• : تعریف: a toothed bar or wheel made to be engaged by a pawl so that motion is permitted in only one direction.
جمله های نمونه
1. ratchet up (or down)
به تدریج بالا بردن (یا پایین آوردن)،کم کم افزودن ( یا کاستن)
2. He fears inflation will ratchet up as the year ends.
[ترجمه سهند] او از اینکه تورم تا پایان سال افزایش زیادی پیدا میکند، می ترسد
|
[ترجمه گوگل]او نگران است که تورم با پایان سال افزایش یابد [ترجمه ترگمان]او می ترسد که تورم تا پایان سال افزایش یابد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Raising the minimum wage would ratchet up real incomes in general.
[ترجمه گوگل]افزایش حداقل دستمزد به طور کلی درآمد واقعی را افزایش می دهد [ترجمه ترگمان]افزایش حداقل دستمزدها، درآمد واقعی را به طور کلی افزایش می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The debate should ratchet up awareness of the problem among members of the general public.
[ترجمه گوگل]این بحث باید آگاهی مردم را نسبت به این مشکل افزایش دهد [ترجمه ترگمان]این بحث باید آگاهی از مشکل بین اعضای عمومی عمومی را افزایش دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The chair has a ratchet below it to adjust the height.
[ترجمه گوگل]صندلی زیر آن یک جغجغه برای تنظیم ارتفاع دارد [ترجمه ترگمان]صندلی زیر آن حلقه دارد تا ارتفاع خود را تنظیم کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The debate will ratchet up a notch on Wednesday when the Commission publishes its report.
[ترجمه گوگل]این مناظره روز چهارشنبه زمانی که کمیسیون گزارش خود را منتشر می کند، یک درجه افزایش می یابد [ترجمه ترگمان]این مناظره روز چهارشنبه زمانی که کمیسیون گزارش خود را منتشر کرد، به وجود خواهد آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Raising the minimum wage would ratchet up real incomes where disparities are at their worst and need is most clustered.
[ترجمه گوگل]افزایش حداقل دستمزد درآمدهای واقعی را در جایی که نابرابری در بدترین حالت خود قرار دارد و نیازها بیشتر خوشهای است، افزایش میدهد [ترجمه ترگمان]افزایش حداقل دست مزد باعث افزایش درآمد واقعی می شود که در آن تفاوت ها در بدترین حالت خود هستند و نیاز به خوشه بندی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Drive direction can be changed but the ratchet can't be locked out: operation was positive but fiddly.
[ترجمه گوگل]جهت حرکت را می توان تغییر داد، اما ضامن دار را نمی توان قفل کرد: عملکرد مثبت بود، اما نامرتب بود [ترجمه ترگمان]جهت دیسک گردان را می توان تغییر داد اما نمی تواند قفل شود: عملیات مثبت اما پرزحمت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The free-running ratchet mechanism allow changes of direction to be made with finger and thumb, without releasing the handle.
[ترجمه گوگل]مکانیسم ضامن دار آزادانه امکان تغییر جهت را با انگشت و شست بدون رها کردن دسته می دهد [ترجمه ترگمان]مکانیزم تضمین آزاد اجازه می دهد که تغییر جهت با انگشت و انگشت ایجاد شود، بدون رها کردن دسته [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. By the use of the ratchet, the investors agree to share success with the management.
[ترجمه گوگل]با استفاده از جغجغه، سرمایه گذاران توافق می کنند که موفقیت را با مدیریت به اشتراک بگذارند [ترجمه ترگمان]با استفاده از تغییر، سرمایه گذاران توافق می کنند که موفقیت را با مدیریت به اشتراک بگذارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Another sinister plot; another twist of the federal ratchet.
[ترجمه گوگل]توطئه شوم دیگر؛ چرخش دیگری از جغجغه فدرال [ترجمه ترگمان]یک نقشه شیطانی دیگر؛ یک چرخش دیگر از راچت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There is a sort of upward ratchet effect where each achievement level becomes the baseline for the next change.
[ترجمه گوگل]نوعی اثر جغجغه ای رو به بالا وجود دارد که در آن هر سطح دستاورد به خط پایه برای تغییر بعدی تبدیل می شود [ترجمه ترگمان]یک نوع افزایش رو به بالا وجود دارد که در آن هر سطح موفقیت برای تغییر بعدی به سطح پایه تبدیل می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The ratchet wheel and pawl of automatic knife feed mechanism in PASSIM80 cigarette maker had to be replaced frequently because of serious wear.
[ترجمه گوگل]چرخ جغجغه و بند مکانیزم تغذیه خودکار چاقو در سیگارساز PASSIM80 به دلیل فرسودگی جدی مجبور به تعویض مکرر شدند [ترجمه ترگمان]The و pawl مکانیزم تغذیه اتوماتیک شده در maker PASSIM۸۰ باید به خاطر فرسودگی جدی جایگزین شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Feed system, hydraulic ratchet mechanism, enabling mobile feed and manual feed, and flexible operation.
[ترجمه گوگل]سیستم تغذیه، مکانیزم ضامن دار هیدرولیک، امکان تغذیه موبایل و تغذیه دستی، و عملکرد انعطاف پذیر [ترجمه ترگمان]سیستم تغذیه، مکانیزم بهبود هیدرولیکی، تغذیه سیار و تغذیه دستی، و عملیات انعطاف پذیر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
چرخ ضامن دار (اسم)
ratchet
ضامن چرخ دنده (اسم)
ratchet
گیره عایق (اسم)
ratchet
تخصصی
[عمران و معماری] چرخ ضامندار
انگلیسی به انگلیسی
• hand tool containing a toothed wheel that can only move in one direction make something increase or decrease in segmented steps a ratchet is a wheel or bar with sloping teeth that is only able to turn in one direction because a piece of metal prevents the teeth from moving backwards.
پیشنهاد کاربران
This term is often used to describe someone or something that is vulgar, tacky, or of poor quality. It can also refer to someone who behaves in a scandalous or inappropriate manner. اغلب برای توصیف کسی یا چیزی که مبتذل، بی کلاس یا بی کیفیت است. ... [مشاهده متن کامل]
همچنین می تواند به شخصی اشاره کند که رفتاری رسوا یا نامناسب دارد. مثال؛ She showed up to the party wearing a ratchet outfit. In a discussion about celebrities, one might say, “Her behavior at the awards show was so ratchet. ” A person might use this term to describe a messy living space by saying, “My roommate’s room is so ratchet. ”
This term is often used to refer to a semi - automatic handgun, specifically one that is inexpensive and of low quality. The term “ratchet” is associated with a cheap or poorly made firearm. یک تفنگ دستی نیمه اتوماتیک، به ویژه تفنگی که ارزان و با کیفیت پایین است. ... [مشاهده متن کامل]
*************************************************************************************************** مثال؛ For example, a law enforcement officer might say, “We confiscated a ratchet during the drug bust. ” In a discussion about gun control, someone might argue, “We need stricter regulations to prevent criminals from obtaining ratchets. ” A gun enthusiast might comment, “I prefer high - quality firearms over ratchets. ”
یک مونث بی کلاس، بی شخصیت و بی تربیت و یا یک مونث بی قاعده و به شدت زناکار و فاحشه صفت گفته میشود 🔴 Calling someone ratchet has historically meant you think they have no class and lack a proper upbringing but they don’t know it ( e. g. , trashy ) . It was especially used for a woman considered promiscuous or trashy. ... [مشاهده متن کامل]
◀️ God bless the ratchets
Slang: آدم بی کلاس و بی فرهنگ دعوایی
A fixed situation
اسم Noun
تلفظ غلط برای کلمه wretched میتونه باشه به معنیه: بدبخت فلک زده
در کاربرد کوچه بازاری ( اسلنگ ) میتواند برای "عالی" یا "هیجان انگیز" بکار رود. - اما در صنعت به چرخ دنده ای گفته میشود که تنها در یک جهت میچرخد مانند آنچه در آچارهایی که به آچار جغجغه معروف هستند دیده میشود