rancidity

/rænˈsɪdɪtiː//rænˈsɪdɪtɪ/

معنی: تعفن، ترشیدگی، باد خوردگی
معانی دیگر: ترشیدگی، تعفن، باد خوردگی

جمله های نمونه

1. Oil is easy of deterioration and rancidity because of its unsaturated fatty acids.
[ترجمه ف] روغن به علت اسیدهای چرب غیر اشباع موجود در آن، به آسانی ترشیده و خراب می شود.
|
[ترجمه گوگل]روغن به دلیل دارا بودن اسیدهای چرب غیراشباع به آسانی فاسد و ترش می شود
[ترجمه ترگمان]نفت به خاطر اسیده ای چرب اشباع نشده آن آسان و rancidity است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. BHT also prevents oxidative rancidity of fats. It is used to preserve food odor, color, and flavor.
[ترجمه گوگل]BHT همچنین از ترشیدگی اکسیداتیو چربی ها جلوگیری می کند برای حفظ بو، رنگ و طعم غذا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]هم چنین BHT از rancidity اکسیداتیو چربی جلوگیری می کند آن برای حفظ بوی غذا، رنگ و طعم به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thymus extraction can reduce the rate of lipid oxidation and rancidity during Chinese sausage storage.
[ترجمه گوگل]استخراج آویشن می تواند سرعت اکسیداسیون لیپید و ترشیدگی را در طول نگهداری سوسیس چینی کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]استخراج thymus می تواند میزان اکسیداسیون چربی و rancidity در طول ذخیره سازی سوسیس چینی را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Improper wrapping will allow air to enter and cause'freezer burn'and rancidity.
[ترجمه گوگل]بسته بندی نامناسب باعث ورود هوا می شود و باعث «سوختگی فریزر» و ترشیدگی می شود
[ترجمه ترگمان]لفاف نادرست به هوا اجازه وارد شدن و ایجاد فریزر و سوختن را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Come to the aging of the rice wine and the most effective way to reduce the altar wine warehouse rate of rancidity.
[ترجمه گوگل]بیایید به پیری شراب برنج و موثرترین راه برای کاهش میزان ترشیدگی انبار شراب محراب
[ترجمه ترگمان]بیایید به پیری شراب برنج و موثرترین راه برای کاهش نرخ بالای مخزن شراب of برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Proper technical conditions to ensure the equilibrium among microzyme and Lactobacillus etc. and to keep saccharifying fermentation balance is the basic principle to prevent rancidity.
[ترجمه گوگل]شرایط فنی مناسب برای اطمینان از تعادل بین میکروزیم ها و لاکتوباسیلوس ها و غیره و حفظ تعادل تخمیر شیرین کننده اصل اساسی برای جلوگیری از تباهی است
[ترجمه ترگمان]شرایط فنی مناسب برای اطمینان از تعادل بین microzyme و لاکتوباسیلوس و نیز حفظ تعادل تخمیر saccharifying، اصل اساسی جلوگیری از rancidity است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. MACADAMIA NUT OIL REFINED exhibits a long shelf life and good resistance to rancidity due to the low content of polyunsaturated fatty acids.
[ترجمه گوگل]روغن آجیل ماکادمیا تصفیه شده ماندگاری طولانی و مقاومت خوبی در برابر ترشیدگی به دلیل محتوای کم اسیدهای چرب غیراشباع چندگانه دارد
[ترجمه ترگمان]macadamia nut OIL دارای طول عمر طولانی و مقاومت خوب برای rancidity ناشی از مقدار کم اسیده ای چرب اشباع نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. EMASOL 520 B provides long service life and freedom form rancidity without the use of phonetic biocides.
[ترجمه گوگل]EMASOL 520 B بدون استفاده از بیوسیدهای آوایی، عمر طولانی و آزادی را در حالت ترش دادن فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]EMASOL ۵۲۰ B زندگی خدمت طولانی و آزادی شکل بدون استفاده از biocides phonetic را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. While it's understandable that many people have learned to enjoy off flavors in oils, there's a good reason to recognize staleness and rancidity for what they are and avoid them.
[ترجمه گوگل]در حالی که قابل درک است که بسیاری از مردم یاد گرفته‌اند از طعم‌های روغن‌ها لذت ببرند، اما دلیل خوبی برای تشخیص کهنگی و ترش بودن آن‌ها و اجتناب از آنها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در حالی که قابل درک است که بسیاری از مردم آموخته اند که از طعم ها و روغن های معطر لذت ببرند، یک دلیل خوب برای تشخیص staleness و rancidity برای آنچه که هستند و از آن ها اجتناب می کنند وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such millet sprout wine had the function of preventing wine rancidity and accelerating wine clarification.
[ترجمه گوگل]چنین شراب جوانه ارزن عملکرد جلوگیری از ترشی شراب و تسریع شفافیت شراب را داشت
[ترجمه ترگمان]این جوانه زنی ارزن، وظیفه جلوگیری از نوشیدن شراب و شتاب بخشیدن به شفاف سازی شراب را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعفن (اسم)
putrefaction, stench, stink, putridity, rancidity

ترشیدگی (اسم)
rancidity, spinsterhood

باد خوردگی (اسم)
rancidity

انگلیسی به انگلیسی

• moldiness, mustiness; decay, putrefaction

پیشنهاد کاربران

rancidity ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: تندشدگی
تعریف: فرایندی که در آن مواد غذایی چرب در مجاورت اکسیژن هوا، طعم تند و نامطلوبی پیدا می‏کنند
فاسد شدن و تغییر طعم، مزه و بوی ماده غذایی
تند شدگی

بپرس