rarely

/ˈrerli//ˈreəli/

معنی: بندرت، ندرتا
معانی دیگر: به ندرت، گهگاه، کم، به طور زیبا یا عالی، به طور کم نظیر، کم سان، استثنایی، کمتر، ندرت، استثنائی، بطورفوق العاده، با مهارت کمیاب

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: infrequently; seldom.
مترادف: infrequently, seldom
متضاد: often
مشابه: little, occasionally, uncommonly

(2) تعریف: in an exceptional degree; unusually.
مترادف: exceptionally, uncommonly, unusually

(3) تعریف: uncommonly well; excellently.
مترادف: exceptionally
مشابه: uncommonly

جمله های نمونه

1. earthquakes rarely happen in that country
در آن کشور زلزله بندرت روی می دهد.

2. he rarely goes out of the house
او به ندرت از خانه بیرون می رود.

3. i rarely listen to the news
من به ندرت به خبرها گوش می دهم.

4. discipline without love rarely straightens out anyone
انضباط بدون محبت به ندرت کسی را اصلاح می کند.

5. i see him rarely anymore
دیگر خیلی کم او را می بینم.

6. an easygoing man who is rarely stirred to anger
مرد آرامی که کمتر به خشم می آید

7. she played the piano so rarely that everyone was filled with admiration
او چنان عالی پیانو زد که همه غرق تحسین شدند.

8. He rarely does anything more strenuous than changing the channels on the television.
[ترجمه گوگل]او به ندرت کاری سخت تر از تغییر کانال های تلویزیون انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او به ندرت کاری بیش از تغییر کانال ها روی تلویزیون انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She is old and rarely goes out.
[ترجمه F.N] اون پیر است و به ندرت بیرون می رود.
|
[ترجمه گوگل]او پیر است و به ندرت بیرون می رود
[ترجمه ترگمان]او پیر است و به ندرت از خانه بیرون می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Only rarely will she indulge in a glass of wine.
[ترجمه گوگل]فقط به ندرت او یک لیوان شراب افراط می کند
[ترجمه ترگمان]فقط به ندرت در یک لیوان شراب حاضر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was rarely astir later than o'clock.
[ترجمه گوگل]او به ندرت دیرتر از ساعت متلاطم می شد
[ترجمه ترگمان]به ندرت دیرتر از ساعت دو بیدار می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One can habituate oneself to living alone, though rarely with any pleasure.
[ترجمه گوگل]فرد می تواند خود را به زندگی تنها عادت دهد، هرچند به ندرت با لذت
[ترجمه ترگمان]می توان گفت که در زندگی تنها زندگی می کند، هر چند که بندرت اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a society in which homosexuality is rarely avowed.
[ترجمه گوگل]این جامعه ای است که در آن همجنس گرایی به ندرت اعلام می شود
[ترجمه ترگمان]این جامعه ای است که در آن همجنس گرایی به ندرت دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rarely, if ever, does he sidestep a question.
[ترجمه گوگل]به ندرت، و یا هرگز، از یک سوال چشم پوشی می کند
[ترجمه ترگمان]به ندرت، اگر تا به حال، صرف نظر از یک سوال، صرف نظر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Teenagers and their parents rarely agree.
[ترجمه گوگل]نوجوانان و والدین آنها به ندرت موافق هستند
[ترجمه ترگمان]نوجوانان و والدینشان به ندرت موافق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Rarely have I seen such a scene.
[ترجمه گوگل]کمتر چنین صحنه ای را دیده ام
[ترجمه ترگمان]به ندرت چنین منظره ای را دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Prosecution for a first minor offence rarely leads to imprisonment.
[ترجمه گوگل]پیگرد قانونی برای اولین جرم جزئی به ندرت منجر به حبس می شود
[ترجمه ترگمان]تعقیب قانونی برای اولین جرم کوچک به ندرت منجر به حبس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The most important parts, the flowers, rarely fossilise.
[ترجمه گوگل]مهم ترین قسمت ها، گل ها، به ندرت فسیل می شوند
[ترجمه ترگمان]مهم ترین بخش ها، گل ها، به ندرت اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Industry rarely thrives under government control.
[ترجمه گوگل]صنعت به ندرت تحت کنترل دولت رشد می کند
[ترجمه ترگمان]صنعت به ندرت تحت کنترل دولت رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بندرت (قید)
sometimes, rarely, seldom

ندرتا (قید)
rarely, seldom, scarcely

انگلیسی به انگلیسی

• infrequently, not often, seldom
rarely means not very often.

پیشنهاد کاربران

ترجمه ی دوستان همگی درست بود .
فقط آرمیتا جان ، اصطلاح را اشتباه نوشته ای. فرم درست این است :
Once in a blue moon
خیلی هم اصطلاح پر مصرفی است ، حتما یاد بگیرید.
یعنی خیلی بندرت ، سال تاسال اتفاق می افتد.
...
[مشاهده متن کامل]

We go sightseeing once in a blue moon
سال تا سال هم نمی شود که ما برویم گشت و گذار.

به ندرت، کمتر
مثال: He rarely goes to the movies.
او به ندرت به سینما می رود.
به ندرت، گهگاه
درصد قیدهای تکرار:
NEVER: 0%
HARDLY EVER: 10%
RARELY: 20%
SELDOM: 30%
OCCASIONALLY: 40%
SOMETIMES: 50%
OFTEN: 60%
FREQUENTLY: 70%
GENERALLY: 80%
USUALLY: 90%
ALWAYS: 100%
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : rarity / rareness
✅️ صفت ( adjective ) : rare
✅️ قید ( adverb ) : rarely
خیلی کم
گاهی
به ندرت
احتمالش ۵درصده
rarely ( adv ) = infrequently ( adv )
به معناهای: به ندرت، خیلی کم، هر از گاه، به طور غیر معمول
بندرت استثنایی کم تر

به ندرت
گاهی
خیلی کم
دارای احتمال کم
اینجوری هم میگن rarely رو👈once in a moon
به ندرت ( تقریباً 20٪ مواقع )
5 درصد مواقع
بندرت ،
چندان
A generation ago, however, the absurdity of such an idea was
rarely disputed on either side of the Atlantic
گهگداری
خیلی خیلی کم 5%
به ندرت احتمالش 10درصده

خیلی کم
به ندرت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس