rarefy

/ˈrerəfaɪ//ˈreərɪfaɪ/

معنی: تصفیه کردن، رقیق کردن
معانی دیگر: (به ویژه هوا) رقیق کردن یا شدن، کم چگالی کردن یا شدن، کم تراکم کردن یا شدن، مهذب کردن، والا کردن، عالی کردن، rarify رقیق کردن، منبسط کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rarefies, rarefying, rarefied
(1) تعریف: to make purer; refine.
مترادف: clarify, clear, fine, purge, purify, refine
مشابه: clean, filter, rectify, sanitize, sterilize

(2) تعریف: to make rarer or less dense.
مترادف: attenuate, thin
مشابه: dilute, diminish, reduce, sublimate, weaken

- The air is rarefied at this high altitude.
[ترجمه منصور پورامینی] در این ارتفاع زیاد ( بلندا ) هوا خیلی رقیق است
|
[ترجمه گوگل] هوا در این ارتفاع بالا کمیاب است
[ترجمه ترگمان] هوا در این ارتفاع بالا خفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to become purer.
مترادف: clear, purge, purify

(2) تعریف: to become thin or less dense.
مترادف: attenuate, thin
مشابه: dilute, diminish, weaken

جمله های نمونه

1. Everyone ought to rarefy his spiritual life.
[ترجمه منصور پورامینی] بر هر کس لازم است که زندگی روحانی خود را بهبود بخشد. ( متعالی نماید )
|
[ترجمه گوگل]هر کس باید زندگی معنوی خود را کمیاب کند
[ترجمه ترگمان]همه باید از زندگی معنوی او پیروی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Climbers may experience difficulty breathing in the rarefied air at high altitudes.
[ترجمه منصور پورامینی] ارتفاعات بلند ممکن است کوهنوردان را دچار سختی تنفس نماید
|
[ترجمه ساراه پاتر] کوهنوردان ممکن است دچار سختی تنفس در هوای رقیق ارتفاعات بلند شوند
|
[ترجمه گوگل]کوهنوردان ممکن است در هوای کمیاب در ارتفاعات بالا دچار مشکل در تنفس شوند
[ترجمه ترگمان]climbers ممکن است مشکل تنفس در هوای رقیق در ارتفاعات بالا را تجربه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The air rarefies at the top of the mountain.
[ترجمه ساراه پاتر] هوا دربالای کوه رقیق میشود ( کم تراکم میشود )
|
[ترجمه گوگل]هوا در بالای کوه نادر است
[ترجمه ترگمان]هوا در بالای کوه حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is important for the state's future administrators to get out of the rarefied air of the capital.
[ترجمه گوگل]برای مدیران آینده ایالت مهم است که از هوای نادر پایتخت خارج شوند
[ترجمه ترگمان]برای مدیران آینده دولت مهم است که از هوای رقیق پایتخت خارج شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Not many of those present had first-hand knowledge of such rarefied accommodation, but they took his meaning.
[ترجمه گوگل]بسیاری از حاضران از چنین اقامتگاه کمیاب آگاهی دست اولی نداشتند، اما معنای او را درک کردند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد حاضر دانش دست اولی از این مسکن رقیق داشتند، اما معنای او را می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Increasingly, retailers and manufacturers are questioning whether Gore can continue to thrive at such rarefied levels.
[ترجمه گوگل]به طور فزاینده‌ای، خرده‌فروشان و تولیدکنندگان این سوال را مطرح می‌کنند که آیا گور می‌تواند در چنین سطوح نادری به رشد خود ادامه دهد یا خیر
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، خرده فروشان و تولید کنندگان می پرسند که آیا گور می تواند در چنین سطوح بالایی رشد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You might take tea in the rarefied surroundings of Eickhof, a cafe of quite overwhelming temptation for cake-lovers.
[ترجمه گوگل]ممکن است در محیط کمیاب ایخوف، چای بنوشید، کافه‌ای که برای دوستداران کیک وسوسه بسیار زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]ممکن است در محیط لطیف Eickhof، یک کافه پر از وسوسه کننده برای عشاق، صرف کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A modular structure would also have the advantage of helping to avoid too rarefied an approach.
[ترجمه گوگل]یک ساختار مدولار همچنین این مزیت را دارد که به جلوگیری از رویکرد بسیار نادر کمک می کند
[ترجمه ترگمان]یک ساختار پیمانه ای نیز از این مزیت برخوردار است که به اجتناب از نزدیک شدن بیش از حد نزدیک شدن یک رویکرد کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What magic did these brothers possess that had catapulted them into the rarefied atmosphere of the multi-billionaires.
[ترجمه گوگل]این برادران چه جادویی داشتند که آنها را وارد فضای کمیاب مولتی میلیاردرها کرده بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که این برادرها می کردند این بود که آن ها را به محیط حساس چند میلیاردر انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The program helped talented people develop the rarefied skills of a Disney animator, and it became a fixture of the studio.
[ترجمه گوگل]این برنامه به افراد با استعداد کمک کرد تا مهارت های کمیاب یک انیماتور دیزنی را توسعه دهند و به یکی از وسایل ثابت استودیو تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]این برنامه به افراد مستعد کمک کرد تا مهارت های rarefied یک انیمیشن دیزنی را توسعه دهند، و این برنامه تبدیل به یک نمایش در استودیو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Upward-moving atmospheric waves could greatly heat a rarefied atmosphere.
[ترجمه گوگل]امواج جوی که به سمت بالا حرکت می کنند می توانند اتمسفر کمیاب را تا حد زیادی گرم کنند
[ترجمه ترگمان]امواج جوی در حال حرکت رو به بالا می تواند به شدت یک جو رقیق را گرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even in the rarefied world of foreign correspondents, Simon is a standout.
[ترجمه گوگل]حتی در دنیای کمیاب خبرنگاران خارجی، سایمون یک فرد برجسته است
[ترجمه ترگمان]حتی در دنیای لطیف خبرنگاران خارجی، سایمون یک بازیکن برجسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So it's still in rarefied air, the Mercedes V12 S-class being the only saloon to come close.
[ترجمه گوگل]بنابراین هنوز در هوای کمیاب است، مرسدس V12 کلاس S تنها سالنی است که نزدیک می شود
[ترجمه ترگمان]پس هنوز در هوای لطیف است که تنها میخانه است که نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nor are the problems confined to the rarefied atmosphere of corporate boardrooms.
[ترجمه گوگل]همچنین مشکلات به فضای نادر اتاق های هیئت مدیره شرکت ها محدود نمی شود
[ترجمه ترگمان]مشکلات محدود به فضای رقیق of شرکت نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصفیه کردن (فعل)
settle, clean, purify, cleanse, accord, refine, clean up, filter, purge, establish, administer, administrate, rarefy, sublimate, filtrate

رقیق کردن (فعل)
attenuate, thin, dilute, extenuate, rarefy, rarify, subtilize

تخصصی

[نساجی] رقیق کردن - رقیق شده - کم کردن فشار - کم شده فشار

انگلیسی به انگلیسی

• thin out, make less dense; refine, purify

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : rarefy
✅️ اسم ( noun ) : rarefaction
✅️ صفت ( adjective ) : rarefied
✅️ قید ( adverb ) : _
به دور از زندگی روزمره و نگرانی های جامعه
Rarefied scholary pursuit
هوا از حد معمول کم اکسیژن تر شدن
فهمیدن یا تجربه کردن توسط افراد کمی که علمی را به اشتراک میگذارند. . .

بپرس