فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: rants, ranting, ranted
• : تعریف: to speak or complain loudly and vehemently. • مترادف: declaim, harangue • مشابه: complain, pontificate, rage, storm, vociferate
- He's always ranting about politics, and I'm tired of hearing his complaints.
[ترجمه گوگل] او همیشه در مورد سیاست غرغر می کند و من از شنیدن گلایه های او خسته شده ام [ترجمه ترگمان] او همیشه در مورد سیاست وراجی می کند و من از شنیدن شکایات او خسته می شوم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter with great vehemence. • مترادف: harangue • مشابه: declaim
اسم ( noun )مشتقات: rantingly (adv.), ranter (n.)
• : تعریف: a very loud or vehement act of speaking, esp. in protest or complaint. • مترادف: harangue, tirade
- She launched into one of her angry rants about the cost of medical treatment.
[ترجمه گوگل] او یکی از نارضایتی های خشمگین خود را درباره هزینه های درمان پزشکی مطرح کرد [ترجمه ترگمان] او به یکی از rants خشمگین خود در مورد هزینه درمان پزشکی وارد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. As the boss began to rant, I stood up and went out.
[ترجمه گوگل]وقتی رئیس شروع به داد و بیداد کرد، من بلند شدم و بیرون رفتم [ترجمه ترگمان]وقتی رئیس شروع به وراجی کرد بلند شدم و بیرون رفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I don't rant and rave or throw tea cups.
[ترجمه گوگل]من فحاشی نمی کنم و هیاهو نمی کنم یا فنجان های چای پرت نمی کنم [ترجمه ترگمان]من وراجی نمی کنم و وراجی نمی کنم و فنجان چای را پرت نمی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. You can rant and rave at the fine, but you'll still have to pay it.
[ترجمه محدثه] شما میتوانید درباره جریمه یاوه سرایی کنید و جارو جنجال راه بیندازید اما هنوز باید آنرا پرداخت کنید
|
[ترجمه گوگل]شما می توانید در مورد جریمه غرغر کنید، اما همچنان باید آن را بپردازید [ترجمه ترگمان]تو می تونی همه چیز رو خراب کنی و همه چیز رو خراب کنی، اما بازم باید تاوانش رو بدی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The minister's speech descended into a rant against his political opponents.
[ترجمه گوگل]سخنان وزیر به یک ناهنجاری علیه مخالفان سیاسی وی منجر شد [ترجمه ترگمان]سخنرانی وزیر در برابر مخالفان سیاسی اش به چالش کشیده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Part I is a rant against organised religion.
[ترجمه گوگل]بخش اول یک ناسزا علیه مذهب سازمان یافته است [ترجمه ترگمان]بخشی از من یک rant علیه مذهب سازمان یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Spike couldn't rant against the Prime Mover.
[ترجمه گوگل]اسپایک نمی توانست علیه Prime Mover ناراضی باشد [ترجمه ترگمان]اسپایک نمی توانست علیه نخست وزیر rant کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We need to rant and rave against your military spending to justify ours.
[ترجمه گوگل]ما باید علیه هزینههای نظامی شما غر بزنیم تا هزینههای نظامی خود را توجیه کنیم [ترجمه ترگمان]ما باید در مقابل military که برای توجیه کار ما خرج می کنید، صحبت کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Coach Bill Oates does not rant and rave on the sideline.
[ترجمه گوگل]مربی بیل اوتس در کنارهها غر نمیزند و هیاهو نمیکند [ترجمه ترگمان]Coach اوتس rant rant و هذیان می گوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The disparaging rant I wrote contained no less than two spelling mistakes.
[ترجمه گوگل]شعار تحقیرآمیزی که نوشتم حاوی دو اشتباه املایی بود [ترجمه ترگمان]The disparaging که من نوشتم، حاوی دو اشتباه املایی نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She found herself wondering how long Matilda would rant against Guy, and another stray thought flashed through her mind.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که متعجب است که ماتیلدا تا کی علیه گای فریاد بزند، و فکر سرگردان دیگری در ذهنش جرقه زد [ترجمه ترگمان]در این فکر بود که مات یلدا تا چه مدتی درباره این یارو بحث می کند، و فکر دیگری به ذهنش خطور کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She did not rant or rave or otherwise make a spectacle of herself.
[ترجمه گوگل]او غرغر نمیکرد، هیاهو نمیکرد، یا از خودش نمایشی نمیساخت [ترجمه ترگمان]نه حرف می زد، نه وراجی می کرد، نه از خود بی خود شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There will be those who would rant and rave at the move, who will claim the Warriors made a huge mistake.
[ترجمه گوگل]کسانی خواهند بود که از این حرکت غر میزنند و هیاهو میکنند و ادعا میکنند که جنگجویان اشتباه بزرگی مرتکب شدهاند [ترجمه ترگمان]کسانی خواهند بود که در این حرکت با هیاهو و هیاهو به سر می برند، چه کسی ادعا می کند که جنگجویان اشتباه بزرگی مرتکب شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Ross Perot, who would rather rant about procedural reform than deal with policy substance, pushed it as his own idea.
[ترجمه گوگل]راس پرو، که ترجیح میدهد در مورد اصلاحات رویهای به جای پرداختن به محتوای سیاستها غر بزند، آن را به عنوان ایده خود مطرح کرد [ترجمه ترگمان]راس پروت، که ترجیح می دهد در مورد اصلاحات رویه ای کند تا معامله با مواد سیاسی، آن را به عنوان ایده خودش هل داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Wilson let him rant and clutched Pilade to her.
[ترجمه گوگل]ویلسون به او اجازه داد داد بزند و پیلاد را به او بچسباند [ترجمه ترگمان]ویل سن به او اجازه داد که حرفش را بزند و او را در آغوش بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Another rant: if I slop paint everywhere, I've got feelings.
[ترجمه گوگل]یک شعار دیگر: اگر همه جا را رنگ کنم، احساسی دارم [ترجمه ترگمان]یک rant دیگر: اگر من همه جا نقاشی کنم، احساسات دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• wild uncontrolled speech, loud violent utterance speak in an uncontrollable manner, talk loudly, speak wildly if someone rants, they talk in a loud, excited, and angry way.
پیشنهاد کاربران
✍ توضیح: To speak loudly and angrily, often without control 📢 🔍 مترادف: Rave ✅ مثال: He went on a rant about the poor service at the restaurant
فک زدن، زیاد حرف زدن
زیاده گویی ( معمولا با احساسات، شکایت یا صدای بلند همراه هست )
داد و قال کردن
to speak, write or shout in a loud, uncontrolled, or angry way, often saying confused or silly things صحبت کردن، نوشتن یا فریاد زدن با صدای بلند، کنترل نشده یا عصبانی، اغلب گفتن چیزهای گیج کننده یا احمقانه ... [مشاهده متن کامل]
He's always ranting ( on ) about the government. I get fed up with my mother ranting and raving ( about my clothes ) all the time. Mohn also ranted about President Joe Biden, federal officials, what he called "far - left woke mobs, " supporters of the Black Lives Matter movement and members of the LGBTQ community, the outlet reported. Synonyms; jabber/ disapproving rave