت لبنیات ایرلند شمالی به پایان نرسیده است
[ترجمه ترگمان]هشت تا از maids a هنوز در صنعت لبنیات ایرلند شمالی به پایان نرسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The rationalisation affected people and products.
[ترجمه گوگل]منطقی سازی افراد و محصولات را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]rationalisation ها مردم و محصولات را تحت تاثیر قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the mills additional factors have been rationalisation and the use of more modern machinery.
[ترجمه گوگل]در کارخانجات عوامل اضافی منطقی سازی و استفاده از ماشین آلات مدرن تر بوده است
[ترجمه ترگمان]در این کارگاه عوامل دیگری مورد استفاده قرار گرفته اند و استفاده از ماشین آلات مدرن بیشتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The legal market is being driven by economic rationalisation, demographic saturation, marketplace maturation, consumer-driven deregulation and globalisation.
[ترجمه گوگل]بازار قانونی توسط عقلانی‌سازی اقتصادی، اشباع جمعیتی، بلوغ بازار، مقررات‌زدایی مبتنی بر مصرف‌کننده و جهانی‌سازی هدایت می‌شود
[ترجمه ترگمان]بازار قانونی توسط rationalisation اقتصادی، اشباع جمعیت شناختی، بلوغ بازار، مقررات زدایی از مصرف کننده و جهانی شدن هدایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once the rationalisation programme is in place, Waterford will be well placed to become profitable once the worldwide recession ends.
[ترجمه گوگل]پس از اجرای برنامه منطقی‌سازی، واترفورد در موقعیت مناسبی قرار خواهد گرفت تا پس از پایان رکود جهانی، سودآور شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که برنامه rationalisation در محل قرار گیرد، روز واترفورد به خوبی قرار خواهد گرفت تا زمانی که رکود جهانی به پایان برسد، سود بیشتری به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The implementation of the rationalisation programme left a lasting impression on Finniston which was to influence his future operating style.
[ترجمه گوگل]اجرای برنامه منطقی‌سازی تأثیر ماندگاری بر فینیستون گذاشت که می‌توانست بر شیوه عملکرد آینده وی تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]اجرای برنامه rationalisation تاثیری ماندگار بر Finniston گذاشت که بر سبک اجرایی آینده او تاثیر گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Another challenge will be to carry out rationalisation in Europe in the face of political opposition.
[ترجمه گوگل]چالش دیگر اجرای منطقی سازی در اروپا در مواجهه با مخالفت های سیاسی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]چالش دیگر انجام out در اروپا در مواجهه با مخالفان سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Second, remember that rationalisation tends to reduce the emotional impact of both positive and negative events.
[ترجمه گوگل]دوم، به یاد داشته باشید که منطقی کردن تمایل به کاهش تأثیر عاطفی رویدادهای مثبت و منفی دارد
[ترجمه ترگمان]دوم، به خاطر داشته باشید که rationalisation تمایل دارد تاثیر عاطفی هر دو رویداد مثبت و منفی را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But otherwise you are caught in a rationalisation.
[ترجمه گوگل]اما در غیر این صورت گرفتار منطقی سازی می شوید
[ترجمه ترگمان]اما در غیر این صورت تو گرفتار شده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of inventing possible reasons for an action that are not based on the true reasons; act of giving a rational explanation, act of basing things on logic or reason (also rationalization)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : rationalize
✅️ اسم ( noun ) : rationalization / rationality / rationale / rationalism / rationalist / rationalistic
✅️ صفت ( adjective ) : rational / rationalist
✅️ قید ( adverb ) : rationally
معقول سازی

بپرس