• : تعریف: to validate, confirm, or establish (something) by giving formal approval or consent. • مترادف: approve, validate • متضاد: nullify • مشابه: authorize, confirm, pass, sanction
- The legislature must ratify the treaty before it goes into effect.
[ترجمه گوگل] قانونگذار باید این معاهده را قبل از اجرایی شدن تصویب کند [ترجمه ترگمان] قوه مقننه باید قبل از اینکه اجرا شود عهدنامه را تصویب کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Over 60 countries have yet to ratify the climate convention.
[ترجمه گوگل]بیش از 60 کشور هنوز کنوانسیون آب و هوا را تصویب نکرده اند [ترجمه ترگمان]بیش از ۶۰ کشور هنوز کنوانسیون آب و هوا را تصویب نکرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. All the members have voted to ratify the treaty.
[ترجمه گوگل]همه اعضا به تصویب این معاهده رای داده اند [ترجمه ترگمان]همه اعضا به تصویب این معاهده رای داده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Deputies also voted to ratify the appointment of acting President Shehabuddin Ahmed and all actions executed during his tenure.
[ترجمه گوگل]نمایندگان همچنین به تصویب انتصاب رئیس جمهور موقت شهاب الدین احمد و کلیه اقدامات انجام شده در دوران تصدی وی رای دادند [ترجمه ترگمان]نمایندگان همچنین به تصویب انتصاب رئیس جمهور موقت Shehabuddin احمد و همه اقدامات انجام شده در طول دوره تصدی او رای دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. But the state's Labor government refused to ratify the new law for nine months.
[ترجمه گوگل]اما دولت کارگر این ایالت به مدت 9 ماه از تصویب قانون جدید خودداری کرد [ترجمه ترگمان]اما دولت کار دولت از تصویب قانون جدید به مدت نه ماه خودداری کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It does not ratify the Maastricht Treaty and any political discussion about whether it should or not is out of order.
[ترجمه گوگل]معاهده ماستریخت را تصویب نمی کند و هیچ بحث سیاسی در مورد این که آیا باید یا نه، از دستور خارج است [ترجمه ترگمان]معاهده ماستریخت و هرگونه بحث سیاسی در مورد اینکه آیا باید خارج از نظم باشد یا خیر، تصویب نکرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The US Senate refused to ratify the agreement on weapons reduction.
[ترجمه گوگل]سنای آمریکا از تصویب توافق کاهش تسلیحات خودداری کرد [ترجمه ترگمان]سنای آمریکا از تصویب توافقنامه کاهش سلاح ها خودداری کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The parliaments of both countries were due to ratify the treaty by the end of February 199
[ترجمه گوگل]قرار بود پارلمان های هر دو کشور این معاهده را تا پایان فوریه 199 تصویب کنند [ترجمه ترگمان]پارلمان های دو کشور قرار بود تا پایان فوریه ۱۹۹ معاهده را تصویب کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The Senate must ratify his reappointment.
[ترجمه گوگل]سنا باید انتصاب مجدد او را تایید کند [ترجمه ترگمان]سنا باید انتصاب مجدد خود را به تصویب برساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. They then ratify the nomination of a candidate who already has won the nomination in the primaries.
[ترجمه گوگل]آنها سپس نامزدی نامزدی را که قبلاً در انتخابات مقدماتی نامزد شده است، تأیید می کنند [ترجمه ترگمان]آن ها سپس کاندید نامزدی را که در انتخابات مقدماتی برنده شده بود را به تصویب رساندند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This urged states to sign and ratify the convention and to make domestic legislation and administrative procedures compatible with it.
[ترجمه گوگل]این امر از کشورها خواست تا کنوانسیون را امضا و تصویب کنند و قوانین داخلی و رویه های اداری را با آن سازگار کنند [ترجمه ترگمان]این امر دولت ها را بر آن داشت تا کنوانسیون را امضا کرده و تصویب کنند و قوانین داخلی و رویه های اداری سازگار با آن را تصویب کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It will come into being once 60 countries ratify their leaders' decision to join.
[ترجمه گوگل]زمانی که 60 کشور تصمیم رهبران خود برای پیوستن به آن را تایید کنند، این امر به وجود خواهد آمد [ترجمه ترگمان]زمانی خواهد بود که ۶۰ کشور تصمیم رهبران خود برای پیوستن به این کشور را به تصویب برسانند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The meeting was an attempt to ratify the 1997 Kyoto convention on reducing greenhouse gases.
[ترجمه گوگل]این نشست تلاشی برای تصویب کنوانسیون 1997 کیوتو در مورد کاهش گازهای گلخانه ای بود [ترجمه ترگمان]این نشست تلاشی برای تصویب کنوانسیون کیوتو در سال ۱۹۹۷ در زمینه کاهش گازهای گلخانه ای بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. If we refuse to ratify, some governments will use our refusal as an excuse to keep their chemical weapons.
[ترجمه گوگل]اگر ما از تصویب آن امتناع کنیم، برخی از دولت ها از خودداری ما به عنوان بهانه ای برای حفظ سلاح های شیمیایی خود استفاده می کنند [ترجمه ترگمان]اگر تصویب آن را رد کنیم، برخی دولت ها از امتناع ما به عنوان بهانه ای برای نگه داشتن سلاح های شیمیایی خود استفاده خواهند کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Their purpose is to encourage countries to ratify the Kyoto protocol on reducing carbon emissions.
[ترجمه گوگل]هدف آنها تشویق کشورها به تصویب پروتکل کیوتو در مورد کاهش انتشار کربن است [ترجمه ترگمان]هدف آن ها تشویق کشورها به تصویب پروتکل کیوتو در کاهش انتشار کربن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. We hope that the republics will be willing to ratify the treaty.
[ترجمه محمد حاجی] امیدواریم جمهوری خواهان مایل به تصویب این معاهده باشند.
|
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که جمهوری ها مایل به تصویب این معاهده باشند [ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که این جمهوری خواهان تصویب این معاهده باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• approve, authorize, confirm, sanction when a government or organization ratifies an agreement or proposal, it formally approves and adopts it; a formal word.
پیشنهاد کاربران
مثال؛ For example, a board of directors might ratify a new company policy. In a political context, a government might ratify a treaty or agreement. A judge might ratify a settlement reached between two parties in a legal case.
حقوق: تنفیذ
رَواگریدَن =رَوا _ گر _ یدن.
SYN: confirm - approve - accept ▪️▪️▪️ تصویب کردن - بتصویب رساندن 1 ) It was ratified by the states in 1933. Which was 88 years ago 2 ) Turkey's parliament ratifies Finland's membership in NATO