صفت ( adjective )
• (1) تعریف: happening in a brief time.
• مترادف: quick, sharp, swift
• متضاد: slow
• مشابه: fast, hasty, snappy, sudden
• مترادف: quick, sharp, swift
• متضاد: slow
• مشابه: fast, hasty, snappy, sudden
- Taking part in actual combat caused a rapid change in his ideas.
[ترجمه گوگل] شرکت در نبرد واقعی باعث تغییر سریع در افکار او شد
[ترجمه ترگمان] شرکت در نبرد واقعی تغییر سریعی در افکارش ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شرکت در نبرد واقعی تغییر سریعی در افکارش ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: moving or progressing swiftly.
• مترادف: fast, quick, speedy, swift
• متضاد: slow
• مشابه: express, fleet, rushing
• مترادف: fast, quick, speedy, swift
• متضاد: slow
• مشابه: express, fleet, rushing
- The rapid water in the middle of the stream is dangerous to swim in.
[ترجمه گوگل] آب تند وسط نهر برای شنا کردن خطرناک است
[ترجمه ترگمان] آب سریع در وسط رودخانه برای شنا کردن خطرناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آب سریع در وسط رودخانه برای شنا کردن خطرناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: marked by high speed.
• متضاد: slow
• مشابه: fast, hurried, quick, speedy
• متضاد: slow
• مشابه: fast, hurried, quick, speedy
- Her rapid speech is sometimes hard to understand.
[ترجمه گوگل] گفتار سریع او گاهی اوقات به سختی قابل درک است
[ترجمه ترگمان] سخنرانی سریع او گاهی به سختی قابل درک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سخنرانی سریع او گاهی به سختی قابل درک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm learning Spanish at a rapid pace now that I have native speakers to converse with.
[ترجمه گوگل] اکنون که زبان مادری برای مکالمه دارم، اسپانیایی را با سرعتی سریع یاد میگیرم
[ترجمه ترگمان] من در حال حاضر زبان اسپانیایی را با سرعتی سریع یاد می گیرم که گویشوران بومی برای صحبت کردن با آن ها دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من در حال حاضر زبان اسپانیایی را با سرعتی سریع یاد می گیرم که گویشوران بومی برای صحبت کردن با آن ها دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The city is expanding its rapid transit system.
[ترجمه گوگل] این شهر در حال گسترش سیستم حمل و نقل سریع خود است
[ترجمه ترگمان] این شهر در حال گسترش سیستم حمل و نقل سریع خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شهر در حال گسترش سیستم حمل و نقل سریع خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: rapidly (adv.), rapidness (n.)
مشتقات: rapidly (adv.), rapidness (n.)
• : تعریف: (usu. pl.) a fast-moving part of a river or stream.