ranter

/ˈræntər//ˈræntə/

معنی: یاوهگو
معانی دیگر: یاوه گو

جمله های نمونه

1. Get a few ranters together and they give you broth if you let them save your soul.
[ترجمه گوگل]چند تا رانتر با هم جمع کن و اگر بگذاری روحت را نجات بدهند به تو آبگوشت می دهند
[ترجمه ترگمان]اگر به آن ها اجازه بدی که جان تو را نجات دهند، چند تایی از آن ها را جمع و جور کن و به تو آبگوشت می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A ranter preaches there between the services - an excellent, fiery, Christian man, they say.
[ترجمه گوگل]آنها می گویند مردی عالی، آتشین و مسیحی در آنجا بین مراسم موعظه می کند
[ترجمه ترگمان]می گویند که در میان این سرویس ها، یک مرد مسیحی، آتشین، آتشین و مسیحی وعظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The voice of a "ranter"triumphantly consigning a Barnful of rustics to eternal damnation caused Tess to pause a moment in a doorway.
[ترجمه گوگل]صدای یک "خریدار" که پیروزمندانه یک Barnful از روستایی را به لعنت ابدی می‌فرستاد، باعث شد تس لحظه‌ای در درگاه مکث کند
[ترجمه ترگمان]صدای یک \" پیروزمندانه یک Barnful روستایی را به نفرین ابدی تبدیل کرد که تس یک لحظه در آستانه در مکث کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are no unnecessary dramas with him, he's not a ranter or a raver and that is what Newcastle needs, " he explained.
[ترجمه گوگل]او توضیح داد که هیچ درام غیرضروری با او وجود ندارد، او یک بدجنس یا هوس باز نیست و این چیزی است که نیوکاسل به آن نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]او توضیح داد: \" هیچ درام غیر ضروری با او وجود ندارد، او یک ranter یا a نیست و این همان چیزی است که Newcastle نیاز دارد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That sentence has been quoted again and again in support of the view that I am a bigoted, intolerant, closed-minded, intemperate ranter.
[ترجمه گوگل]این جمله بارها و بارها در حمایت از این دیدگاه نقل شده است که من فردی متعصب، بی‌تحمل، بسته‌بین، بداخلاق هستم
[ترجمه ترگمان]از این جمله بارها و بارها از این دیدگاه نقل شده است که من متعصب، متعصب، صریح و افراطی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mamy and papa said that this is a real De Ranter, cause all the De Ranter men sneeze in the sun in the sun, and three times in a row!
[ترجمه گوگل]مامی و بابا گفتند که این یک دی رانتر واقعی است، چرا که همه مردان دی رانتر زیر نور خورشید و سه بار پشت سر هم عطسه می کنند!
[ترجمه ترگمان]پا پا و پا پا گفتند که این یک De است، چون همه the Ranter خورشید در آفتاب عطسه می کنند و سه بار در یک ردیف!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یاوه گو (اسم)
prattler, prater, ranter

انگلیسی به انگلیسی

• one who speaks in an uncontrollable manner, one who speaks loudly and wildly

پیشنهاد کاربران

Here are 10 common English sentences using collocations with "rant",
- - -
1. "He went on a long rant about politics. "
Persian: او یک سخنرانی طولانی درباره سیاست ایراد کرد.
2. "She always rants about her boss. "
...
[مشاهده متن کامل]

Persian: او همیشه در مورد رئیسش غر میزند.
3. "Stop ranting and listen for once!"
Persian: بس کن و یک بار هم که شده گوش بده!
4. "His rant was full of anger. "
Persian: سخنان پرخاشگرانه اش پر از عصبانیت بود.
5. "I don’t want to hear another rant about traffic. "
Persian: نمی خواهم یک غر دیگر در مورد ترافیک بشنوم.
6. "He launched into a rant during the meeting. "
Persian: او وسط جلسه شروع به اعتراض کرد.
7. "Her social media rants are exhausting. "
Persian: پست های اعتراضی او در شبکه های اجتماعی خسته کننده است.
8. "He ranted for hours without stopping. "
Persian: او ساعتها بدون وقفه غر زد.
9. "That’s just another pointless rant. "
Persian: این فقط یک اعتراض بی معنی دیگر است.
10. "She ended her rant with a sigh. "
Persian: او حرفش را با یک آه به پایان رساند.
- - -
Key Collocations:
- Go on a rant ( شروع به اعتراض کردن )
- Rant about ( غر زدن درباره )
- Stop ranting ( بس کن / غر نزن )
- Pointless rant ( اعتراض بی فایده )
deepseek