ratio

/ˈreɪʃiˌoʊ//ˈreɪʃɪəʊ/

معنی: قسمت، نسبت، ضریب، ضرب کننده، نسبیت، نسبت معین و ثابت
معانی دیگر: رسد، بهر، برچند، سهم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: ratios
(1) تعریف: a proportional relation between numbers or things based on amount or degree.
مشابه: mix, proportion

- What is the ratio of men to women in the school?
[ترجمه گوگل] نسبت مردان به زنان در مدرسه چقدر است؟
[ترجمه ترگمان] نسبت مردان به زنان در مدرسه چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I remember the ratio of sugar to flour in the recipe.
[ترجمه گوگل] من نسبت شکر به آرد را در دستور غذا به یاد دارم
[ترجمه ترگمان] نسبت قند به آرد را به خاطر دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the relation between two numbers seen as the number of times one is contained in the other.

- the ratio of five to two
[ترجمه محمد کثیری] نسبت 5 به 2
|
[ترجمه گوگل] نسبت پنج به دو
[ترجمه ترگمان] نسبت عرض پنج به دو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a ratio of two boys to three girls
نسبت دو پسر به سه دختر

2. direct ratio
نسبت مستقیم

3. the ratio between births and deaths
نسبت تعداد تولد به تعداد مرگ و میر

4. the ratio of piston stroke to bore of a cylinder
نسبت بازی پیستون به کالیبر سیلندر

5. variance ratio test
آزمون نسبت واریانس

6. capitalization ratio
ضریب دارایی به سرمایه

7. common ratio
قدرنسبت (تصاعد هندسی)

8. the student-teacher ratio in this school
نسبت (تعداد) شاگردان به (تعداد) معلمان در این مدرسه

9. to be in inverse ratio (or proportion) to
رابطه ی وارون (معکوس) داشتن با

10. Their sales rose in direct ratio to the amount they spent on advertising.
[ترجمه گوگل]فروش آنها به نسبت مستقیم به مبلغی که برای تبلیغات خرج کردند افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]فروش آن ها نسبت به مبلغی که صرف تبلیغات کرده بود، به طور مستقیم افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We mixed the oil and water in a ratio of one to five.
[ترجمه SINA.VIP] ما روغن و آب را به نسبت یک به پنج مخلوط کرده ایم
|
[ترجمه گوگل]روغن و آب را به نسبت یک به پنج مخلوط کردیم
[ترجمه ترگمان]ما روغن و آب را به نسبت یک تا پنج مخلوط کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The hospital is trying to improve its staff/patient ratio.
[ترجمه SINA.VIP] این بیمارستان تلاش می کند نسبت بیمار به کارکنان را بهبود ببخشد
|
[ترجمه گوگل]بیمارستان در تلاش است تا نسبت پرسنل/بیمار خود را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]این بیمارستان می کوشد تا نسبت بیمار \/ بیمار خود را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ratio of nursing staff to doctors is 2:
[ترجمه گوگل]نسبت پرسنل پرستاری به پزشک 2 است:
[ترجمه ترگمان]نسبت کارکنان پرستاری به دکترها ۲ است:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Compute the ratio of the object's height to its weight.
[ترجمه گوگل]نسبت ارتفاع جسم به وزن آن را محاسبه کنید
[ترجمه ترگمان]نسبت ارتفاع شی به وزن خود محاسبه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What is the ratio of men to women in the department?
[ترجمه گوگل]نسبت مردان به زنان در بخش چگونه است؟
[ترجمه ترگمان]نسبت مردان به زنان در این بخش چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قسمت (اسم)
detachment, section, party, leg, share, portion, sect, lot, division, dole, proportion, segment, canton, arm, chapter, department, ratio, plank, feck, parcel, percentage, compartment, snick, grist, internode, kismet, rasher, whang

نسبت (اسم)
format, connection, scale, proportion, relation, bearing, ratio, relationship, respect, blood, cognation, kinship, connexion, rapport

ضریب (اسم)
modulus, factor, ratio, coefficient

ضرب کننده (اسم)
multiplier, ratio, coefficient

نسبیت (اسم)
ratio, relativity, relativism

نسبت معین و ثابت (اسم)
ratio

تخصصی

[حسابداری] نسبت
[شیمی] نسبت
[برق و الکترونیک] نسبت - نسبت مقدار به دست آمده از تقسیم کمیتی به کمیت دیگر از همان نوع، برای نشان دادن نسبت تناسبی آنها.
[صنایع غذایی] نسبت
[مهندسی گاز] نسبت
[بهداشت] نسبت
[صنعت] نرخ، سهم، نسبت
[نساجی] نسبیت - نسبت - سهم - درصد
[ریاضیات] نسبیت
[آمار] نسبت

انگلیسی به انگلیسی

• proportional relation, relationship of quantity or size between two things
a ratio is a relationship between two numbers, amounts, or measurements, which shows how much greater one is than the other. for example, if there are two boys and six girls in a room, the ratio of boys to girls is one to three.

پیشنهاد کاربران

دلیل ، علت عقلی [حقوق]
نسبت
ضریب
نرخ
نسبت
مثال: The ratio of boys to girls in the class is 2:1.
نسبت پسران به دختران در کلاس ۲ به ۱ است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Relationship
در متون حسابداری به معنای نسبت است.
درمهندسی شیمی به معنی نسبت دوماده است
بعنوان مثال
ما میخواهیم واسه سالاد مخلوطی از گوجه و خیار درست کنیم
۳۰۰گرم گوجه را با ۳۰۰گرم خیار را در ظرف می ریزیم
Ratio این مخلوط برابر عدد ۱ است
Ratio:300/300=1
نسبت وزنی
توی توییتر یا شبکه های اجتماعی دیگه به معنی تعداد کامنت ها یا نقل قول هایی هست که یک پست یا توییت میگیره نسبت به لایکاش
نسبت
نسبی
در آمار، مقیاس نسبی
The ratio of a case is the answer to
the issues ( questions
پاسخ به سؤال در محدوده دادگاه
( حقوق ) دلیل، منطق
( فیزیک و موارد دیگر ) نسبت
علت عقلی
نسبت، نسبیت، سهم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس