ranker

/ˈræŋkər//ˈræŋkə/

معنی: سرباز، افسر سربازی کرده، افسر ترفیع یافته، افسرصفی
معانی دیگر: سرباز وظیفه، سرباز زیر پرچم

جمله های نمونه

1. In every rank, great or small, 'Tis industry supports us all.
[ترجمه گوگل]در هر رتبه ای، بزرگ یا کوچک، صنعت تیس از همه ما حمایت می کند
[ترجمه ترگمان]در هر رتبه، بزرگ یا کوچک، این صنعت از همه ما پشتیبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Glory, honour, wealth, and rank, such things are nothing but shadows.
[ترجمه گوگل]جلال و شرف و مال و مقام، این گونه چیزها جز سایه نیست
[ترجمه ترگمان]افتخار، افتخار، ثروت و مقام، چنین چیزهایی جز سایه نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Money is a singular thing, It ranks with love as man's greatest source of joy. And with death as his greatest source of anxiety.
[ترجمه گوگل]پول یک چیز منحصر به فرد است، با عشق به عنوان بزرگترین منبع شادی انسان در رتبه بندی قرار می گیرد و با مرگ به عنوان بزرگترین منبع اضطراب او
[ترجمه ترگمان]پول چیز عجیبی است، با عشق به عنوان بزرگ ترین منبع شادمانی انسان محسوب می شود و با مرگ، به عنوان بزرگ ترین منبع اضطراب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They joined the ranks of the jobless.
[ترجمه گوگل]به صف بیکاران پیوستند
[ترجمه ترگمان]آن ها به صفوف بیکاران می پیوندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A captain in the navy ranks above a captain in the army.
[ترجمه گوگل]یک کاپیتان در نیروی دریایی بالاتر از یک کاپیتان در ارتش است
[ترجمه ترگمان]فرمانده نیروی دریایی از فرمانده ارتش در ارتش خدمت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has improved his ranking this season from 67th to 30th.
[ترجمه گوگل]او رتبه خود را در این فصل از رتبه 67 به 30 ارتقا داده است
[ترجمه ترگمان]او رده بندی خود را در این فصل از ۶۷ به ۳۰ ارتقا داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Promotion will mean that I'm immediately above him in rank.
[ترجمه گوگل]ارتقاء به این معنی است که من از نظر رتبه بلافاصله بالاتر از او هستم
[ترجمه ترگمان]Promotion به این معنی خواهد بود که من بلافاصله از او بالاتر هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was promoted to the rank of captain.
[ترجمه گوگل]او به درجه کاپیتانی ارتقا یافت
[ترجمه ترگمان]به درجه سروانی ارتقا یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He rose through the ranks to become a General.
[ترجمه گوگل]او درجات را طی کرد تا ژنرال شود
[ترجمه ترگمان]از صف خارج شد تا ژنرال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The party's rank and file are beginning to question the prime minister's choice of advisers.
[ترجمه گوگل]رتبه و پرونده حزب شروع به زیر سوال بردن انتخاب مشاوران نخست وزیر کرده است
[ترجمه ترگمان]موقعیت حزب و پرونده شروع به زیر سوال بردن انتخاب مشاور نخست وزیر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This move sowed dissension within the party ranks.
[ترجمه گوگل]این حرکت باعث ایجاد اختلاف در صفوف حزب شد
[ترجمه ترگمان]این حرکت در صف افراد ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He rose through the ranks to become managing director.
[ترجمه گوگل]او درجات بالا را طی کرد تا مدیر عامل شود
[ترجمه ترگمان]او از میان صفوف بلند شد تا رئیس اداره شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I rank her achievement very highly.
[ترجمه گوگل]من موفقیت او را بسیار عالی رتبه بندی می کنم
[ترجمه ترگمان]من موفقیت او را خیلی مهم می دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was widespread support for him among the rank and file.
[ترجمه گوگل]حمایت گسترده ای از او در میان افراد درجه یک وجود داشت
[ترجمه ترگمان]پشتیبانی گسترده ای از او در میان رتبه و پرونده وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرباز (اسم)
private, knave, soldier, sepoy, ranker, man at arms

افسر سربازی کرده (اسم)
ranker

افسر ترفیع یافته (اسم)
ranker

افسر صفی (اسم)
ranker

تخصصی

[زمین شناسی] اصطلاحی که بویژه در اروپا و آسیا برای خاکی بکار می رود که لایه هومیک آن مستقیما بر روی سنگ ماکر قرار می گیرد که معمولا سیلیسی و فاقد آهک است.

پیشنهاد کاربران

بپرس