rateable

/ˈreɪtəbl̩//ˈreɪtəbl̩/

معنی: مشمول مالیات، قابل تقویم، نرخ بردار
معانی دیگر: رجوع شود به: ratable، ratable مشمول مالیات، نر  بردار

جمله های نمونه

1. What's the rateable value of this shop?
[ترجمه گوگل]قیمت این مغازه چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]ارزش این فروشگاه چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Annual rate bills are calculated by reference to rateable values and the rate multiplier.
[ترجمه گوگل]صورت‌حساب‌های نرخ سالانه با ارجاع به مقادیر قابل نرخ‌گذاری و ضریب نرخ محاسبه می‌شوند
[ترجمه ترگمان]لوایح نرخ سالانه با توجه به مقادیر rateable و ضریب rate محاسبه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The tax base, or rateable value, is the net annual value of the property occupied.
[ترجمه گوگل]پایه مالیاتی یا ارزش قابل نرخ گذاری، ارزش خالص سالانه اموال اشغال شده است
[ترجمه ترگمان]مالیات بر مبنای مالیات، یا ارزش rateable، ارزش خالص سالانه دارایی اشغال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The amount each business pays is the rateable value multiplied by the rate poundage.
[ترجمه گوگل]مبلغی که هر کسب و کار می پردازد، ارزش قابل نرخ گذاری ضرب در پوند نرخ است
[ترجمه ترگمان]مقدار هر کسب وکار ارزش rateable است که با نرخ poundage ضرب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Draft rating valuation lists showing the new rateable values for million businesses will be available from town halls from January
[ترجمه گوگل]پیش‌نویس فهرست‌های ارزش‌گذاری رتبه‌بندی که ارزش‌های جدید قابل نرخ‌گذاری را برای میلیون‌ها کسب‌وکار نشان می‌دهد، از ژانویه در تالارها در دسترس خواهد بود
[ترجمه ترگمان]لیستی از لیست های ارزیابی درجه بندی نشان می دهد که ارزش های rateable برای میلیونها کسب وکار از ژانویه تا ژانویه در سالن های شهر در دسترس خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They live in what was formerly a low rateable value area.
[ترجمه گوگل]آنها در منطقه ای زندگی می کنند که قبلاً منطقه ای با ارزش پایین بود
[ترجمه ترگمان]آن ها در جایی زندگی می کنند که سابقا یک مقدار کم قیمت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A subsidiary problem was a reluctance to raise rateable values, the basis of the property tax, in line with market prices.
[ترجمه گوگل]یک مشکل فرعی عدم تمایل به افزایش ارزش های قابل نرخ گذاری، مبنای مالیات بر دارایی، مطابق با قیمت های بازار بود
[ترجمه ترگمان]یک مشکل فرعی بی میلی برای افزایش ارزش های rateable، اساس مالیات بر دارایی، در راستای قیمت های بازار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The new rateable values will be based on current annual rents.
[ترجمه گوگل]ارزش های جدید قابل نرخ گذاری بر اساس اجاره بهای سالانه جاری خواهد بود
[ترجمه ترگمان]ارزش افزوده جدید براساس اجاره سالانه فعلی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The UK government currently views fibre-optic cable as a "rateable asset", lumping it in with other commercial property as something with value that businesses should pay tax on.
[ترجمه گوگل]دولت بریتانیا در حال حاضر کابل فیبر نوری را به عنوان یک "دارایی قابل نرخ گذاری" در نظر می گیرد و آن را با سایر دارایی های تجاری به عنوان چیزی با ارزش که مشاغل باید بر آن مالیات بپردازند، جمع می کند
[ترجمه ترگمان]دولت بریتانیا در حال حاضر کابل فیبر نوری را به عنوان یک \"دارایی rateable\" در نظر می گیرد و آن را با سایر اموال تجاری به عنوان چیزی با ارزشی که تجارت ها باید به آن ها مالیات بپردازند، تقسیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The rate is then expressed as a poundage on the rateable value.
[ترجمه گوگل]سپس نرخ به صورت پوندی بر ارزش قابل نرخ گذاری بیان می شود
[ترجمه ترگمان]این نرخ سپس به عنوان a بر روی ارزش rateable بیان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Small households that don't use much water but occupy homes with high rateable values could be much better off.
[ترجمه گوگل]خانواده‌های کوچکی که آب زیادی مصرف نمی‌کنند اما خانه‌هایی با ارزش‌های قابل نرخ بالا را اشغال می‌کنند، می‌توانند وضعیت بسیار بهتری داشته باشند
[ترجمه ترگمان]خانواده های کوچک که از آب زیاد استفاده نمی کنند اما خانه های با مقادیر بالا را اشغال می کنند، می توانند بسیار بهتر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Households are to be divided into two strata, according to rateable value.
[ترجمه گوگل]خانوارها بر اساس ارزش قابل نرخ گذاری به دو قشر تقسیم می شوند
[ترجمه ترگمان]براساس مقدار rateable، Households به دو لایه تقسیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, the Tribunal would not determine at this stage that the contractor's test was the only test for ascertaining rateable value.
[ترجمه گوگل]با این حال، دادگاه در این مرحله تعیین نمی کند که آزمایش پیمانکار تنها آزمایش برای تعیین ارزش قابل نرخ است
[ترجمه ترگمان]با این حال، دادگاه در این مرحله تعیین نمی کرد که تست پیمان کار تنها تست برای تعیین مقدار rateable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The expression must be understood as extending at least to the ways in which rateable value had been employed for Government rent purposes.
[ترجمه گوگل]این عبارت باید حداقل به روش هایی که ارزش قابل نرخ گذاری برای مقاصد رانت دولتی به کار گرفته شده است، در نظر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]بیان باید به گونه ای قابل درک باشد که حداقل به روش هایی که در آن ارزش rateable برای اهداف اجاره دولتی به کار گرفته شده است، کشیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشمول مالیات (صفت)
ratable, taxable, rateable

قابل تقویم (صفت)
ratable, rateable

نرخ بردار (صفت)
ratable, rateable

انگلیسی به انگلیسی

• can be rated, estimable, can be evaluated, can be assessed; liable to taxation, taxable

پیشنهاد کاربران

بپرس