rasp

/ˈræsp//rɑːsp/

معنی: سوهان، صدای سوهان، سوهان پهن، با صدای سوهان گوش را ازردن، سوهان زدن، تراش دادن
معانی دیگر: صدای خشن و گوشخراش (مثل صدای سوهان)، خرت خرت، قر قر، قارت قارت، چوب سایی کردن، خراشاندن، ساییدن، (گوش یا اعصاب و غیره) آزردن، با صدای گوشخراش گفتن، صدای خشن درآوردن، خرت خرت کردن، سوهان چوب، سوهان دانه دار، چوب ساب (به سوهان معمولی که شیارهای موازی دارد می گویند: file)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rasps, rasping, rasped
(1) تعریف: to rub with a rough surface or instrument such as a coarse file; scrape; abrade.
مترادف: abrade, scrape
مشابه: excoriate, file, grate, grind, grit, pumice, rub, sand, scour, scratch

(2) تعریف: to irritate or annoy; grate upon.
مترادف: annoy, bug, gall, grate, irk, irritate, nettle, peeve, rankle, rile, vex
مشابه: afflict, aggravate, bother, exacerbate, nag, perturb, plague, ruffle

(3) تعریف: to utter with a rough, grating sound.
مشابه: croak, grate, screech, shrill, squawk, squeak
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to rub harshly against a surface; scrape; grate.
مترادف: abrade, grate, scrape
مشابه: chafe, grind, rub, scratch

(2) تعریف: to make a grating sound.
مترادف: grate
مشابه: bray, creak, croak, grit, scrape, screech, shrill, squawk, stridulate
اسم ( noun )
مشتقات: raspingly (adv.), rasper (n.)
(1) تعریف: a coarse file with conical teeth.
مشابه: file

(2) تعریف: the act of rasping, esp. the act of scraping wood with a coarse file.
مترادف: filing, scrape
مشابه: abrasion, gnash, grind, scratch

(3) تعریف: a rough, grating sound.
مترادف: grating, scrape, scratch
مشابه: creak, croak, grind, screech, squawk, squeak, stridulation

جمله های نمونه

1. rasp off any rough spots
ناصافی ها را سوهان بزن.

2. the rasp of the frogs in the pond
صدای قرقر وزغ ها در برکه

3. to rasp out a speech
با صدای خشن نطق کردن

4. some sounds rasp the ear
برخی صداها گوشخراش هستند.

5. He wanted to rasp the surface smooth.
[ترجمه گوگل]او می خواست سطح را صاف کند
[ترجمه ترگمان]او می خواست به آرامی سطح را آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We are going to rasp off the rough edges.
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم لبه های ناهموار را جدا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم در حال بررسی اوضاع و احوال پرسی باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was still laughing when he heard the rasp of Rennie's voice.
[ترجمه گوگل]وقتی صدای رنی را شنید هنوز داشت می خندید
[ترجمه ترگمان]هنوز داشت می خندید که صدای سوهان زدن صدای Rennie را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was the rasp of a bolt and the door suddenly opened.
[ترجمه گوگل]صدای پیچ و مهره ای شنیده شد و در ناگهان باز شد
[ترجمه ترگمان]صدای سوهان به گوش رسید و ناگهان در باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Except for the rasp of the crickets, it was very quiet.
[ترجمه گوگل]به جز صدای جیرجیرک، خیلی ساکت بود
[ترجمه ترگمان]به جز صدای سوهان جیرجیرک، خیلی ساکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sycorax would not reply except to rasp her curses.
[ترجمه گوگل]سایکوراکس جوابی نمی داد جز اینکه نفرینش کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس جواب نمی داد، مگر اینکه برای سوهان زدن او را سوهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Aeroplanes resound to the deafening rasp of anorak pen-pockets when passengers are told to fill in their landing cards.
[ترجمه گوگل]وقتی به مسافران گفته می شود کارت فرود خود را پر کنند، هواپیماها با صدای کر کننده جیب های قلمی آنوراک طنین انداز می شوند
[ترجمه ترگمان]در حالی که به مسافران گفته می شود که کارت های فرود خود را پر کنند، صدای گوش خراش و گوش خراش در مورد صدای گوش خراش و گوش خراش of قطبی به گوش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even the screeching rasp of a police hover forcing its slow way upstream can scarcely cut the din.
[ترجمه گوگل]حتی صدای جیغ جیغ پلیسی که به سرعت به سمت بالا حرکت می کند، به سختی می تواند غوغا را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]حتی صدای گوش خراش آن صدای گوش خراش پلیس در هوا شناور بود که به سختی می توانست آن صدا را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was something in his voice, a little rasp of feeling, that touched me.
[ترجمه گوگل]چیزی در صدایش بود، کمی تند احساس، که مرا تحت تأثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]چیزی در صدایش بود، یک ذره احساس به من دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Open up - watch the hard rasp as the key slides into the lock - and step inside.
[ترجمه گوگل]در را باز کنید - هنگامی که کلید به داخل قفل می لغزد، سوهان سخت را تماشا کنید - و داخل شوید
[ترجمه ترگمان]وقتی که کلید به داخل قفل می لغزد و وارد آن می شود، صدای آزار دهنده و آزار دهنده را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوهان (اسم)
file, rubber, rasp

صدای سوهان (اسم)
rasp

سوهان پهن (اسم)
rasp

با صدای سوهان گوش را ازردن (فعل)
rasp

سوهان زدن (فعل)
file, polish, rasp

تراش دادن (فعل)
cut, lathe, rasp

تخصصی

[عمران و معماری] چوبسای - سوهان
[نفت] سوهان مانده ساب

انگلیسی به انگلیسی

• file, flat tool with an abrasive surface; act of scraping, act of scouring, abrasion
scrape, abrade, scour
to rasp means to make a harsh unpleasant sound. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. ...the rasp of sandpaper on wood.

پیشنهاد کاربران

a tool with a rough blade, used for shaping wood or metal
ابزاری با تیغه ناصاف و زبر که برای شکل دادن به چوب یا فلز استفاده می شود
سوهان
rasprasp
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/rasp
پروتکل طبقه بندی ارزیابی خطر ( Risk Assessment Stratification Protocol )
صدای خرخر
صدای نفس نفس زدن
صدای خش خش

بپرس