rapture

/ˈræpt͡ʃər//ˈræpt͡ʃə/

معنی: ربایش، حیرت، جذبه، شور، خلسه، شعف و خلسه روحانی، حالت جذب و انجذاب، وجد روحانی، از خود بیخودی، بوجد اوردن، از خود بیخود کردن
معانی دیگر: (در اثر عشق یا شادی یا ایمان) از خود بیخودی، مسحوری، شیدایی، (نادر) در خلسه فرو بردن، مسحور کردن، شیدا کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: rapturous (adj.), rapturously (adv.)
(1) تعریف: extreme joy; ecstasy; bliss.
مترادف: bliss, ecstasy, joy
مشابه: heaven, jubilee

(2) تعریف: (often pl.) an expression of delight or ecstasy.

جمله های نمونه

1. the rapture of a devout man
خلسه ی یک مرد پارسا

2. the rapture
(مسیحیت - اغلب با r بزرگ) عروج

3. the alliance between religious and aesthetic rapture
قرابت میان خلسه ی دینی و خلسه ی هنری

4. robert was looking at his fiancee with rapture
روبرت با شیدایی به نامزدش نگاه می کرد.

5. Never before had she known such rapture.
[ترجمه شان] آن زن هیچگاه پیشتر، چنین شور و شیدایی رانشناخته بود.
|
[ترجمه گوگل]او هرگز پیش از این چنین هیجانی را ندیده بود
[ترجمه ترگمان]تا به حال هرگز چنین شور و شوق ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The children gazed at her in rapture.
[ترجمه گوگل]بچه ها با هیجان به او خیره شدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها با شور و شوق به او نگاه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The boys gazed up at him in rapture.
[ترجمه گوگل]پسرها با هیجان به او خیره شدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها با شور و شوق به او نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Charles listened with rapture to her singing.
[ترجمه گوگل]چارلز با هیجان به آواز او گوش داد
[ترجمه ترگمان]شارل با شور و شوق به آواز خواندن گوش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The film was shown to gasps of rapture at the Democratic Convention.
[ترجمه Edris nozari] فیلم نفس بریده از وجد در کنوانسیون دمکراتها نمایش داده شد.
|
[ترجمه گوگل]این فیلم در کنوانسیون دموکرات‌ها با حالت غم‌انگیز نمایش داده شد
[ترجمه ترگمان]فیلم به شدت از وجد و شعف در مجمع حزب دموکرات نشان داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She tried to hold on to the heady rapture that was sweeping her along like a river in flood.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد به هیجانی که مانند رودخانه ای در سیل او را فرا گرفته بود، نگه دارد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد آن شور و شور و شوق را که مثل رودخانه ای در سیل در حال گردش بود حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With rapture and relief he elides with the larger unit, the glowing mass.
[ترجمه Edris nozari] با لذت و تسکین او ادغام میشود با واحد بزرگتر این توده ی درخشان.
|
[ترجمه گوگل]با لذت و تسکین او با واحد بزرگتر، توده درخشان کنار می رود
[ترجمه ترگمان]با سرمستی و آرامش، با آن واحد بزرگ تر که توده درخشان آن را تشکیل می داد، از خود بی خود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Never had he known such rapture.
[ترجمه گوگل]او هرگز چنین هیجانی را ندیده بود
[ترجمه ترگمان]هرگز چنین شور و شوق ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By contrast, John Prescott was received with rapture.
[ترجمه گوگل]در مقابل، جان پرسکات با خوشحالی پذیرفته شد
[ترجمه ترگمان]در مقابل، جان پرسکات با شور و شعف پذیرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I prefer the throwaway disco rapture offered by Rozalla.
[ترجمه گوگل]من لذت دیسکوی دور ریختنی ارائه شده توسط Rozalla را ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان]من لذت disco را که توسط Rozalla پیشنهاد شده را ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I greet those with modified rapture.
[ترجمه گوگل]من به آنهایی که خرسندی اصلاح شده دارند سلام می کنم
[ترجمه ترگمان]با شور و شوق modified به آن ها خوشامد می گویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ربایش (اسم)
snatch, grab, abduction, kidnapping, abstraction, rapine, rapture, seizure, ravishment

حیرت (اسم)
bewilderment, admiration, enthusiasm, wonder, surprise, amazement, wonderment, perplexity, astonishment, consternation, delight, rapture, puzzlement, quandary

جذبه (اسم)
fascination, appeal, rapture, magnetism

شور (اسم)
deliberation, emotion, excitement, frenzy, passion, rapture, sensation, craze, phrensy

خلسه (اسم)
contemplation, ecstasy, rapture

شعف و خلسه روحانی (اسم)
rapture

حالت جذب و انجذاب (اسم)
rapture

وجد روحانی (اسم)
rapture

از خود بیخودی (اسم)
trance, rapture, ravishment

بوجد اوردن (فعل)
rapture

از خود بیخود کردن (فعل)
entrance, rapture, infatuate

انگلیسی به انگلیسی

• ecstasy, bliss, extreme joy; state of being carried away with emotion; belief that at the end of the age both living and dead christians will be caught up to heaven to be with god (christianity)
rapture is an overpowering feeling of delight; a literary word.

پیشنهاد کاربران

پرویز پارسافر
َApril 27, 2024
RAPTURE
بردن مؤمنین ( مسیحی ) به بهشت پس از ظهور دوم مسیح
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enrapture
✅️ اسم ( noun ) : rapture
✅️ صفت ( adjective ) : rapturous / enraptured
✅️ قید ( adverb ) : rapturously
ترکیدن
پاره شدن
وجد - شعف - لذت شدید - شیدایی
extreme happiness and delight in something
noun
literary formal :
🔴 a state or feeling of great happiness, pleasure, or love
[noncount]
◀️We listened with rapture as the orchestra played.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️a smile of rapture
He listened to the wind in the trees, his eyes closed in◀️ rapture.
[count] — usually plural
◀️
This dessert will send people who like chocolate into raptures. [=this dessert will be loved by people who like chocolate]
◀️Critics went into raptures over her performance

بپرس