rang

/ˈræŋ//ræŋ/

زمان گذشته ی فعل: ring، زمان ماضی فعل ring

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense of ring

جمله های نمونه

1. cheers rang out
تحسین و هلهله طنین افکن شد.

2. chimes rang the hours
ناقوس ها ساعات را اعلام می کردند.

3. newspapers rang with the news of his divorce
روزنامه ها خبر طلاق او را در بوق و کرنا کردند.

4. her words rang false
حرف های او به نظر دروغ می آمد.

5. his efforts rang hollow
کوشش های او بیهوده می نمود.

6. his voice rang with indignation
از شدت خشم فریادش بلند شد.

7. the doorbell rang
زنگ در به صدا درآمد.

8. the doorbell rang
زنگ در صدا کرد.

9. the forest rang with the sound of the ax
صدای تبر در جنگل طنین انداز شد.

10. the telephone rang
تلفن زنگ زد.

11. their letters rang with sincere praise
نامه های آنان پر بود از ستایش بی شایبه.

12. a drum sound rang in the hall
صدای طبل در تالار پیچید.

13. just then the telephone rang
درست در آن هنگام تلفن زنگ زد.

14. no sooner had he arrived than the telephone rang
هنوز درست از راه نرسیده بود که تلفن زنگ زد.

15. i was tucking into my dinner when the phone rang
داشتم شام می خوردم که تلفن زنگ زد.

16. The cinema rang with the children's laughter.
[ترجمه گوگل]صدای سینما از خنده های بچه ها بلند شد
[ترجمه ترگمان]صدای خنده بچه ها به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. A peal of church bells rang out in the distance.
[ترجمه گوگل]صدای ناقوس کلیسا از دور به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]صدای ناقوس کلیسا در دوردست طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The telephone rang and Pat answered it.
[ترجمه گوگل]تلفن زنگ خورد و پت جواب داد
[ترجمه ترگمان]تلفن زنگ زد و پت به آن جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She huddled inside the porch as she rang the bell.
[ترجمه گوگل]در حالی که زنگ را به صدا درآورد، داخل ایوان جمع شد
[ترجمه ترگمان]وقتی زنگ را به صدا درآورد، در ایوان کز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Cheers rang out from the assembly hall.
[ترجمه گوگل]صدای تشویق از سالن اجتماعات بلند شد
[ترجمه ترگمان]صدای زنگ از سالن مجمع به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. As soon as the bell rang, the captain gave orders to cast off, and the voyage began.
[ترجمه گوگل]به محض به صدا درآمدن زنگ، ناخدا دستور داد که پرواز کنند و سفر آغاز شد
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه زنگ به صدا درآمد فرمانده دستور داد پیاده شوند و سفر آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[زمین شناسی] رنگ - یکی از واحدهای رده بندی CIPW سنگهای آذرین. زیرگروهی از یک راسته را گویند.

انگلیسی به انگلیسی

• rang is the past tense of some meanings of ring.

پیشنهاد کاربران

زنگ زدن
این کلمه می تونه گذشته ی فعل ring هم باشه به معنی زنگ زدن که گذشته اش میشه زنگ زد
He rang the bell of his neighbor's
دسته، مجموعه
به صدا در اوردن زنگ

بپرس