rat off

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی: فرار کردن / در رفتن / جا زدن / ترک کردن ( به ویژه در شرایط سخت یا بحرانی )
🔹 مترادف ها: run off – bail – ditch – flee – desert – escape – back out
🔸 مثال ها:
Don’t rat off now—we need you. الان جا نزن—بهت نیاز داریم.
...
[مشاهده متن کامل]

He ratted off when things got tough. وقتی اوضاع سخت شد، در رفت.
The crew ratted off before the ship sank. خدمه قبل از غرق شدن کشتی فرار کردن.