rapidity

/rəˈpɪdəti//rəˈpɪdɪti/

معنی: سرعت، تندی
معانی دیگر: سرعت، تندی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a state or quality characterized by quickness.
مشابه: clip, velocity

جمله های نمونه

1. The styles change with bewildering rapidity.
[ترجمه گوگل]سبک ها با سرعتی گیج کننده تغییر می کنند
[ترجمه ترگمان]رنگ ها با سرعت گیج کننده ای تغییر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their debts mounted with alarming rapidity.
[ترجمه گوگل]بدهی های آنها با سرعت نگران کننده ای افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]بدهی های آن ها با سرعت وحشتناکی بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The disease is spreading with alarming rapidity.
[ترجمه گوگل]این بیماری با سرعتی نگران کننده در حال گسترش است
[ترجمه ترگمان]بیماری با سرعتی نگران کننده پخش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The film shows the rapidity of the changes in this area of medicine.
[ترجمه گوگل]این فیلم سرعت تغییرات در این حوزه پزشکی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این فیلم سرعت تغییرات در این حوزه پزشکی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The water rushed through the holes with great rapidity.
[ترجمه گوگل]آب با سرعت زیادی از سوراخ ها عبور کرد
[ترجمه ترگمان]آب با سرعت زیادی از سوراخ بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The rapidity with which El precipitado moves from scene to scene makes it a very fast moving drama.
[ترجمه گوگل]سرعت حرکت El precipitado از صحنه ای به صحنه دیگر آن را تبدیل به یک درام متحرک بسیار سریع می کند
[ترجمه ترگمان]سرعتی که آل precipitado از صحنه به صحنه حرکت می کند، آن را به یک نمایش بسیار سریع تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dizzy rapidity of changes in the ministry was matched only by the accelerating deficit.
[ترجمه گوگل]سرعت سرگیجه‌آور تغییرات در وزارتخانه تنها با کسری فزاینده مطابقت داشت
[ترجمه ترگمان]سرعت سرسام آوری در وزارت فقط با کسری شتاب زده تطبیق داده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Despite the rapidity with which a dooryard became the woods again, there was still something of a south-facing clearing there.
[ترجمه گوگل]علیرغم سرعتی که یک حیاط دوباره به جنگل تبدیل شد، هنوز هم چیزی شبیه به سمت جنوب در آنجا وجود داشت
[ترجمه ترگمان]با وجود سرعتی که در حیاط در حیاط وجود داشت، هنوز چیزی از یک محوطه جنوب به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His rapidity in establishing inter - personal relations tends to be matched by the superficiality of such relations.
[ترجمه گوگل]سرعت او در برقراری روابط بین فردی با سطحی بودن چنین روابطی مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]rapidity در برقراری روابط بین فردی معمولا با سطحی بودن این روابط تطبیق داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The main amplifier demands a high rapidity in AGC.
[ترجمه گوگل]تقویت کننده اصلی نیاز به سرعت بالایی در AGC دارد
[ترجمه ترگمان]تقویت کننده اصلی نیازمند سرعت بالا در AGC است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Retiming, which can optimize the rapidity, area and functional extravagance through moving the sequential elements and change the number of sequential elements.
[ترجمه گوگل]زمان بندی مجدد، که می تواند سرعت، مساحت و زیاده روی عملکردی را از طریق جابجایی عناصر متوالی و تغییر تعداد عناصر متوالی بهینه کند
[ترجمه ترگمان]Retiming که می تواند سرعت، مساحت و extravagance کارکردی را از طریق حرکت عناصر متوالی و تغییر تعداد عناصر متوالی بهینه سازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And the parrot would say, with great rapidity ,'Pieces of eight!
[ترجمه گوگل]و طوطی با سرعت زیاد می گفت: "تکه های هشت!
[ترجمه ترگمان]طوطی با شتاب بسیار آهسته گفت: سکه هشت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lightness, rapidity, nimbleness, grace and apparel all to theThe emeraldthethe topaz gleam upon its dress.
[ترجمه گوگل]سبکی، سرعت، چابکی، ظرافت و لباس همگی برای زمرد که توپاز بر لباسش می درخشد
[ترجمه ترگمان]سرعت و سرعت و سرعت و سرعت به سرعت تمام به سرعت تمام به سرعت برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With the rapidity of population aging process, gerontology is becoming a science urgently needed in China.
[ترجمه گوگل]با سرعت روند پیری جمعیت، پیری شناسی در حال تبدیل شدن به یک علم است که به شدت در چین مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]با سرعت فرآیند سالخوردگی جمعیت، gerontology در چین در حال تبدیل شدن به یک علم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Aminal and vegetable pests propagate with extreme rapidity.
[ترجمه گوگل]آفات آمینال و نباتی با سرعت بسیار زیاد تکثیر می شوند
[ترجمه ترگمان]آفات گیاهی و گیاهی با سرعت افراطی انتشار می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرعت (اسم)
acceleration, haste, speed, velocity, rapidity, rate, pace, expedition, celerity, promptitude, fastness, headway, speeding, quickness

تندی (اسم)
acceleration, speed, velocity, rapidity, pace, rigor, pungency, celerity, acerbity, fire, acrimony, violence, angularity, virulence, heat, impetuosity, petulance, choler, kick, petulancy, discourtesy, fastness, inflammability, tempest, ginger

تخصصی

[برق و الکترونیک] سرعت

انگلیسی به انگلیسی

• speediness, swiftness, quickness, quality of being fast

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : rapidity
✅️ صفت ( adjective ) : rapid
✅️ قید ( adverb ) : rapidly

بپرس