rarity

/ˈrerəti//ˈreərɪti/

معنی: تحفه، کمی، کمیابی، ندرت، نایابی، چیز کمیاب، نادره
معانی دیگر: نادر بودن، دیریابی، تنگیابی، هر چیز پر قیمت ( به خاطر کمیابی)، تانسوخ، چیز نادر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: rarities
(1) تعریف: something that is rare or unusual.
مشابه: exotic, odd, scarcity

(2) تعریف: the condition or quality of being rare.

(3) تعریف: extraordinary excellence.

(4) تعریف: thinness.

- the rarity of the air at high elevations
[ترجمه گوگل] نادر بودن هوا در ارتفاعات بالا
[ترجمه ترگمان] نادر بودن هوا در ارتفاعات بلند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. snow is a rarity here
در اینجا برف نادر است.

2. fresh fruit was a rarity in army messes
در ناهارخانه های ارتشی میوه ی تازه نادر بود.

3. in this region earthquakes happen with extreme rarity
در این سرزمین زلزله بسیار به ندرت رخ می دهد.

4. Sontag has always been that rarity, a glamorous intellectual.
[ترجمه گوگل]سونتاگ همیشه از آن نادر بودن، یک روشنفکر پر زرق و برق بوده است
[ترجمه ترگمان]Sontag همیشه این نادر بودن، یک روشنفکر فریبنده بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Visitors were a rarity in the village.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان در روستا چیز کمیاب بودند
[ترجمه ترگمان]بازدید کنندگان در روستا بندرت اتفاق می افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rain is a rarity in the desert.
[ترجمه گوگل]باران در بیابان نادر است
[ترجمه ترگمان]باران در صحرا بندرت اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Such stamps are expensive because of their rarity.
[ترجمه گوگل]چنین تمبرهایی به دلیل کمیاب بودنشان گران هستند
[ترجمه ترگمان]این تمبر به خاطر کمیابی آن ها گران قیمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was a real prize due to its rarity and good condition.
[ترجمه گوگل]به دلیل کمیاب بودن و شرایط خوبش یک جایزه واقعی بود
[ترجمه ترگمان]این یک جایزه واقعی به خاطر نادر بودن و شرایط خوب آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These stamps have great rarity value.
[ترجمه گوگل]این تمبرها ارزش کمیاب بالایی دارند
[ترجمه ترگمان]این تمبرهای ارزش کمیابی زیادی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Prices range from £5-£90, depending on the rarity of the year and the number of collectors within that market.
[ترجمه گوگل]بسته به نادر بودن سال و تعداد کلکسیونرها در آن بازار، قیمت ها از 5 تا 90 پوند متغیر است
[ترجمه ترگمان]قیمت از ۵ تا ۹۰ پوند، بسته به نادر بودن سال و تعداد جمع کنندگان در آن بازار، متغیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Among wild creatures rarity is a relative condition, not always determined on the basis of actual numbers.
[ترجمه گوگل]در میان موجودات وحشی نادر بودن یک وضعیت نسبی است که همیشه بر اساس تعداد واقعی تعیین نمی شود
[ترجمه ترگمان]در بین موجودات وحشی نادر بودن یک وضعیت نسبی است و همیشه براساس اعداد حقیقی تعیین نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It had central heating, a rarity in the experience of people like us who depended on open coal fires.
[ترجمه گوگل]گرمایش مرکزی داشت که در تجربه افرادی مثل ما که به آتش‌های باز زغال سنگ وابسته بودند، نادر بود
[ترجمه ترگمان]گرمایش مرکزی بود، نادر بودن در تجربه افرادی مانند ما که به سوختن زغال سنگ وابسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Avoid detached signatures, unless they are of extreme rarity and unimpeachable authenticity.
[ترجمه گوگل]از امضاهای جدا شده خودداری کنید، مگر اینکه از اعتبار بسیار کمیاب و غیرقابل اعتراض برخوردار باشند
[ترجمه ترگمان]از امضاهای مجزا اجتناب کنید، مگر اینکه نادر بودن و اعتبار unimpeachable باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Although technical monopoly may be a rarity, as already noted markets are commonly dominated by a small number of large producers.
[ترجمه گوگل]اگرچه انحصار فنی ممکن است نادر باشد، همانطور که قبلاً اشاره شد بازارها معمولاً تحت تسلط تعداد کمی از تولیدکنندگان بزرگ هستند
[ترجمه ترگمان]اگرچه انحصار فنی ممکن است نادر باشد، همانطور که قبلا اشاره شد، بازارها معمولا توسط تعداد کمی از تولید کنندگان بزرگ تحت سلطه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحفه (اسم)
present, curio, rarity, trove

کمی (اسم)
deficiency, exiguity, piece, peep, rarity, extenuation, paucity, insignificance, insufficiency, insignificancy, infrequency, insufficience, soupcon

کمیابی (اسم)
poverty, rarity, famine, paucity, scarcity, infrequency

ندرت (اسم)
rarity

نایابی (اسم)
rarity

چیز کمیاب (اسم)
rarity

نادره (اسم)
rarity

انگلیسی به انگلیسی

• uncommonness, unusualness, rareness, scarceness; something which is unusual, uncommon item
a rarity is something that is interesting or valuable because it is so unusual.
the rarity of something is the fact that it is very uncommon.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : rarity / rareness
✅️ صفت ( adjective ) : rare
✅️ قید ( adverb ) : rarely
قلّت
شاذّ بودن
نادر بودن
rarity ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: کمیابی
تعریف: فراوانی اندک یک گونه و بنابراین آسیب پذیری آن در برابر خطر انقراض
کمیاب ، نایاب ، نادر بودن ، گران ، کمیابی
غیرمعمول، نادر، به ندرت یافت شدن
1. چیز نادر یا کمیاب
2. هر چیز پر قیمت ( به خاطر کمیابی )
3. کمیابی

بپرس